فهرست مطالب سایت

روز عید غدیر - 97

موضوع : پیامدهای ولایت
تاریخ انتشار : 08 شهریور 1397


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج سید مجید بنی فاطمه



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
بحثی را که امروز خدمت شما عرض می‌کنم بیان یکی از مهم‌ترین معارف اصیل اسلامی است. بر اساس آموزه‌های دینی، اصلی‌ترین و مهم‌ترین رکن و ستون و پایه دین، ولایت است. حدیث مشهور را شنیده‌اید. آن را تکرار می‌کنم تا بحث را آغاز کنم. از وجود نازنین حضرت امام باقر علیه السلام این بیان رسیده است که فرموده‌اند: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ تُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ یعنی: اسلام بر پنج پایه بنا نهاده شده است؛ نماز است و ادای حقوق واجب مالی تحت عنوان زکات و روزه است و حج است و ولایت. بعد بیان امام اینطور ادامه پیدا می‌کند که در بین این اصول پنجگانه، انسان‌ها به چیزی مانند ولایت فراخوانده نشده‌اند. یعنی دعوت به ولایت از آن چهار امر دیگر مهم‌تر است.
حدیث دیگری از ساحت مقدس حضرت امام باقر علیه السلام رسیده است که به جناب زراره فرموده‌اند: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ یعنی: اسلام بر پنج پایه استوار شده است؛ نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. آن گاه زراره می‌گوید: فَأَيُّ ذَلِكَ أَفْضَلُ؟ یعنی: از امام سؤال کردم: از این پنج ستون، کدام یک برتر است؟ حضرت باقر علیه السلام فرمود: الْوَلَايَةُ أَفْضَلُهُنَّ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ یعنی: ولایت، برتر است. چرا ولایت مهم‌تر است؟ چون کلید نماز و روزه و زکات و حج، ولایت است. اگر بخواهند آن‌ها را قبول کنند زمانی است که از راه ولایت باشد. این‌ها زمانی اعتبار دارند که تحت هدایت ولی خدا قرار گرفته باشند. یعنی آن نمازی، نماز است که با ولایت باشد. به همین دلیل است که حضرت می‌فرمایند ولایت، مهم‌تر است.
الان ما می‌خواهیم چه بگوییم؟ چند مقدمه را بیان خواهیم کرد:
مطلب اول: اینکه به ما می‌گویند ولایت علی ابن ابی طالب را داشته باشید یعنی اینکه ما چه داشته باشیم؟ قبل از اینکه بگویم از شما سؤال می‌کنم: حضار محترم! آیا شما ولایت امیر المؤمنین را دارید؟ بحث من در همین رابطه است که شما ببینید ولایت حضرت امیر را دارید یا ندارید. نباید فوراً بگویید داریم. این قدر اعتماد به نفس هم خوب نیست که بگوییم کار ما درست است. چه کسی گفته است که درست است؟ الان می‌گویید روز عید هم می‌گویم شما چیزی ندارید. بله. می‌خواهم بگویم ولایت امیر المؤمنین را نداریم.
برای انسان سه شأن اصلی قرار می‌دهند:
1. شأن اول، بینش و جهان‌بینی است.
2. شأن دوم، خواسته‌ها و تمایلات بشر است.
3. شأن سوم، رفتار و کنش بشر است.
این سه عنصر اصلی وجود دارد. کنش، برخاسته از تمایلات است و تمایلات، شکل‌گرفته از بینش است. اگر بینش شما مادی باشد محال است که کارتان به قیامت ختم شود. اگر بینش ما دنیا باشد تنها ارتباط شما به اهل بیت در عدد است. وقتی می‌خواهید مهریه تعیین کنید می‌گویید صد و سی و پنج سکه. چرا؟ چون عدد حضرت زهرا است. قبول. عدد حضرت زهرا است. ولی ایشان فقط عدد دارند یا حجاب هم دارند؟ با آن کاری ندارید. اینجا را رها می‌کنید. حضرت زهرا فقط عدد دارند یا اطاعت از شوهر هم دارند؟ می‌گویند این حرف را که رها کنید. این حرف برای هزار و چهارصد سال پیش است. چرا این حرف را می‌زند؟ چون بینشش یک بینش الهی نیست. وقتی بینش انسان، الهی نشد تمایلات انسان و خواسته‌های او هم الهی نمی‌شود و رفتارش هم الهی نمی‌شود.
پس هر انسانی سه عنصر اصلی دارد؛ بینش یعنی جهان‌بینی، تمایلات و خواسته‌ها، رفتارها و کنش‌ها.
ما در ولایت دو رکن داریم:
1. ولایت‌مدار.
2. ولی.
وقتی می‌گویند شما ولایت دارید یعنی شخص ولایت‌مدار، در جهان‌بینی و تمایلات و رفتار، شبیه‌ترین فرد به ولی باشد. اگر این شباهت حاصل شد می‌گویند شما ولایت‌مدار هستید. شما ولایت علی را دارید یا ندارید؟ کجا ما شبیه علی هستیم؟ از علی فقط یا علی را فهمیده‌ایم و سر سفره معاویه زندگی می‌کنیم. ناراحت شدید؟ عیبی ندارد. اصلاً عیب ندارد. از الان تصمیم بگیرید که فکر شما فکر علی باشد، نه اینکه فقط ذکرتان ذکر علی باشد. خواسته‌های شما باید خواسته‌های علی باشد. باید رفتار شما رفتار علی باشد. آیا جامعه ما علوی است که بگوییم ولایت امیر المؤمنین را داریم؟ نداریم.‌ چرا دروغ می‌گوییم؟
در عیون اخبار الرضا روایتی آمده است که آن را زیاد نقل کرده‌ام ولی جدی نگرفته‌ایم. جمعیتی از ایران به محضر حضرت رضا در مدینه رفتند. به خانه حضرت رفتند. در زدند. حضرت فرمود: چه کسی پشت در است؟ گفتند: ما جمعی از شیعیان شما هستیم. حضرت فرمود: من شما را نمی‌شناسم. شصت بار در خانه امام رئوف را زدند و گفتند: ما ولایت‌مدار هستیم. ما شیعه شما هستیم. حضرت فرمود نمی-شناسم. آخرین بار گفتند: ما محب شما هستیم. حضرت اجازه ورود دادند. پرسیدند: ما که همان‌ها هستیم. چرا دفعات قبل باز نکردید؟ حضرت فرمود: شما گفتید شیعه ما هستید. شیعه ما ولایت ما را دارد. شما کجا شبیه ما هستید؟ کجا فکر شما فکر من است؟ کجا خواسته‌های شما خواسته‌های منِ علی ابن موسی الرضا است؟ کجا رفتار شما رفتار من است؟ تا زمانی که این سه مورد را نداشته باشیم شیعه نیستیم. اهل بیت به راحتی برخورد می‌کنند. بعد حضرت فرمودند: بله! در اعماق وجود شما من را دوست دارید و گفتید محب من هستید.
تعریف شیعه معلوم شد که چیست. شیعه یعنی کسی که ولایت‌مدار باشد. یعنی کسی که بینش و تمایل و رفتارش نزدیک به امام زمان علیه السلام است و یا شبیه امام زمان علیه السلام است. برای رسیدن به اینجا یک مقدمه لازم است و آن مقدمه، محبت است. باید محبت داشت. ما فعلاً در مقدمه مانده‌ایم. چه بسا تا آخر عمر هم در همین مقدمه بمانیم و از دار دنیا برویم؛ ولی با مقدمه، امتیاز خود مقدمه را می-دهند و چیزی بیشتر نمی‌دهند. فرض کنید تیمی برای جام جهانی هفتصد بازی تدارکاتی انجام دهد ولی برای بازی اصلی خواب بماند. آیا امتیازی به او می‌دهند؟ آیا به او می‌گویند شما از این گروه بالا بروید؟ اصلاً بالا نمی‌روند اگر چه هفتصد بازی تدارکاتی داشته باشند. بازی تدارکاتی، چیزی بیش از ورزیدگی ندارد
برای اینکه فکر و تمایلات و رفتار شما شبیه امام بشود یک مقدمه لازم است و آن مقدمه، محبت است. بنابراین اگر از شما پرسیدند شما ولایت امیر المؤمنین را دارید یا نه، مثل شیر بگویید نه. چون نداریم. ولی اگر از شما پرسیدند علی را دوست دارید یا نه، مثل شیر بگویید دوستش داریم. او را دوست داریم و جز این هم نیست. پس سنگ اولمان را واکندیم و آن اینکه ما شیعه امیر المؤمنین نیستیم.
مطلب دوم: سؤال دومی که هست این است که چگونه می‌شود به ولایت علی ابن ابی طالب رسید. هم درد را مطرح می‌کنم و هم درمان را. درد را که هیچ. اگر بابت این درد، بی خواب بشویم عجیب نیست؛ هرچند عده‌ای در همین جلسه می‌خوابند. ولی بسیار بد است که با توهم زندگی کنیم. تا الان فکر می-کردیم ولایت اهل بیت را داریم؛ ولی نداریم. ما نهایتاً یک مقدمه‌ای داریم و آن اینکه اهل بیت را دوست داریم. اینکه ما در جلسات می‌گوییم شیعه علی نیستیم نباید کسی ناراحت شود. شیعه علی باید آن سه خصوصیت را داشته باشد. شیعه علی کیست؟ سلمان. سلمان آن قدر بر علی منطبق است که پیغمبر می‌فرماید سلمان از خود ما است. کدام یک از ما به این مقام رسیده است؟ تعارف که نداریم. این مقام باید از دهان امام زمان صادر شود و ایشان نفرموده است.
پس شرط اول ولایت، محبت است. محبت، مقدمه است. این مقدمه را هم ما داریم هم جرج جرداق صاحب کتاب «صوت العدالة الإنسانیة». او فضائل خوبی از امیر المؤمنین را در کتابش نوشته است؛ ولی مسیحی از دار دنیا رفت. او علی را دوست دارد و ما هم علی را دوست داریم؛ اما آقای ما حضرت باقر علیه السلام به جناب جابر اینطور بیان فرمودند که اگر کسی می‌خواهد به ولایت ما برسد راهش این است: يَا جَابِرُ! بَلِّغْ شِيعَتِي عَنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ یعنی: جناب جابر! تو که در بین مردم هستی به پیروان ما سلام ما را برسان و به آن‌ها بگو و آن‌ها را آگاه کن که بین ما و خدا، خویشاوندی‌ای وجود ندارد و کسی به خدا نزدیک نمی‌گردد مگر اینکه خدا را اطاعت کند. بعد امام ادامه می‌دهند: يَا جَابِرُ! مَنْ أَطَاعَ اللهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِيُّنَا یعنی: کسی که خدا را اطاعت کن اولاً و ما را دوست داشته باشد ثانیاً، ولی ما است. او است که ولایت‌مدار است. اگر دوست داشته باشد و خدا را اطاعت نکند هیچ است. اگر دوست نداشته باشد و خدا را اطاعت کند باز هم هیچ است. ولایت‌مداری اهل بیت فقط دو فاکتور دارد:
1. اطاعت خدا.
2. دوستی اهل بیت.
چنین انسانی یافت می‌شود که هم خدا را اطاعت کند و هم امام زمان را دوست داشته باشد؟ موارد اطاعت خدا چند مورد است؟ یک سؤال کنم که خیال همه ما راحت شود: ما در چند جا باید از خدا اطاعت کنیم؟ نمی‌دانیم که چند جا باید اطاعت کنیم تا بخواهیم بگوییم از خدا اطاعت کرده‌ایم یا نه.
بعد حضرت فرمود: وَ مَنْ عَصَى اللهَ لَمْ يَنْفَعْهُ حُبُّنَا یعنی: کسی که خدا را نافرمانی کند و ما را دوست داشته باشد، محبت ما به دردش نمی‌خورد. چقدر زیبا فرموده است. محبت، مقدمه ولایت هست؛ ولی اگر محبت را داشته باشیم و اطاعت نداشته باشیم به جایی نمی‌رسیم. این محبت نجات نمی‌دهد. ما محبت را داریم؛ ولی اطاعت نداریم. اگر خدای نکرده اطاعت نداشته باشیم محبت اهل بیت به درد ما نمی‌خورد. کسی که محبت را داشته باشد ولی عمل نکند هیچ گره‌ای از کارش باز نمی‌شود.
پس تا اینجا دو نکته را متوجه شدید إن شاء الله. یکی اینکه معنای ولایت چیست و دیگر اینکه چطور می‌شود به ولایت رسید.
الان یک عده می‌گویند حاج آقا امروز به ما عیدی داد و همه ما را جهنمی کرد؛ چون ثابت کرد ولایت‌مدار نیستیم به حسب انصاف. محبت داریم ولی اطاعت هم آنطور که شایسته و بایسته است نداریم. محبت بدون اطاعت هم که به جهنم می‌کشاند. نخیر! شما شق سوم باشید تا کارتان درست شود. کسانی که با سیاق منبر من آشنا هستند می‌دانند شق سوم چیست.
مطلب سوم: اگر شما تلاش برای خوب بودن داشته باشید خداوند همان تلاش را از شما می‌پذیرد. من می‌گویم محبت را که داریم. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ. حال که محبت را داریم باید برای اطاعت از خدا تلاش بکنیم. در این جا است که محبت به درد ما می‌خورد. ولی اگر فکر ما و گرایش ما و رفتار ما شبیه امیر المؤمنین باشد که عالی است. چنین شخصی در قیامت از همه مردم تهران شفاعت می‌کند. اگر یک چنین آدمی در تهران باشد و نیمه شب دست به آسمان بلند کند همه بحران‌ها برطرف می‌شود؛ چون خدا این آدم را دوست دارد. چنین آدمی یافت نمی‌شود. چه کنیم که پسر نرجس خاتون گیر آدم‌هایی مانند ما افتاده است. اگر بگوید شبیه من باشید می‌گوییم ما تو را فقط دوست داریم.‌ همین. به همین دلیل است که ما تا به حال به جایی نرسیده‌ایم.
به اندازه چند دقیقه‌ای که از وقتم باقی مانده است مطلب چهارم را می‌گویم.
مطلب چهارم: اگر ولایت امیر المؤمنین را داشته باشیم برای ما چه نتایجی دارد؟ نتایج و آثار ولایت امیر المؤمنین علی علیه السلام چیست؟
نتیجه اول: قبول اعمال. نماز داری. روزه داری. همه چیز داری. زیاد هم داری؛ ولی ولایت علی را نداری. اگر تا الان به شما می‌گفتم ولایت علی را نداری می‌گفتی ما را نمی‌گوید. الان معلوم شد که هر کسی که جهان‌بینی و گرایش و رفتارش شبیه و یا نزدیک به حضرت امیر نباشد ولایت‌مدار نیست. قبولی اعمال برای ولایت‌مدار است.
حدیثی را می‌خواهم بگویم که در منابع اهل سنت آمده است. در «لسان المیزان» تألیف عسقلانی، «المناقب» تألیف خوارزمی، «ترجمة الإمام علی» تألیف ابن عساکر و «ینابیع المودة» تألیف قندوزی که از علمای اهل سنت هستند آمده است که پیامبر به امیر المؤمنین فرمودند: يَا عَلِيُّ! لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلَ مَا أَقَامَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ وَ كَانَ لَهُ مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ ذَهَبٌ فَأَنْفَقَهُ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ مُدَّ فِي عُمُرِهِ حَتَّى حَجَّ أَلْفَ عَامٍ عَلَى قَدَمَيْهِ ثُمَّ قُتِلَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ مَظْلُوماً ثُمَّ لَمْ يُوَالِكَ يَا عَلِيُّ لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَ لَمْ يَدْخُلْهَا یعنی: اگر بنده‌ای خداوند را عبادت کند به اندازه عمر رسالتی جناب نوح... عمر شناسنامه‌ای حضرت نوح، دو هزار و پانصد سال بوده است و عمر رسالتی‌اش نهصد و پنجاه سال بوده است. می‌فرماید: اگر کسی به اندازه عمر رسالت نوح یعنی نهصد و پنجاه سال خداوند را عبادت کند و اندازه کوه احد، طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کرده باشد... نه مثل انفاق‌های دست و پا شکسته ما که انفاق می‌کنیم که دوربین نشان دهد و از فلان خیّر تشکر کنند و مصاحبه کنند و ... این‌ها که کشک هم نمی‌ارزد. باید فی سبیل الله داده باشد. یعنی اگر با دست راستش داده باشد دست چپش خبردار نشده باشد. انفاق نمی‌کند مگر اینکه تمام رسانه‌ها باشند و اگر یکی نباشد ناراحت می‌شود. با این انفاق‌ها کاری نداریم.
بعد می‌فرماید: در طول عمرش هزار حج با پای پیاده انجام دهد و بین صفا و مروه به شهادت برسد در حالی که مظلوم است، اگر ولایت تو را نداشته باشد نه بوی بهشت استشمام می‌کند و نه وارد بهشت می‌شود.نداشتن ولایت علی فقط مخصوص آن‌ها نیست. آن‌ها که از مقسم خارج هستند. با آن‌ها که کاری نداریم. چرا راجع به آن‌ها صحبت کنیم؟
نتیجه دوم: دومین نتیجه‌ای که ولایت امیر المؤمنین دارد این است که ملاک و معیار شناخت مؤمن از منافق است. منافقی که قرآن کریم در سوره مبارکه تؤبه آیه 73 در موردش گفته است: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ) یعنی: ای پیامبر ما! با کافران یعنی کسانی که اصلاً تو را قبول ندارند و منافقین یعنی کسانی که ظاهراً تو را قبول دارند، مجاهدت کن. بر هر دو سخت‌گیری کن. جایگاه آن‌ها جهنم است. جهنم، جای خوبی نیست. بدترین جا است.
قَالَ رَسُولُ اللهِ ذَاتَ يَوْمٍ لِأَصْحَابِهِ: مَعَاشِرَ أَصْحَابِي! إِنَّ اللهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَأْمُرُكُمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الِاقْتِدَاءِ بِهِ فَهُوَ وَلِيُّكُمْ وَ إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي لَا تُخَالِفُوهُ فَتَكْفُرُوا وَ لَا تُفَارِقُوهُ فَتَضِلُّوا. إِنَّ اللهَ جَلَّ جَلَالُهُ جَعَلَ عَلِيّاً عَلَماً بَيْنَ الْإِيمَانِ وَ النِّفَاقِ فَمَنْ أَحَبَّهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَن أَبْغَضَهُ كَانَ مُنَافِقاً یعنی: یک روزی پیامبر به اصحابش فرمود: ای اصحاب من! خداوند علی اعلا شما را به ولایت‌مداری نسبت به علی ابن ابی طالب و اقتدای به او دستور می‌دهد. او ولی شما است. او سرپرست شما بعد از من است. با او مخالفت نکنید که کافر می‌شوید. از او جدا نشوید که گمراه می‌شوید. خداوند علی را ملاک بین ایمان و نفاق قرار داده است. هر کسی که علی را دوست دارد مؤمن است و هر کسی که علی را دشمن بدارد منافق است. ولایت علی، حاکی از این است که إن شاء الله در زمره منافقین نیستیم.
نتیجه سوم: می‌خواهی زندگیت شبیه انبیاء بشود؟ مدام می‌گویید خدایا! شهادت را نصیب من کن. می‌خواهی یک شهادت عالی نصیبت شود؟ قَالَ رَسُولُ اللهِ: مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيَا حَيَاةً تُشْبِهُ حَيَاةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَمُوتَ مِيتَةً تُشْبِهُ مِيتَةَ الشُّهَدَاءِ وَ يَسْكُنَ الْجِنَانَ الَّتِي غَرَسَهَا الرَّحْمَنُ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً یعنی: کسی که خشنود می‌شود به اینکه زندگی انبیاء را داشته باشد و خشنود می‌شود که مرگش شهادت باشد و ساکن در بهشتی باشد که خدا آن را درست کرده است نه خود ما با اعمالمان، پس به ولایت علی رو بیاورد. متولی ولایت علی بشود. هر کسی متولی ولایت علی بشود ابراهیم‌وار زندگی کرده است. موسی‌وار زندگی کرده است. عیسی‌وار زندگی کرده است. ولایت علی یعنی چه؟ یعنی بینش و گرایش و کنش ما شبیه یا نزدیک ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین باشد.
می‌خواهیم از این هم بالاتر برویم.‌ حضرت رسول اکرم فرمودند: مَن أحَبَّ أَن يَحيَى حَيَاتِي وَ يَمُوتُ مِيتَتي وَ يَدخُلَ الجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَنِي رَبِّي فَليَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ ذُرِيَّتَهُ الطَّاهِرینَ أَئِّمَّةَ الهُدَی وَ مَصَابیحَ الدُّجَی یعنی: هر کسی که دوست دارد مانند من زندگی کند و زندگیش محمدی باشد و مرگش نیز مانند من باشد و وارد بهشتی بشود که خداوند من آن را وعده داده است ولایت علی را داشته باشد و اولاد او را داشته باشد.
من غور در احادیث دارم. می‌بینید که همه منبرهایم یا حدیث است و یا آیه است. از جمله چیزهایی که نفهمیده‌ام این است و اصلاً نمی‌فهمم یعنی چه. پیغمبر، رده اول عالم است. در این حرفی نیست. امیر المؤمنین در رده دوم است. در این هم حرفی نیست. معمولاً پایین‌تر را به بالاتر نسبت به می‌دهند یا بالاتر را به پایین‌تر؟ پایین را به بالا نسبت می‌دهند. می‌گویند فلانی پسر فلانی است. چون پدرش یک ابهت و عظمتی دارد. حضرت رسول اکرم می‌فرماید: أَنَا أَخُوكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ یعنی: من برادر تو در دنیا و آخرت هستم. یعنی به این اخوت افتخار می‌کند. من نمی‌فهمم این چیست. نمی‌فهمم.
نتیجه چهارم: راه گذشتن از صراط، ولایت امیر المؤمنین است. عرض کردم که ولایت، شباهت و نزدیکی در جهان‌بینی و تمایلات و رفتار است. این ولایت است. راه عبور از صراط، ولایت علی است. صراط چیست؟ یک پلی است که آن را روی جهنم کشیده‌اند. وقتی روی جهنم باشد بسیار داغ است. دومین خصوصیتش این است که از شمشیر، بران‌تر است. از شب، تاریک‌تر است. بسیار لغزنده است. امیر المؤمنین می‌فرماید: فَاللهَ اَللهَ عِبَادَ اللهِ وَقَفَت بِکُم عَلَی الصّرَاطِ یعنی: بندگان خدا! خدا را رعایت کنید. از خدا بترسید پیرامون صراط؛ آنجایی که شما را نگه می‌دارند و از شما سؤال می‌کنند. جایی است که لغزنده است و برنده است و از مو باریک‌تر است و از شب تاریک‌تر است. اینجا ما را نگه می‌دارند و سؤال می‌کنند.
آقای ما رسول اکرم می‌فرماید: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ نُصِبَ الصِّرَاطُ عَلَى جَهَنَّمَ لَمْ يَجُزْ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ مَعَهُ جَوَازٌ فِيهِ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ یعنی: وقتی که روز قیامت فرا برسد و پل را روی جهنم نصب کنند، از آن پل عبور نمی‌کند مگر کسی که یک برگه‌ای داشته باشد که در آن نوشته باشند این آدم، ولایت‌مدار علی ابن ابی طالب است. وگرنه رد نمی‌شویم. رد نمی‌شویم.
پیامبر در حدیث دیگری فرموده‌اند: إِذَا جَمَعَ اللهُ الأوَّلِینَ وَ الآخَرِینَ یَومَ القِیَامَةِ وَ نُصِبَ الصِّرَاطُ عَلَی جِسرِ جَهَنَّمَ مَا جَازَ أحَدٌ حَتَّی کَانَت مَعَهُ بَرَائَةٌ بِوِلَایَةِ عَلِیِّ ابنِ أبی طَالِبٍ یعنی: زمانی که مردمان اول و آخر را در روز قیامت جمع کنند و آن پل را روی جهنم نصب کردند کسی از آن عبور نمی‌کند مگر اینکه یک برائتی از آتش جهنم به واسطه داشتن ولایت علی داشته باشد. پس از روی صراط هم کسانی که ولایت علی را دارند رد می-شوند.
نتیجه پنجم: ولایت علی، شرط توحید است. کسی موحد نمی‌شود مگر اینکه ولایت علی را داشت باشد. حدیث سلسلة الذهب را همه شما شنیده‌اید که حضرت رضا فرموده است: سَمِعْتُ أَبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ: يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ: سَمِعْتُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا یعنی: حضرت رضا فرمودند: آبا و اجداد من به ترتیب گفتند تا از خود خدا نقل کردند: هر کسی وارد کهف توحید شد از عذاب در امان است. بعد وقتی مرکب امام شروع به حرکت کرد حضرت سر را بیرون آوردند و فرمودند: اگر توحید بخواهد امان از جهنم باشد شرط دارد. ولایت من، شرط توحید است. اگر ولایت من نباشد توحیدی هم وجود ندارد.
مضمون صریح از حضرت رضا در این معنا وجود دارد که فرمودند: خداوند علی اعلا فرموده است: وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ نَارِي. در حدیث قبلی کلمه توحید را به عنوان حصن معرفی کرد و در این حدیث، ولایت امیر المؤمنین را. یعنی شرط آن توحید، ولایت علی است.
نتیجه ششم: حرف آخر من اینکه رضایت امام معصوم، شرط بخشش از گناهان است. این را در جامعه کبیره خوانده‌اید که فرموده‌اند: يَا وَلِيَّ اللهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُم یعنی: بین من و خدا گناهانی وجود دارد که بخششی در آن وجود ندارد مگر به واسطه رضایت و خشنودی شما. یعنی یک گناهانی هست که اگر تؤبه هم کنیم بخشیده نمی‌شود. باید امام معصوم خشنود باشد. نظیر دارد یا ندارد؟ دارد. در کربلا رخ داده است. در کربلا یک شخصی بود که امام حسین علیه السلام خودشان سراغ او رفتند. حضرت کسی را فرستادند تا سراغ زهیر برود؛ ولی خود امام علیه السلام سراغ عبیدالله ابن حر جعفی رفتند. به او فرمودند: یَا اِبنَ حُرٍّ! إِنَّ أهلَ مِصرِکُم کَتَبُوا إِلَیَّ أنَّهُم مُجتَمِعُونَ عَلَی نُصرَتِی وَ سَألُونِیَ القُدُومَ إِلَیهِم وَ لَیسَ الأمرُ عَلَی مَا زَعمُوا یعنی: مردم شهر شما یعنی مردم کوفه برای من نوشتند که بر یاری من اجتماع کرده‌اند. به من گفتند سراغ ما بیا و رهبری ما به عهده بگیرد. اما کار به آن شکلی که می‌گفتند نشد و من را رها کردند. تا اینجا حضرت از کوفه سخن گفتند. از اینجا به بعد با خود ابن حر صحبت دارند.
حضرت به عبیدالله ابن حر جعفی فرمودند: یَا اِبنَ حُرٍّ! إِنَّ عَلَیکَ ذُنُوباً کَثیرَةً فَهَل لَکَ مِن تَؤبَةٍ تَمحُو بِهَا ذُنُوبَکَ؟ یعنی: گناهان زیادی به دوش تو هست. او از دوست‌داران عثمان بوده است. غارتگر بوده است. قطاع الطریق بوده است. دزد سر گردنه بوده است. بیت المال را تخلیه کرده است. هیچ وقت آدم حسابی نبوده است. در جنگ صفین در رکاب معاویه بوده است. یک چنین آدمی بوده است. حضرت به او فرمود: گناهان زیادی به عهده تو هست. می‌خواهی تؤبه‌ای کنی که از همه گناهان راحت و پاک شوی؟ پرسید: چطور تؤبه کنم؟ حضرت به او فرمود: تَنصُرُ اِبنَ بِنتِ نَبِیِّکَ وَ تُقَاتِلُ مَعَهُ یعنی: منِ پسر پیغبر را یاری کن. در رکاب من با یزید بجنگ. نفرمود برو و نمازهایت را اعاده کن و پول‌ها را برگردان. فرمود: بیا و من را کمک کن. یعنی اگر من از تو راضی باشم گناهان تو پاک می‌شود.
برادرها! باید بعداً یک بحثی را داشته باشیم و آن اینکه ما که آب از سرمان گذشته است ولی ناامید نیستیم. چون به ما یک دستور العمل‌هایی داده‌اند که انجام آن‌ها باعث خشنودی امام زمان از ما می-شود. اگر امام زمان از من و شما راضی باشد همه گناهانمان پاک می‌شود. آن بحث را اگر سعادت داشته باشم مطرح می‌کنم.
ولایت علی را گفتم که یعنی چه. گفتم که متولی ولایت علی یعنی شیعه. گفتم که محبت بدون اطاعت به درد نمی‌خورد.‌ بعد گفتم شما مأیوس نشوید و محبت را دارید. باید تلاش برای اطاعت داشته باشید تا کارتان درست شود. یعنی پرس و جو کنید و سبک زندگیتان را عوض کنید که تلاش برای خوب بودن همین است. بعد هم گفتم نتایج ولایت چیست. شش مورد را گفتم. بقیه بماند.
یک منقبت از مناقب آقای خودم امیر المؤمنین بگویم. من در بین تمام مناقب امیر المؤمنین با پنج شش مورد از این منقبت‌ها کیف می‌کنم. یعنی اولاً افتخار می‌کنم که از نظر نسب، فرزند این آقا هستم. به خودم از این جهت می‌بالم. ثانیاً که مهم‌تر است و بسیار مهم‌تر است این است که این آقا را دوست دارم. شما هم همینطور هستید. چرا این آقا را دوست داریم؟ چون او تافته جدابافته عالم است. با همه عالم متفاوت است.
پیغمبر نشسته بودند. حضرت زهرا بودند. امام حسن بودند. امام حسین بودند. حضرت امیر هم بودند. یک ظرف آب در مقابل پیامبر بود. حضرت رسول گرامی میل کردند. آن را به حضرت صدیقه دادند. ایشان میل کردند. پیامبر عظیم الشأن اسلام، جمله تهنیت را گفتند: نوش جانت باشد. گوارای وجودت باشد دخترم فاطمه. ظرف آب را گرفتند و به وجود نازنین امام مجتبی دادند که آقازاده‌ پنج ساله بودند. پیامبر آن جمله را به ایشان هم فرمودند: نوش جانت باشد. گوارای وجودت باشد پسرم. ظرف آب را گرفتند و به حضرت سید الشهداء دادند. ایشان میل کردند. پیامبر فرمودند: نوش جانت باشد. گوارای وجودت باشد پسرم. گریه ما در اینجای روایت برای این است که می‌خواهیم بگوییم: یا رسول الله! ای کاش در گودی قتلگاه هم بودید و یک ظرف آب برای پسرتان می‌آوردید در آن هنگامی که می‌فرمود: مردم! جگرم از تشنگی می‌سوزد.
پیامبر، ظرف آب را از امام حسین گرفتند و به حضرت امیر دادند. حضرت امیر میل کردند. پیامبر سجده کردند. حضرت زهرا سؤال کردند: ما که آب خوردیم شما تهنیت گفتید و علی که میل کرد سجده کردید. فرمود: شما و حسن و حسین که میل کردید جبرئیل به هر یک از شما جمله تهنیت را می‌گفت. من هم از او تبعیت کردم. ولی وقتی علی آب خورد خود خدا جمله تهنیت را فرمود. من دیدم وصی من پیش خدا چه مقامی دارد که خودش جمله تهنیت را می‌گوید. زمین را به این مقام علی سجده کردم.
جا دارد که با صدای بلند بگوییم: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده