فهرست مطالب سایت

شب نیمه شعبان - 98

موضوع : فتنه دجال
تاریخ انتشار : 29 اردیبهشت 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج محمود کریمی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
امشب یکی از مباحث مهدویت را مورد بحث قرار می‌دهم. آنچه که إن شاء الله به زودی و یقیناً و تحقیقاً اتفاق می‌افتد ظهور امام زمان علیه السلام و قیام ایشان است. آخر الزمان در آموزه‌های دینی به آن مقطع از زمان می‌گویند که ولادت پیامبر خاتم در آن اتفاق افتاده است. دو اتفاق در آخر الزمان، قطعی است که یکی از آن‌ها اتفاق افتاده و آن، بعثت وجود نازنین پیامبر عظیم الشأن اسلام است. حقیقت دومی که قطعاً اتفاق می‌افتد ظهور امام زمان علیه السلام است؛ اما اینکه در چه زمانی اتفاق می‌افتد را هیچ کس حتی خود امام هم نمی‌داند. لذا در روایاتی که در این باب آمده است به ما فرموده‌اند کسانی را که وقت ظهور ما را تعیین می‌کنند تکذیب کنید. ظهور، قعطی است؛ اما زمانش معلوم نیست و به صورت پیش‌درآمد، علائمی را مطرح کرده‌اند. می‌گویند هر وقت این علائم پیش آمد ظهور رسیده است. اما هیچکدام بیان نکرده‌اند که این علایم که ظهور و تحقق پیدا کرد خروج امام زمان چه زمانی است. فقط نشان می‌دهد که نزدیک شده است. این علائم را به دو بخش تقسیم می‌کنند:
1. دسته اول، علائم حتمی است. علائمی است که حتماً اتفاق می‌افتد. حتمی بودن از لسان روایت به دست می‌آید. امام صادق علیه السلام فرمودند: «قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الصَّيْحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَيْدَاءِ» یعنی: پیش از قیام امام زمان علیه السلام، ظهور و بروز پنج علامت، قطعی است. اولین علامت، یمانی است که یکی از صلحا و بزرگان است قطعاً مراد از یمانی، این کسی که در فضای مجازی تبلیغ می‌کند نیست. دومین علامت، خروج سفیانی است. سومین علامت، صیحه و ندای آسمانی است که همه آن را می‌شنوند. علامت چهارم، قتل نفس زکیه است که یکی از اولاد امام حسن مجتبی به نام محمد ابن حسن است که در بین رکن و مقام به شهادت می‌رسد. علامت پنجم، خسف است یعنی زمین دهان باز می‌کند و سفیانی و تمام تابعین او می‌بلعد که در منطقه بیداء رخ می‌‌دهد.
2. یک سری از علائم هم هستند که غیر حتمی هستند. طبق آنچه که جناب علامه مجلسی رحمة الله علیه در جلد سیزدهم بحار جمع کرده‌اند صد و هشتاد و چهار علامت غیر حتمی داریم. غیر حتمی یعنی ممکن است در علم خداوند بدا حاصل شود و اتفاق نیفتد.
من از یک علامت صحبت می‌کنم و آن، چیزی است که به تعبیر پیامبر، فتنه دجال نام دارم. یادتان باشد که وجود نازنین پیامبر ما فرموده‌اند فتنه دجال: «إِنَّهَا لَم تَکُن فِتنَةٌ فِی الأرضِ أَعظَمُ مِن فِتنَةِ الدَّجَّالِ وَ إِنَّ اللهَ تَعَالَی لَم یَبعَث نَبِیّاً إِلَّا حَذَّرَهُ اُمَّتَهُ وَ أَنَا آَخِرُ الأنبِیَاءِ وَ أنتُم آخِرُ الأُمَمِ وَ إِنِّی أُنذِرکُمُوهُ» یعنی: هیچ فتنه‌ای در زمین، بزرگتر از فتنه دجال نیست و خداوند علی اعلا هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر اینکه آن پیغمبر، امتش را از فتنه دجال بر حذر داشت. من آخرین پیامبر هستم و شما آخرین امت هستید. من هم شما را از فتنه دجال بر حذر می‌دارم. در بیانی دیگر از وجود نازنین حضرت آمده است: «مَا بَینَ خَلقِ آدَمَ إِلَی قِیَامِ السَّاعَةِ اَمرٌ اَکبَرُ مِن دَجَّالٍ» یعنی: از روزی که خداوند آدم را خلق کرد تا روزی که قیامت برپا شود هیچ مسأله‌ای مهم‌تر از دجال نیست.
در آیین مسیحیت و یهودیت و اسلام و در تمام ادیان ابراهیمی به این موضوع اشاره شده است. در رساله اولِ یوحنا باب دوم آیه 22 اینطور به دجال اشاره می‌کند: «دروغگو کیست جز آن کسی که مسیح بودن عیسی را انکار کند و او دجال است که پدر و پسر را انکار می‌کند». در منابع یهودیت نیز داستان‌های عجیب بسیاری دارد. عجیب است که در منابع عامه یعنی طرفداران حکومت سقیفه، حجم روایاتی که پیرامون دجال آمده است به مراتب بیشتر از روایاتی است که پیرامون خود امام زمان آمده. دجال، یکی از مسائل فرعی ظهور امام زمان است؛ ولی آن قدر که این گروه از دجال حرف آورده‌اند راجع به خود امام زمان و ظهور حرف نزده‌اند. دلیلش این است که وقتی حکومت سقیفه مستقر شد، راه را برای تازه‌واردهایی مانند کعب الاحبار و ابو هریرة باز کرد و صحابی اصیل پیغمبر مانند حضرت امیر المؤمنین و جناب ابوذر و جناب سلمان را محدود کرد. این یهودی‌های تازه‌وارد خواستند انتقام خیبر را با آوردن اسرائیلیات در منابع عامه بگیرند. در منابع شیعی بسیار کم به دجال اشاره شده است.
دجال در لغت عرب از ریشه «دَجل» به معنای آب طلا و آب طلا اندودن است. لذا هر آدم بسیار دروغگو که بتواند پیرایه باطل به حق بیندازد و آن را به مردم بقبولاند دجال نامیده می‌شود. در مباحث مهدویت، دجال کیست؟ سه نظریه وجود دارد:
نظریه اول: دجال، شخص معینی نیست؛ بلکه هر آدم دروغگویی که بتواند دین‌سازی کند و مردم را از دین حق دور کند دجال است مانند مُبدِع معنویت‌های کاذبی چون تصوف. از ساحت مقدس نبوی است:«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَ لَا يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ حَتَّى يَخْرُجَ سِتُّونَ كَذَّاباً كُلُّهُمْ يَقُولُ أَنَا نَبِيٌّ» یعنی: قیامت برپا نمی‌شود مگر زمانی که امام عصر بیاید و او از فرزندان من است و مهدی قیام نمی‌کند مگر اینکه شصت نفر قیام به نبوت کنند. در حدیث دیگر می‌فرماید: «وَ اللهِ لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی یَخرُجَ ثَلَاثُونَ کَذَّاباً آخِرُهُم الاَعوَرُ الدَّجَّالُ» یعنی: به خدا قسم قیامت بر پا نمی‌شود مگر اینکه سی نفر کذاب ادعای نبوت کنند که نفر آخر آن‌ها، دجالِ یک‌چشم است. مراد از شصت و سی، عدد معین نیست؛ بلکه مراد، کثرت است. در این احادیث واضح می‌فرمایند که دجال، اسم شخص نیست؛ بلکه دجال، کسانی هستند که دین‌سازی می‌کنند و مردم را از دین حقیقی دور می‌کنند. ادعاهایشان با نبوت شروع می‌شود. علی محمد باب ابتدا ادعای بابیت کرد و گفت راه رسیدن به امام عصر، من هستم. بعد ادعای مهدویت کرد. سپس ادعای رسالت کرد. بعد ادعای الوهیت کرد.
نظریه دوم: دجال، نام شخص معینی است. اصبغ ابن نباته می‌گوید در محضر امیر المؤمنین شرفیاب بودم و از ایشان سؤال کردم: «یَا اَمیرَ المُؤمِنِینَ! مَنِ الدَّجَّالُ؟» یعنی: دجال کیست؟ حضرت فرمود: أ«َلَا إِنَّ الدَّجَّالَ صَائِدُ بْنُ الصَّيْدِ فَالشَّقِيُّ مَنْ صَدَّقَهُ وَ السَّعِيدُ مَنْ كَذَّبَهُ» یعنی: دجال شخصی است به نام صائد ابن صید. انسان بدبخت و نگون‌بخت، کسی است که او را تأیید کند و آدم سعادتمند، کسی است که او را تکذیب کند.
نظریه سوم: دجال، یک جریان فکری است. هر جریان ضد خدا، دجال است. «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» یعنی: اجباری در دین نیست. چرا اجباری در دین نیست؟ چون «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» یعنی: راه راست مشخص شده است. «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى»‏. ایمان به خدا و انکار طاغوت لازم است. طاغوت، جریان دجال است که عده زیادی به ان ایمان می‌آورند و به خداوند کفر می-ورزند. دجال، یک جریان در مقابل توحید است.
من نمی‌خواهم نظریه حق را مطرح کنم و بگویم دجال کیست. بلکه نقطه مشترک هر سه نظریه را می‌گویم و آن اینکه شما خصوصیت‌های دوره دجال را بشناسید که زمان دجال را شناخته باشید تا از این فتنه دوری کرده باشید. فتنه یعنی حرکتی که پایان آن پیدا نیست. این روایتی که می‌خوانم خواب را از چشمتان می‌برد. امیر المؤمنین این خطبه را بعد از فتح جمل خواندند. جمل همان جنگی است که آن زن، رأس کار بود. راوی می‌گوید: «خَطَبَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» یعنی: امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب خطبه‌ای خواندند. حمد و ثنای الهی گفتند. بر پیامبر و آل پیامبر درود فرستادند. سپس فرمودند: «سَلُونِي أَيُّهَا النَّاسُ قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي ثَلَاثاً» یعنی: سه بار فرمودند: مردم! قبل از اینکه مرا از دست بدهید سؤال کنید. «فَقَامَ إِلَيْهِ صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحَانَ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! مَتَى يَخْرُجُ الدَّجَّالُ؟» یعنی: صعصعة ابن صوحان بلند شد و عرض کرد: دجال چه زمانی خروج می-کند؟ حضرت اینطور جواب می‌دهد: «اقْعُدْ فَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ كَلَامَكَ وَ عَلِمَ مَا أَرَدْتَ» یعنی: بنشین. خداوند کلام تو را شنید. دانست که نیت تو از این سؤال چیست. یک ابهامی هست که می‌خواهی آن حل شود. برخی اینطور نیستند. زیر و بم مطلب را به دست آورده‌اند و می‌خواهند دیگران را گیر بیندازند.
سپس حضرت فرمود: «وَ اللَّهِ مَا الْمَسْئُولُ عَنْهُ بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ وَ لَكِنْ لِذَلِكَ عَلَامَاتٌ وَ هَيَئَاتٌ يَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً كَحَذْوِ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْبَأْتُكَ بِهَا» یعنی: به خدا سوگند آن چیزی که سؤال کردی برای من مبهم نیست. برای دجال، یک علاماتی هست. هر یک از این علامات قدم به قدم پیش می‌آید. می‌خواهی آن‌ها را به تو بگویم؟ صعصعة عرض می‌کند: «نَعَمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ». حضرت به خصوصیت‌های آن فرد اشاره نمی-کند؛ بلکه به خصوصیت‌های دوره آن فرد اشاره می‌کند و می‌فرماید: «احْفَظْ فَإِنَّ عَلَامَةَ ذَلِكَ» یعنی: این خصوصیات را یاد بگیر و حفظ کن.
* «إِذَا أَمَاتَ النَّاسُ الصَّلَاةَ» یعنی: زمانی که مردم، نماز را بمیرانند. مردم نماز می‌خوانند ولی مستحق این هستند که به آن‌ها گفته شود: «وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ» یعنی: وای بر نماز‌گزاران. این‌ها کسانی هستند که نماز می‌خوانند؛ ولی نماز را از بین برده‌اند.
* «وَ أَضَاعُوا الْأَمَانَةَ» یعنی: امانت را تضییع می‌کنند.
* «وَ اسْتَحَلُّوا الْكَذِبَ» یعنی: دروغ را مجاز می‌شمارند.
* «وَ أَكَلُوا الرِّبَا» یعنی: خورندگان ربا هستند.
* «وَ أَخَذُوا الرِّشَا» یعنی: گیرندگان رشوه هستند.
* «وَ بَاعُوا الدِّينَ بِالدُّنْيَا» یعنی: دین را به خاطر دنیا می‌فروشند.
* «وَ اسْتَعْمَلُوا السُّفَهَاءَ» یعنی: در موقعیت‌های مختلف، انسان‌های نادان و غیر متخصص را به کار می‌گیرند. شایسته‌سالاری به تعهد است، نه به تخصص. انسان متعهد هرگز در کاری که تخصص ندارد وارد نمی‌شود. آدمی که می‌گوید باید از صراط عبور کنم، در چیزی که بلد نیستم ورود پیدا نمی‌کنم. ایمان است که جلوی قاچاق کالا را می‌گیرد، نه پلیس.
* «وَ قَطَعُوا الْأَرْحَامَ» یعنی: قطع رحم می‌کنند و از خویشاندان گره‌گشایی نمی‌کنند. مهمانی با گره-گشایی تفاوت دارد. مهمانی، ضیافت است. صله رحم یعنی گشایش گره از کار رحم. اگر جوانش بیکار است او را سر کار ببر.
* «وَ اتَّبَعُوا الْأَهْوَاءَ» یعنی: تابع هوای نفس هستند.
* «وَ اسْتَخَفُّوا بِالدِّمَاءِ» یعنی: خونریزی در بین آن‌ها کار بسیار آسانی است.
* «وَ كَانَ الْحِلْمُ ضَعْفاً وَ الظُّلْمُ فَخْراً» یعنی: آدم‌های صبور، احمق شمرده می‌شوند و ظلم، افتخار شمرده می‌شود.
* «وَ كَانَتِ الْأُمَرَاءُ فَجَرَةً وَ الْوُزَرَاء ظَلَمَةً وَ الْعُرَفَاءُ خَوَنَةً وَ الْقُرَّاءُ فَسَقَةً» یعنی: رؤسای مردم، اهل فجور هستند و وزیران، اهل ظلم و ثروتمندان، خیانت‌کار و قاریان قرآن، اهل فسق.
* «وَ ظَهَرَتْ شَهَادَةُ الزُّورِ» یعنی: شهادت دروغ در بینشان زیاد وجود دارد.
* «وَ اسْتُعْلِنَ الْفُجُورُ وَ قَوْلُ الْبُهْتَانِ وَ الْإِثْمُ وَ الطُّغْيَانُ» یعنی: گناه و حرف باطل را علنی انجام می‌دهند و طاغوت رواج دارد و حیا در جامعه نیست.
* «وَ حُلِّيَتِ الْمَصَاحِفُ وَ زُخْرِفَتِ الْمَسَاجِدُ وَ طُوِّلَتِ الْمَنَارَاتُ» یعنی: قرآن را خوب و خوش‌خط می‌نویسند و مساجد را تزیین می‌کنند و مناره‌های مساجد را بلند می‌سازند.
* «وَ أُكْرِمَتِ الْأَشْرَارُ» یعنی: انسان‌های شرور را اکرام می‌کنند.
* «وَ ازْدَحَمَتِ الصُّفُوفُ وَ اخْتَلَفَتِ الْقُلُوبُ» یعنی: اجتماعاتشان مملو از جمعیت است ولی قلب‌هایشان با هم نیست.
* «وَ نُقِضَتِ الْعُهُودُ» یعنی: نقض پیمان به کرّات اتفاق می‌افتد.
* «وَ اقْتَرَبَ الْمَوْعُودُ» یعنی: آخر الزمان برای آن‌ها نزدیک می‌شود.
* «وَ شَارَكَ النِّسَاءُ أَزْوَاجَهُنَّ فِي التِّجَارَةِ حِرْصاً عَلَى الدُّنْيَا». گفتیم حضرت امیر این خطبه بعد از جنگ جمل خواندند. پس به این مورد دقت کنید که حضرت می‌فرماید: زن‌ها بر مبنای چشم و هم چشمی و حرص درونی، شریک تجارت مردهایشان می‌شوند. گاهی مشارکت تجاری به این دلیل است که اگر زن و مرد با هم کار نکنند معیشتشان نمی‌گذرد. این اشکالی ندارد.
* «وَ عَلَتْ أَصْوَاتُ الْفُسَّاقِ وَ اسْتُمِعَ مِنْهُمْ» یعنی: صدای فاسقان بلند است. شنونده‌های آن هم زیاد هستند.آواز خواندن را می‌فرماید.
* «وَ اتُّقِيَ الْفَاجِرُ مَخَافَةَ شَرِّهِ» یعنی: از آدم‌های بدکار می‌ترسند و به آن‌ها احترام می‌کنند.
* «وَ صُدِّقَ الْكَاذِبُ» یعنی: انسان‌های دروغگویی که معلوم است دروغ می‌گویند تصدیق می‌شوند.
* «وَ اؤْتُمِنَ الْخَائِنُ» یعنی: به انسان‌های خائن اطمینان می‌شود.
* «وَ اتُّخِذَتِ الْقِيَانُ وَ الْمَعَازِفُ» یعنی: زنان آوازه‌خوان و رقاصه زیاد می‌شوند.
* «وَ لَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَوَّلَهَا» یعنی: آخری‌ها اولی‌ها را لعنت می‌کنند. می‌گویند خدا لعنتشان کند که چه بنایی را درست کردند.
* «وَ رَكِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ» یعنی: زنان بر مرکب سوار می‌شوند. آن زن را یادتان باشد. حضرت می‌فرماید زنان، عایشه‌صفت می‌شوند، نه اینکه هر زنی را بگویند.
* «وَ تَشَبَّهَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ» یعنی: زنان خودشان را شبیه مردان درست می‌کنند و مردان خودشان را شبیه زنان درست می‌کنند. فقط ظاهر را نمی‌فرماید؛ بلکه حق و حقوق را نیز می‌فرماید.
* «وَ شَهِدَ الشَّاهِدُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُسْتَشْهَدَ وَ شَهِدَ الْآخَرُ قَضَاءً لِذِمَامٍ بِغَيْرِ حَقٍّ عَرَفَهُ» یعنی: انسان‌ها بدون اینکه دیده باشند و حق را بشناسند شهادت می‌دهند.
* «وَ تُفُقِّهَ لِغَيْرِ الدِّينِ» یعنی: مردم به تفقه در امور غیر دینی می‌پردازند.
* «وَ آثَرُوا عَمَلَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ» یعنی: دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند.
* «وَ لَبِسُوا جُلُودَ الضَّأْنِ عَلَى قُلُوبِ الذِّئَابِ» یعنی: لباس میش به تن گرگ‌ها می‌پوشانند.
* «وَ قُلُوبُهُمْ أَنْتَنُ مِنَ الْجِيَفِ وَ أَمَرُّ مِنَ الصَّبِرِ» یعنی: درون آن‌ها بدبوتر از مردار و تلخ‌تر از زهر است.
بعد حضرت فرمود: «فَعِنْدَ ذَلِكَ الْوَحَا الْوَحَا ثُمَّ الْعَجَلَ الْعَجَلَ» یعنی: در این هنگام شتاب کنید. شتاب کنید. عجله کنید. عجله کنید. عجله کنیم یعنی چه کنیم؟ شما فکر کردید اصحاب کهف، آدم‌های دیوانه‌مسلکی بودند که زن و شهر و دیار را برای حفظ دین ترک کردند ؟ یکی از راه‌ها هجرت است؛ اما نه به کانادا و استرالیا. باید هجرت کرد. آن‌ها از شهر به غار پناه بردند. خصوصیت هجرت، همین است. خودشان را از تمدن دور کردند. دومین دستوری که داده‌اند و در کتاب «علل الشرایع» هم آمده این است که فرموده‌اند برای ایمنی از فتنه دجال، هر روز سوره مبارکه کهف را بخوانید.
فرار از فتنه‌ها فقط یک راه اساسی دارد و تمام: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». برای فرار از فتنه دجال فقط پناه بردن به علی و آل علی کمک می‌کند. بحث امامت را جدی بگیرید.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده