فهرست مطالب سایت

احیاء شب 19 رمضان - 96

موضوع : عوامل گریز از دین - جلسه ٥
تاریخ انتشار : 15 شهریور 1396


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج حسن خلج



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
سلامی را به روح پرفتوح اول مظلوم عالم و حادثه‌ساز امشب یعنی وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین می-فرستیم و از رهگذر زمان بهره می‌بریم و اگر توفیق باشد دقایقی را که مصدع هستم مطلب مهمی را آغاز خواهم کرد:
«اَللّهُمَّ وَ صَلِّ عَلی عَلیٍّ اَمیرِالمُؤمِنینَ وَ وَصیِّ رَسُولِ رَبِّ العالَمینَ عَبدِکَ وَ وَلِیِّکَ وَ اَخی رَسُولِکَ وَ حُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ وَ آیَتِکَ الکُبری وَ النَّبَأِ العَظیمِ»
بحثی که امروز در جامعه ما پرداختن به آن بسیار مهم است؛ از این جهت که آسیبی در جامعه ما است و جزء ضروریات جامعه است به این دلیل که کم و بیش طایفه زیادی از ما با آن سر و کار دارند. آن بحث این است که ما افراد زیادی را دیده‌ایم که مدت‌ها در مسیر تدین و در مرز دینداری بوده‌اند و ناگهان در اثر یک حادثه، تمام امور را منکر شده‌اند. یعنی کسانی بوده‌اند که نماز شب را بر خود واجب کرده بودند و می‌خواندند و سال-ها در این مسیر بودند و امروز منکر خود خدا هستند. کسانی در این مملکت بوده‌اند که شرح نهج البلاغة می‌گفته‌اند و امروزه منکر وحی هستند. در جامعه ما از این افراد زیاد هستند؛ این‌هایی که گفتم افراد مشهوری هستند. افراد عادی نیستند و این ممکن است در برخی خانواده‌ها اتفاق افتاده باشد. برخی عزیزانی که پیش من می‌آیند، التماس دعا دارند جوان ما را دعا کنید؛ چون جوان ما تا دیروز زیارت عاشورا می‌خواند و آن را ترک نمی‌کرد، امروز می‌گوید: این حرف‌ها چیست؟!
بحث من در بیان عوامل دین‌گریزی است. در پنج جلسه مقدماتی که قبلا برگزار شده بود ضرورت دینداری را بیان کردم که در صورت نیاز می‌توانید به سایت مراجعه کنید. اما الان إن شاء الله در این چند شبی که در خدمتتان هستم، برخی از عوامل را بررسی می‌کنم و این یک بحث مبسوط است. ضروری است هر کسی این آسیب را پیگیری کند. اگر نتواند در جلسات مناسبتی ما شرکت کند، قطعاً از سایت ما استفاده کند. ممکن است برای خودش و برای دیگران به عنوان نسخه، کارآمد باشد.
عوامل دین‌گریزی صرفاً این نیست که بگوییم حکومت دست روحانیت است و این‌ها در حکومت‌داری خلاف کرده‌اند و دیگر از دین خبری نیست. چون این‌ها اشتباه کردند و آنچه که ما می‌خواستیم را انجام ندادند و آنچه را که می‌بایست انجام دهند، ندادند، بنابراین ما منکر دین می‌شویم. این یک مغالطه بزرگی است. جوان‌های ما تفکر نقادی و انتقادی دارند، دینشان استدلالی است؛ ولی خودشان تفکر استدلالی ندارند و به راحتی می‌شود مغالطه را به جای برهان برایشان جایگزین کرد و این یک مغالطه بزرگ است. در بحث‌های منطقی، این مغالطه است، برهان نیست. نظیر این که شما می‌گویید: در باز است؛ یعنی بسته نیست. در باز است. باز پرنده است در نتیجه در پرنده است. این یک مغالطه است. حکومت دست آقایان است و آقایان از متدینین هستند و این‌ها کار را خراب کردند و من کاری به دین ندارم. این چه ربطی دارد؟ هیچ ربطی ندارد. هیچ ربطی ندارد. این یک توجیه شیطانی برای فرار از بزرگترین مسئولیت انسانی است.
عوامل دین‌گریزی را اگر بخواهیم در این چند جلسه بررسی کنیم، تازه آغاز بررسی‌ آسیب‌ها تحت عنوان «عوامل دین‌گریزی» است. چه می‌شود آدم متدین نیست؟ از اول اصلاً با دین کاری ندارد یا متدین هست و از دین خارج می‌شود؟ علت این‌ها چیست؟ این را می‌خواهیم بررسی کنیم.
در سورۀ مبارکۀ اعراف آیه 16می‌فرماید: )قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ (.وقتی که خداوند علی اعلا نسبت به حضرت آدم دستور سجده دادند، همه سجده کردند اما ابلیس سجده نکرد. چون سجده نکرد خداوند به او دستور دادند که (اُخرُج) برو، خارج شو، تو رجیمی، دور شده از رحمتی. به ابلیس خیلی برخورد. به خدا گفت: به خاطر این کاری که با من کردی و من را از خودت دور کردی و گفتی من از دورشدگان از رحمت تو هستم؛ هر آینه در مسیر صراط مستقیم در کمین بنی آدم می‌نشینم. پس اگر ما بخواهیم در مسیر مستقیم قرار بگیریم و زندگی کنیم (إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ)‏ این موجود آن‌جا نشسته است.
صراط مستقیم چیست؟ معانی مختلفی برای صراط مستقیم نقل کرده‌اند. یک معنایش که مد نظر من است را بیان می‌کنم. دو معنای دیگر را برای آشنایی شما عرض می‌کنم. معنایی که برای آشنایی شما بیان می‌کنم این است. در سورۀ مبارکۀ آل‌عمران آیۀ 51 می‌فرماید: (إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ‏) یعنی: بی ‌تردید الله پروردگار من و پروردگار شماست. او را بپرستید. این پرستش همان راه راست است. گاهی در قرآن کریم مراد از صراط مستقیم، پرستش خدا است. گاهی مراد از صراط مستقیم، وجود نازنین حضرت ختمی‌ مرتبت است. خداوند در سورۀ مبارکۀ حمد آیات 6و 7 می‌فرمایند: (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ)‏ مرا به صراط مستقیم هدایت کن، صراط کسانی که به آن‌ها نعمت دادی. به چه کسانی نعمت داده‌ شده است؟ در سورۀ مبارکۀ فتح آیۀ 2 خداوند چنین می‌فرماید: (وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقيماً) تو نعمت را بر پیامبر تمام کردی و او را به صراط مستقیم هدایت کردی. خود وجود حضرت ختمی‌مرتبت صراط مستقیم است. این دو معنا بر اساس استناد قرآن کریم برای آشنایی آقایان با معنای صراط عرض کردم.
اما معنایی که مد نظر بنده از صراط مستقیم بود را طبق آیه قرآن بیان می‌کنم. در سورۀ مبارکه انعام آیۀ 161 خداوند می‌فرماید: )قُلْ إِنَّني‏ هَداني‏ رَبِّي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ديناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ( بگو به درستی که پرورگارم مرا هدایت کرد. اصلاً هدایت دست خدا است. به چه چیزی هدایت کرد؟ به سوی راه راست که این راه راست چیست؟ دین استوار. یکی از معانی صراط مستقیم، دین استوار است. این آیه را ضمیمۀ آیۀ 16 سورۀ مبارکۀ اعراف می‌کنیم که می‌فرماید: (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ) من در صراط مستقیم منتظر مردم نشسته‌ام. یعنی در مسیر دین بنده و شما نشسته‌ام. چه کسی؟ شیطان.
بنابراین یکی از عوامل دین‌گریزی، شیطان است که خودش گفته حتماً هر آینه نشسته‌ام، نه این ‌که شاید بنشینم. حتماً می‌نشیند و با پنج سیاست دین مردم را می‌گیرد. پنج سیاست یعنی، پنج راهبرد. پنج کار می-کند. با هر کسی یکی از پنج کار را انجام می‌دهد. بنابراین ما اگر بخواهیم دینمان را حفظ کنیم، لازم است که راهکارهای شیطان را در تقابل خودمان در مسیر دین بشناسیم. چون او نمی‌گذارد کسی عاقبت به خیر شود. در این مورد قسم خورده است. خداوند علی اعلا فرموده است که او را دشمن خود بدانید. چرا فکر می‌کنید او رفیق است. حالا شما می‌گویید ما با او رفاقتی نداریم. چرا شما احساس می کنید ما با شیطان رفاقت نداریم؟ دلیلش این است که شما غفلت دارید. راهکارهای شیطان را نمی‌شناسید. عموماً نمی‌شناسند که شیطان چه کار می‌تواند بکند.
اما پنج راهی که او انجام می‌دهد:
1. هجوم همه جانبه. حمله از چهار جهت: مقابل، عقب، سمت چپ و راست. دیگر شما خیلی مرد باشید و از دو جهت خودت را حفظ کنید وگرنه ضربه فنی می‌شوید. پس باید بشناسید برادر! بدانید راهکارش چیست. حسنش هم این است که اصلاً شمشیر دست نمی‌گیرد. از آن موجوداتی است که با پنبه سر می‌بُرد. راهکار اول او حملۀ همه جانبه است.
2. راهکار دوم، کمین کردن و بهره بردن از غفلت است. یک لحظه دچار غفلت بشوی، زیر پایت را خالی می-کند. من معمولاً اهل بیان این‌گونه داستان‌ها نیستم؛ اما این جزء داستان‌های راستان است. سالک نامی جناب امام قلی نخجوانی که در حلقۀ اساتید جناب آقای سید علی قاضی طباطبایی است. این داستان چون مطابق قرآن است نقل می‌کنم. من معمولاً نه ذائقۀ داستان‌گویی دارم و نه به این راحتی داستان‌ها را می-پذیرم؛ ولی این داستان مطابق قرآن است و خود شیطان هم گفته است که من از غفلت شما استفاده می‌کنم. جناب نخجوانی می‌گوید: من درعالم مکاشفه شیطان را دیدم و دست به محاسن سفیدم کشیدم و به او گفتم: دست از سر ما بردار. ما دیگر پیر شدیم. از ما بگذر. گفت: اگر یک لحظه غفلت کنی از این بالا به پایین می-اندازمت. دیدم که در کنار یک درۀ عمیق قرار دارم. بعد این جمله را گفت: در من اصلاً چیزی به نام رحم وجود ندارد که بخواهم به تو رحم کنم. لذا شما می‌بینید که در قرآن کریم دستور قاطع برای ما صادرمی کنند (وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ‏) شما باید غفلت را بشناسید. باید بدانید که شیطان از غفلت ما چه بهره‌هایی می‌برد. این راهبرد دوم شد.
3. سیاست گام به گام. «دستم بگرفت و پا به پا برد». اول می‌گوید عیبی ندارد، جوان است، دلش می-خواهد. بعد آن قدر فرد را پیش می‌برد که خودش مرتکب گناه می‌شود.
4. سیاست پیگیری مدام. دائماً پیگیر کار است، اصلاً یادش نمی‌رود. ممکن است من و شما یادمان برود که نماز و مغرب و عشاء بخوانیم. ممکن است بنشینیم پای فوتبال و خواندن نماز را فراموش کنیم؛ ولی او پیگیری یادش نمی‌رود و دائماً پیگیر است.
5. سیاست هجوم جمعی. همه با هم حمله می‌کنند.
این‌ها گزینه‌های روی میز ابلیس است. پنج تا است. با یکی از این‌ها می‌شود یک عالم را نابود کرد؛ چه برسد که پنج تا سیاست قوی دارد. به سیاست اول ابلیس برسیم.
این بحث، بحث جدی است. خیلی جدی است. امروز ممکن است که در کید و مکر شیطان نباشیم؛ اما امام قلی نخجوانی گفت: در پیری ممکن است دچار کید و مکر شیطان شوم. یعنی او رها نمی‌کند، رها نمی‌کند، پس باید بشناسیم. خداوند در سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ 16 می‌فرماید: (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ) شیطان گفت: هر آینه در کمین انسان‌ها در مسیر دین آن‌ها می‌نشینم. چه می‌کنم؟ می‌نشینم و نگاهشان می‌کنم؟ می‌نشینم و یک کاری می‌کنم، یک کنشی دارم و کاری را انجام می‌دهم. خداوند در سورۀ اعراف آیۀ 17 می-فرماید که شیطان چنین می‌گوید: (ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ) سر راه دینشان می‌نشینم و به سراغشان می‌آیم، از مقابل و از پشت سر و از سمت راست و از سمت چپ و اکثر آن‌ها را جزء شاکرین نمی‌یابید. یعنی اکثرشان را با خودم می‌برم و جهنمی می‌کنم و اکثر بنی آدم را جزء شاکرین و شکرگزاران نمی‌یابی. یعنی در دستگاه خدا نمی‌مانند و با خودم می‌برمشان. با یک حمله همه را می‌برد. بدبختی این است که چهار راهکار دیگر هنوز دارد. یعنی جنگ جدی است. بسیار هم جدی است.
خدایا! تو در قرآن خودت گفته‌ای که شیطان از مقابل و عقب و سمت راست و چپ حمله می‌کند. ما باید چه کار کنیم؟ نمی‌دانیم چه کار کنیم. این‌جاست که آدم می‌فهمد که اگر امام معصوم نبود هیچ وقت نمی-فهمیدیم از مقابل حمله می‌کند یعنی چه؟ اگرچه شما تفسیر قرآن را بخوانید و تفسیر قرآن به قرآن را یاد بگیرید باز هم مقصود این را نمی‌توانستید بفهمید. مقصود این که از مقابل حمله می‌کند یعنی چه؟ اصلاً قرآن بدون اهل بیت معنا ندارد. اگر هم قرآن به قرآن کنار هم قرار بگیرد باید در محضر امام معصوم باشد. اگر امام معصوم نباشد، معنای قرآن را نمی‌فهمیم. شما (ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ) را به محضر کدام آیۀ قرآن می‌خواهید ببرید که معنایش را بفهمید؟ از مقابل، عقب، چپ و راست حمله می‌کند، یعنی چه؟
با حفظ احترام تمام مفسرین عالیمقام که شیو‌ۀ تفسیرشان قرآن به قرآن است باید بگویم که تفسیر قرآن بدون اهل بیت معنایی ندارد. اگر امام معصوم در کنار قرآن نباشد اصلاً معنای قرآن روشن نیست. لذا جان ما به فدای امام باقر علیه السلام که این آیه را تفسیر می‌کند و برای ما بیان می‌کند وقتی شیطان می‌گوید از مقابل حمله می‌کند، چه کاری را انجام می‌دهد. وقتی از بغل حمله می‌کند، چه کاری را انجام می‌دهد. این‌ها را اگر امام صادق و باقر علیهما السلام تفسیر نمی‌کردند، ما نمی‌فهمیدیم چه چیزهایی هستند. امام باقر علیه السلام در ذیل آیه، یک به یک مسائلی را که شیطان می‌خواهد انجام دهد را بیان می‌کند. توضیح می‌دهند که مراد از این که از مقابل حمله می‌کند چیست.
حضرت در ذیل این آیه می‌فرماید: مراد این است که حملۀ شیطان از مقابل به این شکل اتفاق می‌افتد که أُهَوِّنُ‏ عَلَيْهِمْ‏ أَمْرَ الْآخِرَةِ یعنی: امر آخرت را برای مردم آسان می‌کند. یک بلایی سر مردم می‌آورد که هیچ تکاپویی برای به دست آوردن آخرت نداشته باشند. حالا ما این چنین هستیم یا نه؟ هستیم، قطعاً این چنین هستیم؛ چون آخرت ما را دنیای ما می سازد. عمر را چقدر به بطالت می‌گذارینم؟ یخ‌فروشی سر ظهر مرداد ماه داد می‌زد: بیایید یخ بخرید که سرمایه‌ام به باد رفت، آفتاب دارد یخ را آب می‌کند. برادران من! موی سفید، سرمایه من و شما را به باد داده است. با این عمر حداقلی چه فکری برای آخرت کرده‌اید؟
شیطان مسالۀ آخرت را برای بنده و شما در دو جهت از بین می‌برد. یک: انسان‌ها را غرق در زندگی می-کند. آن‌ها را غرق در دنیا می‌کند، جهت زندگی را از آن‌ها می‌گیرد. یعنی مردم زندگی می‌کنند؛ ولی در زندگی جهت ندارند، رشد و کمال ندارند، همانی هستند که چهل سال پیش بوده‌اند؛ چون جهت زندگیشان به سمت آخرت نیست، مثل اسب عصاری که به دور خودش می‌چرخد. مثال امروزی آن مثل حرکت روی تردمیل است. ممکن است به حسب ورزشکار بودن روی شیب صفر سرعت ده ده کیلومتر هم بدوید اما همواره سر جای خودتان روی همان صفحۀ متحرک هستید و یک قدم جلو نرفته‌اید. ما روی همین صفحۀ متحرک هستیم. مادامی که زندگی انسان جهت آخرت نداشته باشد، دچار رشد و کمال نمی‌شود. زندگی ما دچار این مشکلات هست.
در سورۀ مبارکۀ إسراء آیۀ 19 بیان نورانی حضرت حق این است: (وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً) کسی که آخرت را اراده کرده باشد، و برای این آخرت تلاش کرده باشد، یعنی در حالی که دارای دین باشد و این تلاشش در چهارچوب دین باشد، خدا این تلاش را می‌خرد. هر تلاشی را نمی‌خرد. پس در وهلۀ اول جهت زندگی را از ما می‌گیرد. ما را دنیا‌‌‌زده می‌کند. همۀ تلاش ما در دنیا است و برای دنیا است و از دنیای خودمان برای آخرت خیلی خیلی خیلی کم و ناچیز بهره می‌بریم. این (ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ) است. همه از مقابل است. ضربه‌فنی شده‌ایم.
یک نکته را بگویم. شما در دنیا اگر ابزار زندگی در دنیا را نداشته باشید، یک عده انسان‌های خیّر هستند که آن ابزار را تهیه می‌کنند. پولی می‌دهند، خانه‌ای خریده می‌شود. پولی می‌دهند و بیمارستانی ساخته می-شود. خیرین این کارها را می‌کنند. به هر صورت یک عده را تحت پوشش قرار می‌دهند تا افرادی را که ابزار لازم را ندارند تمهید کنند تا این افراد زندگی خود را اداره کنند؛ اما در آخرت، بنده و شما بدون ابزار نمی-توانیم زندگی کنیم و آن‌جا هیچ ستاد خیریه‌ای هم وجود ندارد که ابزار لازم را در اختیار ما بگذارند. چه تمهیدی برای زندگی در آخرت داریم؟ این برای این است که ما جدی نگرفته‌ایم و برای این است که شیطان حمله کرده است. شما فکر می‌کنید اگر شیطان حمله کند چه کار می‌کند و چه اتفاقی می‌افتد؟ چه اتفاق ویژه‌تری باید بیفتد و نیفتاده است؟! و من و شما نمی‌فهمیم. ما هیچ تمهیدی برای آخرت نداریم. شما به قرآن کریم که مراجعه کنید، از شش هزار و خورده‌ای آیه که وجود دارد ـ خورده است به خاطر این است که اختلافی است ـ بیش از یک سوم آیات قرآن پیرامون معاد است. یعنی دوهزار و صد یا صد و پنجاه آیه راجع به معاد داریم و ما نسبت به معاد بی‌توجه‌ترین افراد هستیم. چرا؟ چون بی‌توجه به آخرت هستیم؛ چون شیطان حمله کرده است، این تازه از مقابل است.
نکته‌ای که گفتم نکتۀ تابناکی است. ابزار آخرت را مهیا کرده‌ای یا نه؟ یعنی تمهید کرده‌ای که می‌خواهی تا ابد زندگی کنی با چه وسایلی زندگی کنی؟ پلوپز می‌خواهی؟ هر چه برای آن‌جا بخواهی باید این‌جا آماده کنی. به هرحال الان در این دنیا یک گاز می‌خواهی، یک فرش، یک تلوزیون، یک اینترنت می‌خواهی، نمی-شود که نباشد! الان دیگه از نان شب واجب‌تر است؛ اما آن‌جا چه؟! خدا إن شاء الله به همۀ افراد خیر در این منطقه‌ای که خیلی فقیرنشین هستند، صحت و سلامت بدهد. جناب آقای والی می‌گفتند: آن‌جا مردم کپر نشین هستند؛ ولی خط اینترنت دارند! چون از نان شب واجب‌تر است. حالا کاری به این حرف‌ها ندارم، به هر حال برای بشاگرد ابزار تهیه کردند. در آخرت کسی نیست به ما ابزار بدهد، ابزار عمل من و شما است. عمل در بستر دنیا است. بستر در چارچوب عمر است از آن باید استفاده کرد.
در عالم معراج پیغمبر در یک صحنه‌ای که رسیدند، دیدند ملائکه درختی را می‌کارند و می‌نشینند. بعد بلند می‌شوند و یک رج آجر می‌چینند و باز می‌نشینند. وجود نازنین حضرت ختمی‌مرتبت از جبرئیل سوال کرد که این‌ها چه کار می‌کنند؟ منظورش این بود که این‌ها چرا انقدر آهسته کار می‌کنند! جبرئیل گفت: این‌ها دارند بهشت اهل زمین را مهیا می‌کنند. پیغمبر فرمودند که چرا یکسره همه کارها را انجام نمی‌دهند؟ درخت می-خواهند بکارند یک‌دفعه بکارند. آجر می‌خواهند بچینند یک مرتبه بچینند. جبرئیل گفت: یا رسول الله! این‌ها منتظر مواد از زمین هستند. انسان‌ها باید یک عملی را دنیا انجام بدهند که تبدیل به درخت بشود. باید عملی را انجام بدهند که تبدیل به قصر بشود. بدون این‌که کاری بکنند، چیزی وجود ندارد.
آقای ما صاحب امشب می‌فرماید: وَ لا تَكُن مِمَّن يَرجُو الآخِرَةَ بِغَيرِ عَمَلٍ یعنی: از طایفۀ کسانی نباش که بدون عمل، امید آخرت خوب دارند. کسانی که چنین امیدواری را دارند شیطان از مقابل به آن‌ها حمله کرده است. کاری نمی‌شود کرد و او ضربه‌فنی شده و این ضربه، اساسی است. این راهکار اول شیطان است. حمله از مقابل، آخرت را بی اهمیت می‌کند. جهت زندگی ما را می‌گیرد و تمام تلاش ما را معطوف به دنیا می‌کند.
من واقعاً از تلاش برخی از جوان‌ها در مسالۀ دنیا کیف می‌کنم، یعنی یک سال در خانه می‌نشیند، موهایش را کوتاه نمی‌کند، صله رحم نمی‌کند، جایی هم نمی‌رود، خانواده هم کمک می‌کنند که مهمان نیاید و به مهمانی و مسافرت نروند. می‌نشینند تا بچه درس بخواند که ماه دیگر کنکور دارد و رتبۀ اول بشود. این همه مُعِد برای این‌که رتبۀ اول کنکور و دانشگاه بشود. یا جزء نفرات دانشگاهی بشود. این همه اهتمام برای یک شأن از شئون زندگی. چقدرش برای آخرت است؟ در کدام مسیر آخرتی چنین فعالیتی داریم؟ آسان گرفته-ایم، و آسان گرفتن یعنی حملۀ شیطان. این حملۀ شیطان است.
راه دوم این است که ما را با وعده خام می‌کند که آخرت را در چشم ما آسان جلوه بدهد. آقا! خدا کریم است. «اوستا کریم»با ما کاری ندارد! چه می‌گویید! ما با خدا ندار هستیم! خدا خودش حساب خودش را از این آدم‌ها جدا کرده است. در سورۀ مبارکه انفطار در آیه 6 می‌فرماید: (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ) چه چیزی تو را به خدای کریم مغرور کرده است این همان شیطان است. خدا کریم است، این حرف‌ها چیست؟ آقایان ساخته‌اند. حالا اگر شما بروید بهشت چه مشکلی برای من دارد که من بخواهم برای یک طایفه‌ای مشکل بسازم. چه اتفاق ویژه‌ای می‌افتد که همۀ ما با هم برویم بهشت؟ خیلی خوش به حالمان می‌شود؛ ولی این‌جور نیست. خدا کریم است! خود خدا می‌گوید: ای انسان! چه شده نسبت به کَرَم من مغرور شده‌ای؟ وعده می‌دهد و می‌گوید: خدا ارحم الراحمین است. یک خدای خوشگلی درست می‌کند! بله خدا ارحم الراحمین است و بر منکرش لعنت؛ ولی این از اسماء خدا است که در جایش ارحم الراحمین است: أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي‏ مَوْضِعِ‏ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ. این‌طور نیست که همواره رحمت خدا شاملت شود. رحمت در جای خودش شامل می‌شود. بنده این تعبیر را در مورد خدا دارم که تنها جایی که کاروانسرا نیست، بساط خدا است. هر کس به هر کس نیست. ‏زمانی در نیروهای نظامی ارتش خیلی دیسیپلین داشت، امروزه آن‌جا هم نظمش بهم خورده است؛ ولی نظم نظام خدا به هیچ وجه به هم نمی‌خورد. در جای خودش رحیم است. یکی از ویژگی‌های رحمت همین است.
آقای ما امیر‌المؤمنین علی علیه السلام این طور به خدا خطاب می‌کند و حضرت حق را این‌گونه مورد خطاب قرار می‌دهد: وَ لَا يَشْغَلُهُ غَضَبٌ عَنْ رَحْمَةٍ وَ لَا تُولِهُهُ‏ رَحْمَةٌ عَنْ عِقَابٍ‏ هیچ غضبی تو را از رحمت باز نمی‌دارد و هیچ رحمتی از کیفر کردن تو را باز نمی‌دارد. یعنی چه؟ یعنی این‌‌گونه نیست که به خاطر این که غضب داری رحمت نکنی و این‌گونه نیست که به خاطر این که ارحم الراحمینی عقاب نکنی و غضب نداشته باشی. شیطان به ما وعده می‌دهد. این وعدۀ شیطانی است. امر آخرت را آسان می‌کند.
نکته‌ای در رحمت خدا وجود دارد که رسول گرامی فرموده‌اند: إنَّ اللهَ تَعَالی لَمَّا قَضَی الخَلقَ کَتَبَ عِندَهُ فَوقَ عَرشِه: إِنَّ رَحمَتی سَبَقَت غَضَبی آن زمانی که خداوند خلقت انسان‌ها را به پایان برد یک نوشته‌ای را بالای عرش خود ثبت کرد و آن اینکه: رحمت من بر غضب من سبقت گرفته است. این را نمی‌شود انکار کرد. ولی برای رحمت خدا باید تلاش کرد. به سادگی نیست. این حملۀ از مقابل است که آخرت را آسان می‌کند. این رحمت را خیلی ساده شامل حال ما می‌کند. دکتر به ما می‌گوید: در معرض نور خورشید قرار گرفتن کلسیم و ویتامین D را تأمین می‌کند. دکتر این را می‌گوید؛ ولی ما هم خودمان باید در معرض نور خورشید قرار بگیریم. رحمت خدا همه کاری می‌کند ولی ما هم باید خودمان را در معرض رحمت خدا قرار بدهیم. این رحمت حضرت حق آسان شامل حال ما می‌شود.
خدا به موسی فرمود: بنده‌هایی هستند که از زمین تا آسمان گناه گرده‌اند؛ ولی من می‌بخشمشان و به بهشت می‌فرستمشان و به کسی هم پاسخ نمی‌دهم. این به خاطر یک خصلت خوبی است که دارند. موسی گفت: خدایا! چطور می‌شود این همه گناه، به خاطر یک خصلت بخشیده می‌شود؟ فرمود: چون من ارحم الراحمین هستم. موسی گفت: خدایا! آن خصلت چیست که تو دوست داری؟ فرمود آن بندۀ گناهکار من که از زمین تا آسمان آلودۀ گناه است یک خصوصیت خوب دارد و آن این است که به فقرا اهمیت دارد و کمک می‌کند، من هم این خصوصیت را دوست دارم و به همین دلیل می‌بخشم.
وقتی موسی، فرعون را نفرین کرد تا غرق بشود، چهل سال طول کشید تا غرق شد. موسی از خدا گله کرد و گفت: خدایا! آبروی ما را پیش بنی اسرائیل بردی! ما چهل سال پیش نفرین کردیم؛ ولی تو الان این کار را کردی. خدا فرمود: موسی! تو کفر فرعون را دیدی و او را نفرین کردی؛ ولی من آشپزخانه‌اش را دیدم. این آشپزخانه برای فقرا باز بود. غذا اضافی را دور نمی‌ریختند؛ بلکه دستور می‌داد که به فقرا بدهند. من این خصلت را دوست دارم، حتی از فرعون. یعنی ما در این شصت سال نمی‌توانیم یک خصلت خوب در خودمان ایجاد کنیم؟ بی حساب و کتاب نیست. حساب و کتاب دارد. حساب و کتابش هم سخت نیست. قرار نیست من و شما مثل علی زندگی کنیم. بچه‌های او هم نتوانستند مثل علی زندگی کنند؛ ولی می‌توانیم در این شصت سال یک خصلت خوب در خودمان ایجاد کنیم تا خدا ببیند که بنده‌اش به خاطر او این کار را انجام می‌دهد و إن شاء الله این‌چنین مورد عفو و رحمت خدا قرار بگیریم.
امشب حضرت علی منزل دخترشان مهمان بود؛ ولی خیلی تلاطم داشت. گاهی در اتاق راه می‌رفت. گاهی می‌آمد از کنار پنجره، آسمان را نگاه می‌کرد و دست مبارکش را به محاسن سفیدش می‌کشید و با خود می‌گفت: علی! امشب وقتش است. امشب همان شبی است که حبیب من رسول خدا وعده داده است. دختر این اضطراب و تلاطم پدر را می‌دید و رنج می‌برد. سفره را پهن کردند. ظاهراً سفرۀ سحری بوده است. غذا را آورند؛ شیر و نمک گذاشتند. حضرت فرمود: دخترم چه وقت دیدی سر سفره‌ای بنشینم که دو رقم غذا باشد؟ شیعۀ علی تو هم همین‌طور هستی؟ دختر دست برد تا غذای پست‌تر و پایین‌تر را بردارد. فرمود: نه، شیر را بردار. همان غذای پست را دو سه لقمه خورد. دختر گفت: پدر جان! چرا اینقدر کم غذا می‌خورید؟ فرمود: من می‌خواهم با شکم گرسنه به ملاقات خدا بروم. تصور دختر این بود که منظور پدر از ملاقات خدا، نماز خواندن است.
حضرت از اتاق بیرون آمدند. در حیاط شاید آخرین نگاهش را به دخترش کرد. مرغابی‌ها آمدند با منقار پایین ردای علی را گرفتند. شاید آن‌ها می‌گفتند: علی! نرو. رو به دخترش کرد و گفت: این موجودات، مخلوق خدا هستند و به گردن تو حق دارند. اگر از عهدۀ آب و دانه‌شان برنمی‌آیی به جای دیگری بفرستشان تا مبادا این‌ها گرسنه بمانند. خود را از محاصره پرنده‌ها رها کرد. خواست برود. قفل در هم کمر علی را گرفت. قفل در هم می‌گوید: علی! نرو. شال کمرش باز شد. آن را محکم بست و با خود گفت: علی! امشب ماجرایی پیش می‌آید که باید کمرت را محکم ببندی. باید برای مرگ آماده بشوی. قدم به قدم به مسجد رفت.
نمازهایش را خواند. وقت اذان صبح شد. به مأذنه رفت و اذان گفت. پایین آمد و دید ملعون ابد و ازل دمر خوابیده است. رفت و با مهربانی بیدارش کرد. علی جان! تو با دشمنانت مهربان بودی، امشب با دوستانت چه می‌کنی ؟ گره‌گشای همۀ عالم، پناه همۀ عالم، این جمله چه بود که به ابن ملعجم مرادی فرمودی؟ به شانه‌اش زد و فرمود: امشب گره کار علی به دست تو باز می‌شود. یعنی آنقدر اذیتت کردند؟ چه خون‌دلی از مردم داشت؟ نمی‌دانم، شاید هم شوق ملاقات زهرا را داشت. علی جوان بود که همسرش را از دست داد. امروز شصت و سه سال دارد. به محراب رفت. مؤمنین آمدند. اَللهُ اَکبَرُ. آخرین نماز علی است: (بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيم‏، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، َمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد). به رکوع رفتند. سُبْحانَ اللَّه‏، سُبْحانَ اللَّه‏، سُبْحانَ اللَّه‏، به سجده رفتند، سه ذکر گفتند یا هفت ذکر نمی‌دانم! در محراب صدای سُبْحانَ اللَّه نمی‌آمد؛ آنچه را که مردم شنیدند این بود: ‏فُزتُ‏ وَ رَبِّ‏ الكَعبَة به خدای کعبه راحت شدم. به خدا راحت شدم. این صدای محراب بود.
صدای هاتف آسمانی آمد. وَ اللهِ قُتِلَ عَلِیُّ ابنُ اَبی طَالِبٍ به خدا علی را کشتند. فرزندان حضرت امیر وارد محراب شدند. حضرت را در گلیمی گذاشتند و فرق شکسته را با دستمالی بستند. حضرت مدام بی‌هوش می‌شدند و به هوش می‌آمدند. به نزدیک خانه که رسیدند، فرمودند: مرا زمین بگذارید. فرمودند: شما توان ندارید. حضرت فرمود: من در این خانه دختر دارم. می‌دانم من در این خانه دختر دارم. او نمی‌تواند مرا در این حال ببیند. علی جان! اگر می‌دید چه می‌دید؟ یک ضربه؛ ولی سر در بدن، علی جان! نبودی کربلا ببینی...





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده