فهرست مطالب سایت

شب دوم محرم الحرام - 99

موضوع : سقوط انسانیت
تاریخ انتشار : 01 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی خَیرِ خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عِترَتِهِ الطَّاهرِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ إِلَی لِقَاءِ یَومِ الدِّینِ آَمِینَ یَا رَبَّ العَالَمینَ
در جلسه گذشته به مسأله عوامل سقوط انسان از مقام انسانیت یا موانعی که باعث می‌شود انسان به این مقام نرسد، پرداختیم. عرض شد که در بین تمام مخلوقات الهی، انسان با ارزش‌ترین آفریده الهی است و خداوند برتری‌هایی را به انسان اختصاص داده است. مثلاً او را نسبت به سایر موجودات گرامی داشته است و آنچه در زمین هست را برای انسان خلق کرده است و آنچه در زمین و آسمان و دریا هست را مسخّر انسان قرار داده است. به انسان قدرت و عقل و اختیار و استعداد یادگیری داده است. ضمن اینکه انسان تنها موجودی است که استعداد و توانایی پذیرش امانت الهی را دارد.
یکی دیگر از عوامل برتری انسان در سوره مبارکه تین آیه 4 بیان شده است: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويمٍ﴾ یعنی: به تحقیق انسان در نیکوترین اعتدال آفریدیم. انسان، یک موجود متعادل و متناسب با هدف خلقتش است.
یکی دیگر از مصادیق برتری که فقط به انسان داده شده، نطق و قدرت سخن گفتن و پویایی در سخن گفتن است. در سوره مبارکه الرحمن آیات 3 و 4 می‌فرماید: ﴿خَلَقَ الْإِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَيانَ﴾ یعنی: خداوند انسان را آفرید و او را گویایی آموخت. ممکن است برخی از موجودات دیگر هم سخن بگویند اما اولاً این سخن گفتن محدود است و ثانیاً مترتب بر آموزشی است که به او داده شده است، نه مبتنی بر تفکر.
خداوند انسان را موجودی اجتماعی خلق کرده است. یعنی باید در اجتماع باشد. پس باید بتواند با آحاد اجتماع ارتباط برقرار کند. آسان‌ترین و سریع‌ترین و جامع‌ترین روشی که انسان با آن می‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند، تکلم است تا از منویات و تفکرات دیگران بهره ببرد و بتواند ایده‌ها و منویات و تفکرات خودش را در اختیار آنها بگذارد و به اصطلاح فنی، مدار افاده و استفاده را ایجاد کند. این ظرفیت پا به پای پیشرفت انسان، در وجود او پیشرفت کرده است. دویست سال پیش جامعه چیزی به نام تلفن همراه نداشت. پس کلمه آن هم نبود. به لغتنامه‌های پیشین مراجعه کنید. امروز که این وسیله هست، این کلمه جعل شده است. پس انسان در تعاملاتش هرگز از نظر گفتار و نطق عقب نیست. کلمات در جامعه ابتدایی، محدود بود، چون پیشرفت محدود بود. این قدرت، اکتسابی نیست، بلکه ذاتی است. به همین دلیل بچه کوچک صحبت می‌کند و شما می‌توانید از او سؤال کنید و او هم جواب شما را می‌دهد، چون مفاهیم را می‌فهمد و حتی واژه قرار می‌دهد. کلاس نرفته تا نه گفتن را یاد بگیرد.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: «إِنَّ فِي الْإِنْسَانِ عَشْرَ خِصَالٍ يُظْهِرُهَا لِسَانُهُ» یعنی: در انسان ده خصوصیت وجود دارد که این ده خصوصیت را زبان ظاهر می‌کند.:
1. «شَاهِدٌ يُخْبِرُ عَنِ الضَّمِيرِ» یعنی: زبان، معرّف باطن و درون انسان است. برخی‌ها فقط راجع به پول صحبت می‌کنند و معلوم می‌شود که مادی هستند. برخی انسان‌ها، نظری هم به آخرت دارند و معلوم می‌شود که جهان‌بینی دینی دارند.
2. «وَ حَاكِمٌ يَفْصِلُ بَيْنَ الْخِطَابِ» یعنی: زبان به دعواها فیصله می‌دهد و وسیله صلح و برطرف‌کننده خصومت‌هاست. یعنی باید زبان را برای پایان دادن به مرافعه‌ها به کار گرفت، نه ایجاد آنها.
3. «وَ نَاطِقٌ يُرَدُّ بِهِ الْجَوَابُ» یعنی: زبان، پاسخ‌دهنده پرسش‌ها و ابهامات است.
4. «وَ شَافِعٌ تُدْرَكُ بِهِ الْحَاجَةُ» یعنی: مشکلات به وسیله زبان حل می‌شود.
5. «وَ وَاصِفٌ تُعْرَفُ بِهِ الْأَشْيَاءُ» یعنی: حقایق اشیاء به واسطه زبان بیان می‌شود.
6. «وَ أَمِيرٌ يَأْمُرُ بِالْحَسَنِ» یعنی: زبان، امرکننده به نیکی‌ها و ارزش‌هاست.
7. «وَ وَاعِظٌ يَنْهَى عَنِ الْقَبِيحِ» یعنی: زبان، نهی‌کننده از زشتی‌ها و ناهنجاری‌هاست.
8. «وَ مُعَزٍّ تَسْكُنُ‏ بِهِ الْأَحْزَانُ» یعنی: زبان، تسلی‌دهنده و زداینده غم و اندوه است. زبان می‌تواند با یک کلمه، تمام غم‌ها را برطرف کند. بنی اسرائیل از دست فرعون فرار کردند. فرعون لشگر عظیمی و عجیبی را به دنبال آنها فرستاد. به مرز نیل رسیدند. مقابلشان آب بود و پشت سرشان لشگر فرعون. در سوره مبارکه شعراء آیات 61 و 62 می‌فرماید: ﴿قالَ أَصْحابُ مُوسى‏ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ * قالَ كَلاَّ إِنَّ مَعي‏ رَبِّي سَيَهْدينِ﴾ یعنی: بنی اسرائیل گفتند الان است که ما را بگیرند. حضرت موسی فرمود: هرگز؛ پروردگارم با من است. یک کلمه گفت و همه آرام شدند.
9. «وَ حَامِدٌ تَجَلَّى بِهِ الضَّغَائِنُ» یعنی: زبان، بازگوکنندة کینه‌هاست. می‌تواند یک کلمه بگوید و دشمنی و کینه ایجاد کند و می‌تواند یک کلمه بگوید و تمام این دشمنی‌ها را از بین ببرد.
10. «وَ مُونِقٌ يُلْهِي الْأَسْمَاعَ» یعنی: زبان، گوش‌نوازی است لذت‌آفرین. برخی سخنان عالی به شکلی عالی بیان می‌شوند.
یکی دیگر از مهم‌ترین ظرفیت‌هایی که خداوند در حقیقت و نهاد انسان قرار داده و اصلاً اکتسابی نیست، حیاست. جامع‌ترین تعریف حیا در فرمایش حضرت امام صادق علیه السلام بیان شده است: «الْحَيَاءُ نُورٌ جَوْهَرُهُ صَدْرُ الْإِيمَانِ‏» یعنی: حیا، یک حقیقت نوری است که اولین گام ایمان است. یعنی حیا مقرون به ایمان است. این، حقیقت حیا بود. اما تفسیر و تحلیل و تعریف حیا چیست؟ حضرت می‌فرماید: «وَ تَفْسِيرُهُ التَّثَبُّتُ عِنْدَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ يُنْكِرُهُ التَّوْحِيدُ وَ الْمَعْرِفَةُ» یعنی: معنای حیا توقف کردن در هر چیزی است که منافی توحید و معرفت باشد. امیرالمؤمنین بیان بسیار زیبایی دارد. می‌فرماید اگر جهنم هم نبود نباید گناه می‌کردیم. خیلی از ما به خاطر ترس از جهنم گناه نمی‌کنیم. چرا حضرت این جمله را می‌فرماید؟ چون مقام انسانیت که یک ظرفیت آن حیاست، به من اجازه گناه نمی‌دهد که گناه، منافی شناخت من از خدا و توحید است.
در اینجا ممکن است برخی بگویند شما گفتید حیا، ظرفیتی است که خدا به انسان داده است. پس دو سؤال مطرح می‌شود:
پرسش نخست: اگر حیا، ظرفیتی است که خدا به انسان داده، به کدام بخش از انسانیت انسان برمی‌گردد؟
پاسخ: حیا از نظر شرع مقدس، یک امر درونی است. حیا بر اساس روایات بر عقل مترتب می‌شود و یک امر فطری است، منتها فطرت عقل، نه فطرت قلب. یعنی خداوند انسان را بر مبنای حیا خلق کرده است. آقای ما امیرالمؤمنین فرموده است: «هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ فَقَالَ: يَا آدَمُ؛ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ. فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ. فَقَالَ لَهُ آدَمُ: يَا جَبْرَئِيلُ؛ وَ مَا الثَّلَاثُ؟ فَقَالَ: الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ. فَقَالَ آدَمُ: إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ. فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ: انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ. فَقَالا: يَا جَبْرَئِيلُ؛ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ. قَالَ: فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَجَ» یعنی: حضرت جبرئیل بر آدم علیه السلام نازل شد و گفت: ره‌آورد عالم ملکوت برای تو یکی از این سه چیز است. یکی را انتخاب کن و دوتای دیگر را رها کن. آدم علیه السلام فرمود: آن سه چیست؟ جبرئیل عرض کرد: عقل، حیا و دین. آدم علیه السلام فرمود: عقل را انتخاب می‌کنم. جناب جبرئیل به حیا و دین گفت: برگردید که خلیفه حضرت حق، عقل را انتخاب کرده و با شما کاری ندارد. حیا و دین گفتند: ما مأموریت داریم که با عقل باشیم هر جا که رفت. جبرئیل گفت: هر طور می‌خواهید و رفت.
در کتاب‌هایی که در مورد نمادهای مذهبی در جهان صحبت می‌کند، آمده است: «اهل یونان و روم، حیا را معبود خود قرار داده و برای آن مجسمه‌ای ساخته بودند». یعنی حیا را می‌پرستیدند. «اهل روم، دو قسم مجسمه برای حیا ساخته بودند؛ یکی برای زن‌های اشراف و متشخص و دیگری برای عموم رومی‌ها. آنها برای مجسمه اشراف دقت کامل به خرج داده و یک مجسمه به صورت زن متشخصی درست کرده بودند که از سر تا قدم او، پوشیده از لباس و در حال نشسته بود و در جلوی او دو علامت؛ یکی جیوه و دیگری لاکپشت قرار داده بودند. آن گاه در تفسیرش نوشته بودند جیوه، اشاره به این بود که زن باید مانند جیوه، صاف و پاکیزه باشد و باید مانند لاکپشت در پشت پرده باشد». این حیا، حیای عفاف است که کُنده جامعه ما به خاطر نبود همین حیا کشیده شده است. قطعاً تحریم‌ها اثر دارد ولی اثر این مسأله بیشتر است.
سؤال دوّم: اگر حیا یک امر درونی است و از منبعثات عقل ماست و در حقیقت انسان قرار دارد، پس چرا همگان با حیا نیستند؟
پاسخ: در نهاد انسان، عقل هم هست، ولی آیا همه عاقلانه عمل می‌کنند؟ خداوند فطرت توحید را در نهاد انسان‌ها قرار داده است، ولی آیا همه خداپرست هستند؟ حتی یک عده خدا را انکار می‌کنند. دلیلش این است که همگان، عوامل رشد فطرت و عقل و موانع رشد و شکوفایی فطرت و عقل را ندارند.
یکی دیگر از ظرفیت‌هایی که به انسان داده‌اند، برتری از ملک است. این ظرفیت در همه انسان‌ها هست ولی عموماً این ظرفیت را فعال نکرده‌اند. در سوره مبارکه انبیاء در مورد ملائکه آمده است: ﴿عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾ یعنی: ملائکه، بنده‌هایی بزرگوار و ارجمند هستند. در گفتارشان از خدا سبقت نمی‌گیرند و به هر آنچه که حضرت حق فرموده است، عمل می‌کنند. اما در باب انسان آمده است: ﴿إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏﴾ «انسان آن زمان که به بی نیازی برسد، طغیان می‌کند». سید الشهداء فرمود اگر سه چیز نبود، هیچ انسانی سجده نمی‌کرد، فقر و مریضی و مرگ. بنابراین افراد انسان از افراد ملائکه برتر نیستند، ولی حقیقت انسان می‌تواند برتر باشد.
در روایت آمده است وقتی حضرت آدم از دنیا رفت، فرزندش هبة الله جانشین او شد. جبرئیل از آسمان آمد. هبة الله به او گفت: ای فرستاده خدا؛ بر نبی خدا نماز بخوان. جبرئیل پاسخ داد: خداوند به ما فرمان داد که بر پدرت سجده کنیم. پس ما بر فرزندان نیکوکار او پیشی نمی‌گیریم. یعنی امام نمی-شویم. بنابراین ملک اگرچه جبرئیل باشد، از انسانی که نیکوکار است پایین‌تر است، نه از تک تک افراد و آحاد بشر. در حدیث دیگری آمده است که جبرئیل در شب معراج به پیامبر عرض کرد: «إِنَّا لَا نَتَقَدَّمُ عَلَى الْآدَمِيِّينَ مُنْذُ أُمِرْنَا بِالسُّجُودِ لآِدَمَ» یعنی: ما از آن زمان که مأمور به سجده بر آدم شدیم، بر فرزندان آدم تقدم پیدا نمی‌کنیم. در حدیثی از رسول گرامی آمده است: «مَا خَلَقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلقاً أَکرَمَ عَلَی اللهِ مِنَ المُؤمِنِ لِأَنَّ المَلَائَکِةَ خُدَّامُ المُؤمِنِینَ» یعنی: خداوند موجودی با کرامت‌تر از مؤمن خلق نکرده است؛ چون ملائکه خدمتگزار اهل ایمان هستند.

 





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده