فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه مبارک رمضان 95 - جلسه 09

موضوع : نًفس
تاریخ انتشار : 24 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بسم الله الرحمن الرحیم
نکته‌ای که امروز می‌خواهم بگویم که سومین شکل در واقع دشمنی نفس است بیان این است که نفس جایگاه شر و بدی است، اصلاً از نفس خوبی در نمی‌‌آید. ببینید این اختصاص به نفس اماره هم ندارد، شما اگر در مقام نفس مطمئنه هم که باشی باز آن کارش چیست؟ کارش شر است مگر این که شما مراقبت بکنی. کسانی که در مقام نفس اماره قرار می‌گیرند دعایشان چیست؟ (إلهی لاتَکِلْنی إلی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أبداً؛ "پروردگار من، مرا لحظه ای اگرچه به اندازه یک چشم برهم زدن باشد به نفسم واگذار مکن") یعنی من در آنجا هم اگر تو رها بکنی من زمین می‌خورم این به خاطر این است که نفس اصلاً حقیقتش یک همچین بازی‌ای دارد، تازه خوب خوبش هم چکار می‌کند؟ آدم را زمین می‌زند. آدم‌هایی که معمولاً یک چیزی درمی‌آیند خطری که آنها را تهدید می‌‌کند خطر چیست؟ عُجب. برای آدم‌های نفس اماره که نیست، آنهایی که نفس اماره‌اند که فی أمان الله، عُجب برای آنهایی است که یک کاری کردند، یک حرکتی کردند به یک جایی رساندند خودشان را، اینها ممکن است دچار بلیه عُجب بشوند یعنی از این ناحیه ضربه بخورند (لاتکِلنی إلی نفسی طرفَةَ عین أبداً) یک لحظه. می‌گویند جناب یونس علیه السلام که در دل ماهی قرار گرفت و اگر آن توبه‌اش به درگاه خدا نبود تا قیامت این اتفاق برای او ادامه پیدا می‌کرد، جرمش آن بود که یک لحظه از اتکاء به خدا منصرف شد فقط یک لحظه به اندازه طَرفة العین و جزایش را بلافاصله دادند که در روایت است. بنابراین بحث در این است که نفس اصلاً اصالتاً و حقیقتاً موجود شری است قرآن هم این معنا را تایید می‌کند در سوره علق آیه 6 می فرماید: (إن الإنسانَ لَیَطغی؛ "به یقین انسان طغیان می‌کند") یعنی اصلاً حقیقت انسان و نفس انسانی طغیان‌گر و سرکش است، آن وقت نتیجه این طغیان و سرکشی چیست؟ در سوره مبارکه قیامه آیه 5 می‌فرماید: (بَلْ یُریدُ الإنسانُ لِیَفجُرَ أمَامَه؛ "(انسان شک در معاد ندارد) بلکه او می‌خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند") یعنی انسان دوست دارد بی‌بند و بار زندگی بکند، به فجور زندگی بکند، آزاد زندگی بکند چون حقیقتش یک حقیقت چیست؟ طغیان‌گر است مگر این که مهارش کنند، آن وقت مهارش کنند یعنی چکارش بکنند؟ یعنی تحت اشراف عقل قرارش بدهند این هم امکان پذیر است، این جور نیست که ما مجبور به طغیان باشیم نه، آن هم امکان پذیر است و برخی این کار را کردند.
وجود نازنین حضرت حق در عالم معراج در آن ایام معراج به وجود نازنین حضرت رسول اکرم توصیه می‌کند یک کارهایی را به پیغمبر ما می‌گوید انجام نده بعد دلیلش را بیان می‌کند، می‌فرماید به این که، می‌دانید که پیغمبر 101 معراج داشتند، 101 معراج داشتند و یک معراجش را در قرآن در دو آیه یادآوری کردند در دو سوره یادآوری کردند یکی در سوره مبارکه نجم است یکی هم در سوره مبارکه اِسرا و این عالی‌ترین و آخرین سیری است که یک انسان از نظر معنوی می‌تواند داشته باشد گر چه معراج رسول اکرم هم به جسم است و هم به روح است ولی آخرین سیر تکاملی بشر همان جاست سِدرة المنتهی است. به پیغمبرش فرمود چند تا کار را نکن، یک حدیث طولانی 22 بند است بسیار هم عالی است برای سیر معنوی خیلی توجهات در این حدیث معراج وجود دارد. خطاب می‌کند (یَا اَحْمَدُ لاتَتَزینَ بِلینِ اللباسِ و طیبِ الطعامِ و لینِ الوِطاءِ فإن النفْسَ مَأْوَی کل شر و هِیَ رفیقُ کل سوءٍ تَجُرهَا إلی طَاعَةِ اللهِ و تَجُرکَ إلی مَعْصِیَتِه و تُخالِفُکَ فی طَاعتِه و تُطیعُکَ فی ما یَکْرَه و تَطْغَی إذا شَبِعَتْ وَ تَشْکُو إذا جَاعَتْ وَ تَغْضَبُ إذا افْتَقَرَتْ و تَتَکَبرُ إذا اسْتَغْنَت وَ تَنْسی إذا کَبُرَتْ و تَغفَلُ إذا أمِنَتْ و هِیَ قَرینَةُ الشیطانِ وَ مَثَلُ النفْسِ کَمَثَلِ النعامَةِ تَأکُلُ الْکَثیرَ و إذا حُمِلَ عَلَیْها لاتَطیرُ وَ مَثَلُ الدفْلی لَونُه حَسَن و طَعْمُهُ مُر؛ "ای احمد! از خودآرایی به لباس نرم، لذت جویی از خوراک خوشگوار و عیش در بستر نرم بپرهیز، همانا نفس، انبار بدی ها و یار و همراه زشتیهاست، تو او را به طاعت خدا می کشانی و او تو را به معصیت پروردگار وا می دارد و در اطاعت از پروردگار با تو مخالفت می کند و در آن چه خدا ناخوش می دارد در اطاعت توست. چون سیر شد، سر به تجاوز و زیاده طلبی می گذارد و وقتی گرسنه شد شکایت سر می دهد، هنگام ناداری و بی چیزی خشم می گیرد و اگر احساس بی نیازی کند سرکشی می نماید. وقتی بزرگی یافت به فراموشی مبتلا می شود و اگر به آسودگی رسید در غفلت و بی خبری فرو می رود، همراه و همدم شیطان است. باری مَثَل نفس، مثَل شترمرغ است بسیار می خورد و چون باری بر دوش نهد پرواز نمی کند و آن بار را بر نمیدارد، و همچون گیاه دفلی است که خوش منظر است ولی بسیار تلخ می باشد") یعنی لباس‌های نرم و زینتی نپوش، ابریشم و اینها نپوش غذاهای خیلی خوش مزه نخور، به پیغمبرش که حبیبش است و رفیقش است می‌گوید با این چیزها خودت را در دنیا آلوده نکن، حتماً این حدیث را نشنیده بودی دیگر، نکن این کار را، رختخواب پر قو برای خودت درست نکن، پس در استراحتگاهت پر قو نباشد، خوراکت خیلی عالی نباشد یعنی عالی نباشد و لباس‌های نرم و زینتی نپوش به خاطر این که نفس جایگاه و مبدأ هر بدی هست همنشین هر کار زشتی است کأن آن سه تا این بدی‌ها را چکار می‌کنند؟ تحریک می‌کنند یعنی لباس زینتی پوشیدن، غذای خوب خوردن، رختخواب خوب داشتن تحریک کننده‌ی این طغیان است. سد بند این طغیان این است که آن سه تا را نداشته باشی تو می‌خواهی نفس را به طرف اطاعت خدا بکشانی ولی نفس تو را به طرف معصیت خدا می کشاند تو که می‌خواهی اطاعت خدا را بکنی نفس مخالفت می‌کند ولی در آن اموری که ناپسند است از تو اطاعت می‌کند، تو برو در مسیر نافرمانی خدا یکی از مهمترین کسانی که بادیگارد تو است و همراهی می‌کند همین نفس است اصلاً کم نمی‌گذارد طغیان می‌کند زمانی که سیر شد زمانی که گرسنه باشد ناله می‌کند، این چه خدایی است، شکایت می‌کند وقتی حاجتمند شد غضبناک می‌شود یعنی از همه طلب دارد وقتی بی‌نیاز شد تکبر می‌کند، وقتی بی‌نیاز شد به مردم محل نمی‌گذارد وقتی نیازمند است از مردم توقع دارد هر چی بزرگ‌تر می‌شود نسیانش بیشتر می‌شود وقتی همه چی درست بشود از خدا غافل می‌شود به همین دلیل است که خدا می فرماید: من مؤمنین را خیلی دوست دارم انصافاً هم خدا مؤمن را خیلی دوست دارد بعد هم می‌فرماید به این که 40 روز نمی‌گذرد در زندگی هر مؤمنی یک مشکل می‌گذارم چرا؟ چون ذات آدمی این است که وقتی احساس امنیت بکند خدا را فراموش می‌کند، چقدر غریب است برای این که فراموشش نکنیم باید یک قلقلک‌مان بدهد، ما چقدر مشکل داریم، آن وقت او برای این که ما دچار بلیه رفاقت نفس نشویم مجبور است که یک مقداری سختی به ما بدهد برای این که ما آدم بشویم، برای این که ما درست بشویم بعد می‌فرماید به این که پیغمبر من، نفس رفیق شیطان است دست به دست هم می‌دهند دو به یک پدرت را در می‌آورند مراقب باش که بین دشمنان من تفرقه بیاندازی و حکومت کنی یعنی بین نفس و بین شیطان ولی اگر تو اشباعش کردی تو بی‌نیازش کردی او با شیطان روی هم می‌ریزند پدرت را در می‌آورند، یک مثال خیلی زیبا مَثل نفس می‌دانی مثل چی می‌ماند؟ مثل شتر مرغ می‌ماند شتر مرغ در طیور زیاد می‌خورد ولی وقتی سوارش می‌شوی پرواز نمی‌کند مثل گل خرزره می‌ماند،گل خرزره واقعاً خوشگل است از دور که می‌بینی دل می‌برد ولی اگر کسی بخورد مثل گل محمدی نمی‌ماند بلکه تلخ است، حقیقت نفس هم همین است ذاتش تلخ است، اگر زیاد به آن برسی پروازت نمی‌دهد زمینت می‌زند در حالی که تو آمدی پر بگیری بالا بروی، نفس نمی‌گذارد این کار اتفاق بیافتد چون حقیقتش حقیقت طغیان‌گری است و این طغیان‌گری زمانی اتفاق می‌افتد بر اساس فرمایش حضرت حق به وجود نازنین ختمی مرتبت این که تو خیلی به آن توجه بکنی لباس خوب، غذای خوب، بستر خوب. بینیم می‌شود تاجرها را برشکست کرد یا نه، حالا تو باز هم برو از این زیراندازهای آلمانی بگیر، نباید باشد الآن من می‌دانم که بیایم از منبر پایین می‌گوید: حاج آقا اگر مثلاً فرض کنید کمر درد و این حرفها التماس دعا من فقط پیام خدا را رساندم هر جوری صلاح می‌دانی ولی در قیامت دیگر به خدا نمی‌توانی بگویی خدایا چرا ما به جایی نرسیدیم؟ می‌فرماید اگر می‌خواهی برسی راهش این است دیگر، بابا هرکسی که بخواهد قهرمان بشود در هر میدانی بخواهد قهرمان بشود باید سختی بکشد، اگر کسی بخواهد رضازاده هم بشود آن چیزی که باید بلند کند حتماً 50 کیلو نیست باید با وزنه‌های 300 کیلویی، 400 کیلویی در اردو بزند تا بتواند مثلاً یک وزنه‌ی فوق العاده را بزند، سختی دارد اگر کسی بخواهد به هر جایی برسد با آسانی کسی به جایی نمی‌رسد، آن وقت آقای من حضرت زین العابدین علیه السلام بیان مبارکشان این است (إِلَهی إِلَیْکَ أَشْکُوا نَفْساً بِالسوءِ أَمارَةً و إلی الْخَطیئَةِ مُبَادِرَةً و بِمَعَاصِیکَ مُولِعَةً وَ لِسَخَطِكَ مُتَعَرضَةً تَسْلُكُ بِي مَسَالِكَ الْمَهَالِكِ وَ تَجْعَلُنِي عِنْدَكَ أَهْوَنَ هَالِكٍ كَثِيرَةَ الْعِلَلِ طَوِيلَةَ الْأَمَلِ إِنْ مَسهَا الشر تَجْزَعُ وَ إِنْ مَسهَا الْخَيْرُ تَمْنَعُ مَيالَةً إِلَى اللعِبِ وَ اللهْوِ مَمْلُوةً بِالْغَفْلَةِ وَ السهْوِ تُسْرِعُ بِي إِلَى الْحَوْبَةِ وَ تُسَوفُنِي بِالتوْبَة؛ "خدايا از نفسى كه فراوان به بدى فرمان مي دهد به تو شكايت مى كنم، همان نفسى كه شتابنده به سوى خطا، و آزمند به انجام گناهان و در معرض خشم توست، نفسى كه مرا به راه هلاكت مى كشاند، و هستى ام را نزد تو از پست ترين تباه شدگان قرار مى دهد، بيماري هايش بسيار، آرزويش دراز است، اگر گزندى به او در رسد بى تابى میكند، و اگر خيرى به او رسد از انفاقش دريغ می ورزد، به بازی و هوس رانى ميل بسيار دارد، از غفلت و اشتباه آكنده است، مرا به تندى به جانب گناه مى راند، و با من در توبه و ندامت امروز و فردا می كند") یعنی شکایت می‌کنم، شکوه می‌کنم از نفسی که دائم به بدی امر می‌کند دائم به خطا و لغزش عمل می‌کند و به گناه کردن خو گرفته است، این اصالت نفس است حضرت زین العابدین علیه السلام می‌فرماید که این را ول کنی این جوری است خو گرفته به گناه است. خیلی عذر و بهانه تراشی می‌کند. دارای طولانی‌ترین آرزوهاست. یک کاری می‌کند که وقتی بدی‌ها برسد بی‌تاب است این جور که این با ما عمل می‌کند. وقتی خیرات می‌رسد ممنوع می‌کند مانع می‌شود در رسیدن خیر به دیگران. اصلاً تمام تمایلش به بازیگری است، تمام تمایلش (میال) شدیداً میل دارد به لعب و لهو شدیداً پر از سهو و غفلت است به گناه می‌شتابد و در توبه امروز و فردا می‌کند این کار نفس است چون جایگاه بدی است، کارش کار بدی است از نفس خیرات نمی‌توانید توقع داشته باشید مگر این که یک زندگی داشته باشیم تحت اشراف چی؟ عقل، آن وقت عقل آن حقیقتی است که امام صادق (ع) می فرماید: (اَلْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرحْمَانُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجَنانُ؛ "عقل آن چیزی است که خداوند رحمان بوسیله آن عبادت می شود و بوسیله آن بهشت کسب می شود") اگر انسان زندگی‌اش تحت حاکمیت عقل قرار بگیرد این راه بهشت را طی می‌کند منتها ما زندگی‌مان تحت اشراف چیست؟ تحت تصرف نفس است. نفس مطمئنه‌اش هم ضربه می‌زند لذا اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین همواره وقتی در مناجات با خدا قرار می‌گیرند دائم می‌گویند: حقیراً، مِسکیناً، مُستکیناً خودشان را خوار می‌کنند در مقابل خدا نه در مقابل جامعه برای این که آن نفس دچار عُجب نشود چون عُجب اولِ مشکل است.
چهارمین طریق : فریب کاری نفس است. نفس شر هست ولی در یک ظاهر دلسوزانه این شر را انجام می‌دهد، در یک ظاهر دلسوزانه. اول طوری وارد میدان می‌شود که تو به او اعتماد کنی وقتی اعتماد کردی کارش را انجام می‌دهد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: (کُنْ أوثَقَ مَا تکونُ بِنَفْسِکَ أحْذَرَ مَا تَکُونُ مِنْ خِداعِهَا؛ "زمانی که به نفست بیشترین اعتماد را کردی منتظر بیشترین خدعه باش و بزرگ‌ترین خدعه باش") یعنی وقتی در زندگی گفتی دیگر مطلبی اتفاق نمی‌افتد برای من بدان که آن مطلب اتفاق می‌افتد، دچار غرور شدی. ما که الحمدلله 14 روز را که گرفتیم و بدبخت‌ها بیچاره ها مردم چی می‌گویند اصلاً که نه یک رکعت نماز می‌خوانند، نه یک روزه‌ای می‌گیرند، نه خمسی می‌دهند ولی اصلاً ما، تمام شد همین که گفتی ما از او پایین‌تر شدی چرا؟ چون تو دیگر امید بازگشتی برای تو وجود ندارد، او ممکن است که مورد رحمت خدا قرار بگیرد. این جایی که به خودت بیش از همه اعتماد کردی حضرت می‌فرماید: بزرگترین خطا از تو سر می‌زند مراقب باش، بزرگ‌ترین نیرنگ را حضرت می‌فرماید: عُجب است و غرور. (إن النفس لَأمارةٌ بِالسوءِ وَالْفَحْشَاءِ فَمَنِ ائْتَمَنَها خانَتْهُ وَ مَنِ اسْتَنَامَ إِلَیْها أَهْلَکَتْهُ و مَنْ رَضیَ عَنْها أَوْرَدَتْهُ شَر الْمَوارِدِ؛ "نفس همواره انسان را به بدی و کارهای زشت فرمان می دهد. پس هر کس او را امین خود دانست به او خیانت خواهد کرد و هر کس به او اعتماد کند او را به هلاکت می اندازد و هر کس از او راضی باشد او را به بدترین جایگاه وارد می کند") یعنی نفس امر کننده به بدی و منکرات است هرکسی که اعتماد کرد منجر به خیانت می‌شود هر کسی که دل خوش به نفس کرد، دل خوش شد به نفس موجب هلاکتش می‌شود و هرکسی هم که از نفسش خرسند شد به بدترین جایگاه می‌رسد. دل خوش به نفس بود یعنی جهل داشت اصلاً نفس را نمی‌شناخت، دیگر همین است دیگر ما مثل بقیه هستیم یعنی انسان عرفانی نیست، انسان عرفی است. آنجایی که اعتماد به نفس می‌کنی یعنی دچار طول الأمل می‌شوی، آرزوهای طولانی که موجب غفلت است، آنجایی که رضایت به نفس داشته باشد یعنی این که دچار عُجب می‌شود. می‌فرماید: سه تا بلیه تو را پدرت را در می‌آورد: جهل به نفس موجب می‌شود که تو خرسند به نفس بشوی، یکی طول الأمل است اعتماد می‌کنی، یکی عُجب است راضی می‌شوی. این را می‌فرماید انجام نده اینها دشمنی است اینها با ظاهر دلسوزانه می‌آید. وجود نازنین حضرت امیر علیه السلام در فریب کاری نفس (النفس الأماره المسوله) نفس بد فرمانِ ظاهرآرا (تَتَملقُ تَملقَ المنافق) مثل آدم‌های منافق چاپلوسی می‌کند چقدر خوشگل می‌فرماید، چاپلوس کیست؟ بله؟ منافق چند تا خصوصیت دارد شما در ذهن مبارک‌تان می‌آید که وقتی راجع به منافق صحبت می‌کنند صرفاً دارند راجع به مسعود رجوی صحبت می‌کنند بعد هم می‌گویی ما که جزء آنها نیستیم، ما که جزء آنها نیستیم آنها یک گروه سیاسی بودند بسیار آدم‌های ملعون هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب این تکلیف آنها، اما منافقی که خداوند در سوره توبه آیه 73 به پیغمبرش می‌فرماید: (يَا أَيهَا النبِي جَاهِدِ الْكُفارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ؛ " ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر") یعنی پیغمبر با کافران و منافقین مجاهدت کن سخت بگیر به آنها، پدر جفت‌شان را در بیار، کافر کیست؟ منافق کیست؟ کافر کسی است که خدا را قبول ندارد، منافق کسی است که خدا را قبول دارد. منافق دشمن درونی است کافر دشمن بیرونی اما به پیغمبر می‌گوید این دو تا را در یک نگاه به آنها نگاه کن با هم هیچ فرقی ندارند آن گاه می‌فرماید می‌خواهی منافق را بشناسی، منافق چند تا خصوصیت دارد:
1. خیلی خوشگل می‌فرماید: منافق یکی از خصوصیاتش این است که دروغ می‌گوید، دنبال مسعود رجوی نگرد، کسی که دروغ می‌گوید به فرمایش پیامبر عظیم الشأن اسلام چیست آقا؟ منافق است. بعد پیغمبر می‌فرماید که دروغ‌گو منافق است (وَ إِنْ صَامَ وَ صَلي وَ زَعَمَ اَنهُ مُسْلِمٌ؛ "اگر چه روزه بگیرد، نماز بخواند و فکر کند که از اهل ایمان است")، و فکر کند که اهل ایمان است. پس یکی از علائم آدم‌های منافق دروغ است هر جا دیدی که دروغ است پس فی امان الله با منافق می‌شود اعتماد کرد یا نمی شود؟ نمی‌شود.
2. آقا امیرالمؤمنین می‌فرماید خصوصیت دوم منافق چیست؟ تملق است. قربان شما بروم، فدای شما بشوم، وقتی رفتی چاقو تا دسته، تلاش این است که بخشی از دسته هم وارد شود، آدم‌های متملق، لذا می‌فرماید: هر کسی تملق می‌گوید خاک توی صورتش بریز یعنی این ریشه نفاق را همان جا بِکن چون پیغمبر ما هر لطمه‌ای خورد از یهود و نصاری نخورد از خودی‌هایش خورد، منافقین. آنهایی که پدر اسلام را درآوردند، مسیر غدیر را عوض کردند در سلسله رأس این آقایان بودند منافقین بودند. امیرالمومنین (ع) می فرماید: ( اَلنفْسُ الأَمارةُ الْمُسَولَةُ تَتَمَلقَ تَمَلقَ الْمُنَافِقِ وَ تَتَصَنعُ بِشِیمَةِ الصِدیقِ الْمُوافِقِ حَتَی إذا خَدَعَتْ وَ تَمَکنَتْ، تَسَلَطَتْ تسلطَ الْعَدُو وَ تَحَکمَتْ تَحَکمَ العُتُو فَأوْرَدَتْ مَوارِدَ السوء؛ "نفسِ بدفرمانِ ظاهرآرا، همچون منافق چاپلوسی می کند و خود را چون دوستی سازگار و دلسوز جلوه می دهد و همین که فریب داد و [بر انسان] دست یافت، چون دشمن مسلط می شود و با خودخواهی و قلدری فرمان می راند و [شخص را] به جایگاه های بدی و هلاکت می کشاند") یعنی عَجب! کار می‌کند به رویه رفقا وقتی نیرنگ زد تمکن پیدا کرد و تسلط پیدا کرد بر طرف دیگر آنجا حاکمیتش حاکمیت استکباری است. اول با قربانت بروم و فدات بشوم و این حرف‌ها ولی وقتی وارد شد دیگر می‌شود دشمن یعنی دشمنی‌اش را رو می‌کند یعنی فریب کاری می‌کند، ظاهر ظاهر دلسوز اما واقع واقع جان‌سوز یعنی پدر آدم را درمی‌آورد بعد با یک خود خواهی و قلدری طرف را به بدی‌ها دستور می‌دهد. اول یک ظاهر دوستانه باید آن ظاهر دوستانه را تشخیص بدهیم آن ظاهر دوستانه‌ي نفس را باید در وهله اول تشخیص داد. این هم شکل چهارم از رویه‌ی دشمنی نفس تا ببینیم موارد بعد چه خواهد بود إن‌شاءالله.

 





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده