فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه رمضان 97 - جلسه 13

موضوع : موانع رسیدن به حَسنات
تاریخ انتشار : 20 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
در بحث افشای سر گفتیم که افشای سر یعنی آشکار کردن و علنی کردن چیزی که اولاً پنهان است و ثانیاً بر پنهان بودنش اسرار هست. این آشکار و علنی کردن، افشای سر است در صورتی که هیچ مجوز عقلی و شرعی برای آشکار کردن آن وجود نداشته باشد. مادامی که عقل دلیلی برای آشکار کردن ندارد افشای سر است. مادامی که شرعی مقدس، دلیلی برای آشکار کردن این مطلب ندارد، افشای سر است.
ببینید افشای سر از نظر رهبران آسمانی ما چه حکمی و جایگاهی دارد. گاهی شریعت غراء از افشای سر تعبیر به خیانت می‌کند: قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: الإِذَاعَةُ خِیَانَةٌ یعنی: افشای سر، خیانت است. باز هم از وجود نازنین حضرت امیر حدیثی در همین مضمون نقل شده است: مَنْ أَفْشَى سِرّاً اسْتُودِعَهُ فَقَدْ خَانَ یعنی: کسی که رازی را افشاء کند که نزد او به ودیعه گذاشته‌اند خیانت کرده است. معمولاً اگر بخواهند چیزی در جایی پخش نشود این عبارت «به کسی نگو» را می‌گویند؛ منتها در جامعه ما این تعبیر، مفهوم بر عکس دارد. وقتی می‌گویند به کسی نگو یعنی اینکه آن را از بی‌بی‌سی پخش کن. اگر چیزی را به عنوان سر به تو سپردند و آن را افشاء کردید خیانت کرده‌اید. در این جلسه یا در جلسه بعد خواهم گفت که خیانت، علامت چه کسی است. آدمی که خیانت می‌کند چه ویژگی‌ای دارد؟ آیا مؤمن است؟ قطعاً نیست. آیا مسلمان است؟ قطعاً نیست. اینکه چه ویژگی و خصوصیتی دارد را در جلسه بعد خواهم گفت.
گاهی در تعبیر رهبران آسمانی ما اینطور است: کسی که افشای سر می‌کند پیمان‌شکن است. ناقض عهد است. یکی از بزرگترین ناقضان عهد، شیطان بوده است. یکی دیگر از سردمداران ناقضین عهد، معاویه بوده است. آدمی که افشای سر می‌کند در همان حد تنزل پیدا می‌کند. قال علی علیه السلام: مِنْ أَقْبَحِ الْغَدْرِ إِذَاعَةُ السِّرِّ یعنی: از زشت‌ترین پیمان‌شکنی‌ها و بدترین بی وفایی‌ها، آشکار کردن سر است. زنی قهر می‌کند. شوهرش می‌گوید ای بی وفا. این بی وفایی نیست. او دلش گرفته است. بی وفایی برای کسی است که افشای سر می‌کند. این آدم است که بی وفا است.
گاهی در تعابیرشان می‌گویند: افشای سر، کار بیگانگان است. الان وقتی می‌گویند بیگانه و اجانب، شما فوراً یاد آمریکا و اسرائیل می‌افتید. ما در سلسله بحث‌های اسلامی اصلاً کاری به آن‌ها نداریم. آن‌ها اصلاً در حیطه بحث ما نیستند. ما در مورد تعاملات بین خودمان صحبت می‌کنیم. من که به ظاهر مسلمان هستم و شما که إن شاء الله به واقع مسلمان هستید، اگر سر شما را فاش کنم شایسته نیست که به من بگویند مسلمان. من بیگانه هستم. این بیگانه بودن را خواهم گفت که چیست.
اسلام یکی از جلوه‌های عملی ایمان را پیوند روح‌ها و اتصال جان‌ها قرار داده است. از این پیوند تحت عنوان «قاعده و اصل اخوت» یاد کرده است. این را در جامعه اسلامی ایجاد کرده است. در سوره مبارکه حجرات آیه 10 می‌فرماید: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) یعنی: این است و جز این نیست که اهل ایمان، برادران دینی یکدیگر هستند. بین این برادران اصلاح کنید، نه افساد. کسی در تعاملش با دیگران در جامعه، حق افساد ندارد. در تعامل با دیگران باید اصلاح داشت. تقوای الهی پیشه کنید. امید است که مورد رحمت حضرت حق باشید. بنابراین یک اصلی را ایجاد کرده است به نام اصل اخوت. پیوندی را ایجاد کرده است که قبلاً نبوده است. این پیوند که ایجاد شد دارای اثر حقوقی شرعی است. یعنی شرعاً بر این رابطه، حقوقی مترتب است.
رعایت حقوق چیست؟ قبلاً تیتر روایت را خواندم که پیامبر فرمودند: مؤمن بر مؤمن سی حق دارد که اگر ادا نکند و یا حلالیت نطلبد در قیامت نسبت به ذمه آن آدم به این حقوق مورد محاکمه قرار می‌گیرد. یا باید در دنیا این سی حق را بشناسید و نسبت به برادر دینی‌تان ادا کنید و یا اگر نمی‌توانید ادا کنید حلالیت بطلبید. اگر در دنیا حلالیت نطلبیدید و انجام ندادید در قیامت شما را محاکمه می‌کنند و می-گویند چرا این حقوق را انجام ندادید؟ می‌گویید اشتباه کردم. اگر اشتباه کرده باشید از شما یک نمره کم می‌کنند؟ نخیر. گاهی اوقات یک اشتباه، انسان را ملعون می‌کند. شیطان هم فقط یک اشتباه کرد. به او گفتند سجده کن. گفت نمی‌کنم. با یک اشتباه اخراج شد. همیشه یک اشتباه، نوزده نمی‌آورد. بستگی دارد که آن اشتباه چه اشتباهی باشد. آن سی حق را انجام ندادید؟ اشتباه کردید. چطور آن شخص از شما راضی می‌شود؟ گناهانش را به شما می‌دهند. حسنات شما را به او می‌دهند تا درجه بهشتی او بالا برود. این‌ها همه آثار حقوقی همان آیه است که خواندم و شما فکر می‌کردید حدیث است. آیه قرآن است. پیوند برادری ایجاد کرده است. بر آن پیوند، اثر مترتب کرده است.
معلی ابن خنیس خدمت حضرت صادق رسید. پرسید: آیا اهل ایمان بر یکدیگر حقوقی دارند؟ حضرت پاسخش را ندادند. اصرار کرد. امام وقتی پاسخ نمی‌دهد برای این است که می‌خواهند بفرمایند مسأله مهمی است. بعد به او فرمودند: معلی! من در دلم برای تو نگران هستم. قلباً برای تو نگران هستم. می‌ترسم این حقوق را برای تو بگویم و آن را حفظ نکنی و به دردسر بیفتی. چقدر عالی صحبت کرده‌اند. می‌ترسم بگویم و تو آن‌ها را رعایت نکنی و دردسر پیدا کنی. به همین دلیل است که من هم روی منبر این سی حق را نمی‌گویم. چون اگر بگویم شما رعایت نمی‌کنید و دردسر پیدا می‌کنید.
وقتی این اصل را یک اصل قرآن قرار داده است یعنی یک حقوقی دارد و این حقوق باید رعایت شود. به شدت هم پای این حقوق می‌ایستد. وقتی این حقوق را بیان می‌کند نماز و زکات را نمی‌شمارد. رعایت طرف مقابل است. به واسطه این ارتباطی که در جامعه ایجاد کرده است اجزاء جامعه را مانند یک پیکره واحد قرار داده است. ببینید شما در جامعه‌تان اینطور هستید یا نیستید. اگر نیستید یعنی آن اصل را رعایت نمی‌کنید. وقتی رعایت نمی‌کنید یعنی چه؟ من مکرراً گفته‌ام ما به قرآن عمل نمی‌کنیم. ما فقط نماز می‌خوانیم و روزه می‌گیریم. این همان است که به نفعمان است. جامعه، انفاق ندارد. نماز و روزه خواندن زیر کولر که کاری ندارد. چه سختی‌ای دارد؟ زیر کولر هزار رکعت هم می‌شود.
امام صادق که ششمین جانشین بر حق حضرت ختمی‌مرتبت است فرموده است: الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَى شَيْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِكَ فِي سَائِرِ جَسَدِهِ. از اینجا همان حرف آخر را زده است. مؤمن برادر مؤمن است. یعنی ما از یک پیکره هستیم. اجزاء یک پیکر هستیم. در یک پیکره قرار می‌گیریم. باید حکم یک جسم را داشته باشیم. هر گاه یک عضوی به درد آمد، باید سایر اجزاء هم دردمند بشوند. از قاعده الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ، دردمند بودن جامعه نسبت به درد اعضای جامعه را مطرح می‌کند. جامعه ما اینطور نیست. هر کسی هم که بگوید هست مکابره کرده است. حکم خلاف عقل است. اینطور باید باشد و نیست. در جامعه ما اتفاق‌های بسیاری افتاده است که نباید می‌افتاده و شاید بسیاری از مردم هم منتظر بسیاری از اتفاقات نبوده‌اند. یک بخشی از آن به دولتمردان مربوط است؛ ولی یک بخشی هم به من و شما مربوط است. الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ به تحریم و برجام ربطی ندارد. به دلار هفت هزار تومانی ربطی ندارد. به من و تو مربوط است.
سپس می‌فرماید: وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا یعنی: ارواح اهل ایمان از یک جا نشأت گرفته است و بیشترین ارتباط را به مبدأ هستی دارد. خداوند از روح خودش ندمیده است. این مسلم است. اگر کسی قائل به این شود که خداوند از خودش دمیده است این حلول است و حلول، باطل است. خداوند چیزی را از خودش جدا نکرده است. خداوند، بسیط است. این اولین اصل اعتقادی ما است؛ یعنی توحید. توحید یعنی اینکه خداوند، یک ذات بسیط است. اجزاء ندارد که چیزی از خودش را به دیگری بدهد. مؤمن به مبدأ هستی اتصال دارد. حضرت می‌فرماید: اتصال مؤمن به مبدأ هستی از اتصال شعاع خورشید به خورشید بیشتر است. چون خداوند مؤمن را به خودش منتسب کرده است. (نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏) یعنی: این برای خود من است. من با جسم بشر، کاری ندارم؛ من با روح او کار دارم. این روح بشر است که می‌تواند در عالم ملکوت سیر داشته باشد. جسم که کاری نمی‌کند. جسم بیش از یک ابزار نیست. آن کسی که از این ابزار استفاده می‌کند روح است. روح را به خودش اختصاص داده است.
باید در جامعه اسلامی این اتفاق بیفتد که ما نسبت به همدیگر مسؤول باشیم. در یک روایتی از وجود نازنین امام صادق علیه السلام، این برادری دینی را دارای یک جنبه نَسَبی می‌کنند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ بَنُو أَبٍ وَ أُمٍّ وَ إِذَا ضَرَبَ عَلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ عِرْقٌ سَهِرَ لَهُ الْآخَرُونَ. به این شکل که پدر همه ما جناب آدم و مادر همه ما جناب حوا است. یعنی به واسطه انتساب هر یک از ما به ذات این دو شخصیت بزرگوار، برادری ما ناتنی نیست. ما هم از پدر با هم نسبت داریم و هم از مادر. اگر از رگ یک کسی خون بگیرند دیگری باید بی-خواب شود. جامعه ما هم همینطور هست؟ یعنی الان دردی که در اقشار جامعه وجود دارد همه را بی تاب کرده است؟ اگر ما بی تاب هستیم و این هستیم که بسیار خوب هستیم؛ اگر می‌خواستیم تابناک بشویم چه می‌شدیم؟ بی‌تابی ما این است. باید بی تاب باشیم. باید بی تاب باشیم.
وجود نازنین حضرت صادق از پیامبر نقل می‌کنند: مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ یعنی: بی تابی باید ما را وادار به این کند که بی قرار شویم و به دنبال شؤون اهل ایمان برویم. اگر نرویم که اصلاً مسلمان نیستیم. فقط نمازخوان هستیم.‌ اگر نرفتیم مسلمان نیستیم. فقط روزه‌گیر هستیم. اگر در جامعه، یک آدم مسلمان بگوید: مسلمان‌ها! کمکم کنید و ما جوابش را ندهیم مسلمان نیستیم؛ چون قاعده، قاعده اخوت است. من و شمایی که به حسب ظاهر هیچ ارتباطی نداریم به واسطه آن ایمانمان با همدیگر پیوند پیدا می‌کنیم. نسبت پیدا می‌کنیم. فقط نسبت پیدا می‌کنیم؟ نخیر. این نسبت ما دارای حقوق و آثار می‌شود و باید نسبت به یکدیگر اهتمام داشته باشیم.
روایتی هست که بسیار عجیب است. ایمان، وجود آدم را لطیف می‌کند. اخوت دینی بین آدم‌ها اتصال بر قرار می‌کند تا اینکه غم و اندوه دیگران، غم و اندوه خود انسان می‌شود. جابر جعفی خدمت امام صادق علیه السلام رفت. عرض کرد: یا ابن رسول الله! گاهی اوقات مشغول زندگی هستم؛ ولی غمی به دلم می‌نشیند که هر کسی من را می‌بیند می‌گوید: کشتی‌هایت غرق شده است. این غم در چهره من پیدا می‌شود. دلیل و منشأ آن را نمی‌دانم چیست که ناگهان ناراحت می‌شوم. جواب امام علیه السلام این بود: خدای عز و جل مؤمنان را از طینت بهشتی آفرید. از نسیم روح خویش در آنان جاری ساخت. از این رو است که مؤمنون برادران پدری و مادریِ یکدیگر هستند. پس هرگاه به یکی از آن ارواح در شهری، اندوهی رسد آن روح دیگر اندوهگین شود. ما باید با هم اینطور باشیم. این، غایت و جلوه عملی ایمان است. اگر ایمان عملاً در جامعه بخواهد بروز پیدا کند بالاترین شکلش این است که من نسبت به طرف مقابلم که اهل ایمان است مسؤولیت پیدا می‌کنم و آن طرفی که در مقابل من قرار می‌گیرد و اهل ایمان است مصونیت پیدا می‌کند. من مسؤول هستم و او مصون از شرور من است.
قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ هُوَ عَيْنُهُ وَ مِرْآتُهُ وَ دَلِيلُهُ یعنی: اهل ایمان برادران یکدیگر هستند. حال که برادر شدند این مسؤولیت را دارند که باید چشم و دیدبان او باشد و چیزی را که او نمی‌بیند به او بگوید. باید خودش را به خودش نشان بدهد. باید راهنما و مشاورش باشی. این مسؤولیت ما نسبت به اهل ایمان است. حرف آخر، این روایت است که از معصوم علیه السلام صادر شده است: لَا يُكْمِلُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يُحِبَّ أَخَاهُ یعنی: آمیزاد حقیقت ایمان را درک نمی‌کند و به آن مرتبه نمی‌رسد مگر اینکه برادر دینی‌اش را دوست داشته باشد. باید به یک حالت حب و محبت در جامعه برسیم. حب و محبت یعنی مسؤولیت و مصونیت. آیا ما هم همینطور هستیم؟ نسبت به یکدیگر مسؤولیت‌پذیر هستیم؟ نه.
قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ شَيْ‏ءٌ يَسْتَرِيحُ إِلَيْهِ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ يَسْتَرِيحُ إِلَى أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ كَمَا يَسْتَرِيحُ الطَّيْرُ إِلَى شَكْلِهِ یعنی: برای هر چیزی، یک وسیله‌ای هست که به واسطه آن راحت باشد و به آن آرامش پیدا کند. راحتی برادران ایمانی در ملاقات با برادر ایمانی است. یعنی نقطه امن جامعه اسلامی در تعاملات با یکدیگر است. این نقطه امن است. این نقطه آرامش است. اگرچه من حواسم نبود تو حق نداری کلاه-برداری کنی؛ چون ادعا می‌کنی مؤمن هستیم. اگر من حواسم نباشد هم حق نداری خیانت کنی؛ چون می‌گویی مؤمن هستیم و نسبت به من مسؤولیت داری و من باید مصونیت داشته باشیم. بنابراین استهزاء مؤمن، حرام است. بنابراین تهمت زدن به مؤمن، حرام است. بنابراین طعنه زدن به مؤمن، ممنوع است. بنابراین توهین کردن به مؤمن، ممنوع است. بنابراین افشای اسرار اهل ایمان، ممنوع است؛ چون نقطه آرامش برادر ایمانی، منِ مؤمن هستم. اینطور نیست که هر طور خواستیم رفتار کنیم و از اما بپذیرند. گیرم که ستون نمازت را پر کردی. ستون اصل اخوت را چگونه پر می‌کنی؟ این به واسطه پذیرش مسؤولیت در جامعه و مصون بودن دیگران است.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ».





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده