فهرست مطالب سایت

شب جممه سوم رمضان - 98

موضوع : معرفت صحیح به امامت - جلسه ۲
تاریخ انتشار : 03 خرداد 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج حسن خلج



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
بحث ما در رابطه با این بود این مضمون در روایت، فراوان است که برای قائم، دو نوع غیبت وجود دارد. غیبت صغری و غیبت کبری. امام زین العابدین علیه السلام فرمودند غیبت دوم به قدری طول می-کشد که بیشتر کسانی که به ایشان اعتقاد دارند از امامتش دست بر می‌دارند و از آمدنش نا امید می-شوند. حضرت زین العابدین هشدارِ یک چنین خطری را در دوره امامت خودشان داده‌اند. ما الان در دوره غیبت کبری و از زمره کسانی هستیم که جزء معتقدان به ایشان هستیم. یعنی بحث مهدویت و اعتقاد به امام زمان را قبول داریم. پس این هشدار شامل حال ما می‌شود. تلفات ناشی از امور دنیوی قابل جبران است؛ ولی تلفات دوری انسان از سعادت قابل جبران نیست. این هشدار را برای مسیحیت و یهودیت و بهائیت نداده‌اند؛ چون آن‌ها از دایره ما بیرون هستند. ما در دایره مدعیان هستیم. خود وجود نازنین حضرت زین العابدین علیه السلام فرمودند: نجات پیدا نمی‌کند مگر کسی که اولاً معرفت صحیح داشته باشد و ثانیاً نسبت به این معرفت صحیح، باور قطعی و یقینی داشته باشد.
معرفت صحیح را از کجا می‌شود پیدا کرد؟ امام صادق علیه السلام فرموده است: «لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهدِیَهُ» یعنی: علم به یادگیری نیست. ‏آن معرفت درونی که می‌تواند نجات‌بخش باشد از مقوله نور است که در قلب کسی واقع می‌شود که خدا اراده کرده است او را هدایت کند. پس تنها به خواندن نیست. باید در معرض این نور قرار گرفت. این نور و این نحوه دانش را از کجا می‌شود کسب کرد؟ حضرت صادق به یونس ابن ظیبان فرمودند: «إِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَنَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» یعنی: اگر خواستی به معرفت صحیح برسی آن علم صحیح نزد ما است. ما مصداق این آیه شریفه هستیم که خداوند علی اعلا فرموده است از اهل ذکر بپرسید. از هر کسی نباید پرسید. یک طایفه خاصی هستند که می‌توانند این دانش صحیح را در اختیار شما بگذارند. این‌ها اهل ذکر هستند. اهل بیت، اهل ذکر هستند.
در فرمایش دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است که فرمود: «كُلُّ مَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ بَاطِلٌ» یعنی: هر آنچه که از این خانه خارج نشده باشد باطل است. ما در رابطه با علم فیزیک و طب و روان-شناسی و علوم بشری صحبت نمی‌کنیم. علوم بشری مربوط به بشر است. علمی که امام باقر علیه السلام می‌فرماید معرفت صحیح است که سعادت‌پرور است، نه دانش پیشرفت. من چندان دنبال این نیستم که بگویم امام صادق علیه السلام طب دارد؛ چون شأن امام، اجل از این حرف‌ها است. امام کاری را می‌کند که کسی نمی‌تواند انجام بدهد. اگر با خاکشیر خوب نشدید حتماً با گل‌گاوزبان خوب می‌شوید. اینکه امام صادق نمی‌خواهد. ولی مسیر سعادت از مو باریک‌تر است. اینطور نیست که اگر از این راه نشد از راه دیگری بشود. فقط از یک راه می‌شود.
جناب سلمان چندان در محضر پیغمبر نبود؛ ولی یک لقب گرفت و آن مِنَّا اَهلَ البَیتِ بود. همه ما هم می‌خواهیم مِنَّا اَهلَ البَیتِ بشویم. «قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: يَا كُمَيْلُ! لَا تَأْخُذْ إِلَّا عَنَّا تَكُنْ مِنَّا» يعنی: ای کمیل! علم را جز از ما نگیر تا از ما شوی. یعنی اگر تمام معرفت و بینش شما را امیر المؤمنین بسازد مِنَّا اَهلَ البَیتِ می‌شوی.
نکته‌ای که می‌خواهم در این جلسه بیان کنم و اساسی هم است این است که چرا ما باید معرفت را از اهل بیت بگیریم؟ من یک تحلیل ارائه می‌کنم و یک روایت می‌خوانم.
امور در نظام خلقت سه شکل دارند و شکلی چهارمی وجود ندارد:
1. آنچه بنا است اتفاق بیفتد و می‌افتد.
2. آنچه بنا است اتفاق بیفتد و نمی‌افتد چون بدا حاصل شده است.
3. آنچه بنا است اتفاق نیفتد.
هر سه دسته تحت یک فرمول قرار دارد و آن ، اراده و مشیت حضرت حق است. هر آنچه که بخواهد اتفاق بیفتد تحت اراده خداوند است. همه چیز در دایره مشیت خداوند است و مشیت خداوند با همین واژه «كُنْ فَيَكُونُ» حاصل می‌شود. نمی‌شود از مشیت حضرت حق فرار کرد. هیچ کس نمی‌تواند از مشیت حضرت حق خارج شود.
مشیت خداوند در رابطه با علم صحیح به چه چیزی تعلق گرفته است؟ امیر المؤمنین فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ وَ لَا سَوَاءٌ حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عَيْنٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا» یعنی: خداوند اگر می‌خواست خودش را بی واسطه به مردم می‌شناساند؛ اما این اراده را نکرده و ما را راه و جهت آن قرار داده است. کسی که از سرپرستی ما عدول کند یا غیرِ ما را بر ما فضیلت و برتری بدهد پایش بر صراط می‌لغزد. چون کسانی که مردم به آن‌ها گرایش پیدا کردند با ما مساوی نیستند. مردمی که ما را انتخاب نکرده و کنار می‌گذارند به سراغ چشمه‌های تیره رفته‌اند. ولی کسانی که ما را انتخاب می‌کنند به چشمه‌های زلالی می‌روند که به امر خدا جاری است.
آیا می‌شود با مشیت خداوند مخالفت کرد و مؤمن بود؟ به حسب قرآن نمی‌شود. امام صادق فرمود: «لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْ‏ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَوْ صَنَعَهُ النَّبِيُّ أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ» یعنی: اگر طایفه‌ای خدای را به نحو توحید بپرستند و نماز به پا دارند و زکات بپردازند و به حج بروند و روزه بگیرند و همه را درست انجام بدهند ولی در ذهنشان یک مطلبی بگذرد و آن اینکه این‌هایی که خداوند یا پیغمبر درست کرده کاش یک طور دیگری انجام شده بود. مثلاً ماه رمضان را فقط در پاییز می‌گذاشت تا نه ساعت روزه بگیریم. اگر همین حرف فقط در ذهنش بچرخد این آدم به خدا و پیامبر مشرک است. نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد. موحدانه هم انجام می‌دهد ولی می‌گوید چرا پیامبر این حرف را زده است؟ پیامبر این حرف را برای هزار و چهارصد سال پیش گفته است.
بعد روایت می‌گوید: «ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» یعنی: امام علیه السلام این آیه را خواندند که در سوره مبارکه نساء آیه 65 آمده است: به خدای تو سوگند ای پیامبر من که ایمان نمی‌آورند کسانی که تو را در اختلافات به حکمیت بپذیرند ولی نتیجه حکمیت تو را نپذیرد. یعنی خداوند اصلاً و ابداً اجازه نمی‌دهد چنین مخالفتی در چنین حدی با رسولش صورت بگیرد. سپس امام علیه السلام فرمود: «وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ» یعنی: شما باید تسلیم باشید. چون مشیت خدا است و هر کسی با مشیت خداوند حتی اگر در حیطه قلبش مخالفت کرد مشرک شده است.
امام صادق علیه السلام به داود رقی فرمود: تا کجا با ما هستی؟ عرض کرد: یا ابن رسول الله! اگر آن اناری که مقابلتان هست را نصف کنید و بگویید نیمی از آن حلال است و نیمی از آن حرام، حرفی نمی‌زنم و می‌گویم جعفر ابن محمد اینطور فرموده است. دیگر نمی‌گویم این حرف، خلاف عقل است و از یک درخت و یک آفتاب و یک ریشه بوده است. باید تسلیم بود. این است که معرفت صحیح را می‌آورد. اگر کسی بخواهد عمیقاً تعالی پیدا کند فقط مودت به او کمک نمی‌کند؛ بلکه باید اطاعت محض هم باشد.
الهی بمیرم. حضرت امیر المؤمنین، حضرت امام حسین، حضرت زینب، حضرت ام کلثوم در وقایع سقیفه دیدند که حضرت زهرا رو می‌گیرد؛ ولی نمی‌دانستند چرا رو می‌گیرد. تنها کسی که می‌دانست چرا مادرش رو می‌گیرد حضرت امام حسن بود. فرمود: در کوچه با مادرم بودم. بر می‌گشتیم. ناگهان آن نانجیب جلو آمد. مادر من متوجه نبود. در حال صحبت بود. ناگهان دستش را آنطور بلند کرد. چنان با دو دستش به صورت مادر من زد...





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده