فهرست مطالب سایت

مکارم اخلاق ، جلسه 30

موضوع : مکارم اخلاق
تاریخ انتشار : 20 مرداد 1397


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

در باب مُردن، دو واژه داریم. واژه اول، استعداد للموت است که در روایات آمده است إِستَعِدَّ لِلمَوتِ یعنی آماده شدن برای مردن. دومین واژهای که داریم، وَ إِعتَبِرِ المَوتَی است یعنی از مردن، عبرت گرفتن. چقدر باید آماده مردن باشیم؟ به اندازهای که اگر هر زمانی به ما گفتند بیایید، برویم. باید آماده باشیم. به این میگویند استعداد.
از مرگ و جلسه ختم و تشییع جنازه دیگران، عبرت بگیریم. اینها عبرت گرفتن است. عبرت گرفتن از مرگ یعنی من تجدید نظر بکنم. تا به حال چه کردهام؟ ارزیابی بکنم. این کار را کرده بودم درست بود یا نه؟ تا به حال چطور فکر میکردم؟ جهانبینی من چه بوده است؟ تفکرات من درست بوده است یا نبوده است؟ این، عبرت گرفتن از مرگ است. تجدید نظر در افکار و تجدید نظر در افعال. این کاری که من کردم درست است؟ این روشی که من زندگی کردهام درست است؟ این آدمی که الان دفنش کردیم مانند ما بود. او هم نفس می‌کشید. او هم زن و بچه داشت. او هم مشغول بود؛ اما الان دیگر نیست.
یکی از موارد عبرت گرفتن از مرگ، همین بیان آدمهایی است که به تعبیر امام باقر(ع) عدوّ الله هستند؛ ولی فرعون نیستند. امام باقر(ع) می فرمایند: " رسول خدا(ص) می فرمایند: چون دشمن خدا را بردارند تا به سوی قبرش ببرند با صدای بلند به آنان که جنازه اش را می‌برند، می‌گوید: برادرانم! آیا شکایت مرا نمی‌شنوید، نسبت به آنچه سر این برادر بدبختتان وارد شد " یعنی: از درون آن تابوت، این تشییعکنندهها را صدا میزند و میگوید: چرا گوش نمیدهید برادران من؟ از این تعبیر برادران، معلوم میشود که مراد از دشمن خدا، فرعون نیست؛ چون بین کافران، هیچ اخوّتی وجود ندارد. برادری بین اهل ایمان است. در سوره حجرات آیه 10 می فرماید: "مؤمنان برادر یکدیگرند" بنابراین به قرینه کلمه إخوه معلوم میشود مراد، اهل ایمان است.
دلیل عبرت نگرفتن، این است که اصلاً به دیده عبرت گرفتن به دنبال این کار نمیروند. به خاطر رودربایستی است که میگویند برای پدر من آمده است و من هم باید بروم، در حالی که تشییع جنازه، از حقوق برادران دینی است؛ چه برای پدر تو آمده باشد و چه نیامده باشد. اگر یکی از برادران دینی تو از دار دنیا رفت وظیفه تو و حق او بر گردن تو این است که در تشییع او شرکت کنی. اگر شرکت نکنی بنا به فرمایش حضرت ختمیمرتبت در روز قیامت از تو مطالبه میکند. میگوید: حق من بود که بیاید و نیامد. از خدا میخواهد که رسیدگی کند. پیامبر(ص) فرمودند: خداوند هم رسیدگی میکند. یا باید طلب حلالیت کنی که تو غفلت داری یا در قیامت میگوید گناهان من را بگیر یا از اعمال خیرت به من بده. تشییع جنازه، جزء اعمالی است که از نظر حقوقی، واجب است؛ منتها مردم حوصله این حرفها را ندارند.
من (متوفی) نسبت به آنچه که در آن واقع شدهام گلایه دارم. در چه چیزی واقع شده است؟ پیامبر(ص) میفرماید: به هفت امر دچار شده است:
امر اول: " دشمن خدا( شیطان) مرا فریب داد و مرا به بدبختی وادار کرد، آنگاه مرا رها کرد. برایم سوگند یاد کرد که خیرخواه من است اما به من خیانت کرد"
امر دوم: " و از دست دنیا شکایت می‌کنم که مرا فریب داد تا وقتی بدان دل بستم، ناگاه مرا به زمین زد"
امر سوم: " و به شما شکایت می‌کنم از دوستانم که اهل هوا و هوس بودند و مرا گرفتار کردند، سپس از من بریدند و مرا ذلیل کردند"
امر چهارم: " و به شما شکایت می‌کنم از فرزندان که از آنان حمایت کردم، و آنان را به خودم مقدم داشتم ولی آنان مال مرا خوردند و مرا واگذاشتند"
امر پنجم: " و به شما شکایت می‌کنم از ثروتم که حق خدا را از آن نپرداختم، پس وبالش بر من شد و سودش به دیگری رسید"
یعنی: من از مالم گلایه دارم. من حقوق الهی را رعایت کردم. حقوق الهی فقط خمس و زکات نیست. آن را هم که نمیدهند؛ ولی فقط خمس و زکات نیست. "و آنها که در اموالشان حق معلومی است، برای تقاضاکننده و محروم" این حق معلوم غیر از خمس و زکات است. اما این، یک حق دیگری است که برای سائل و محروم است. امام صادق فرمودهاند دیگران در مال شما حق دارند.
امر ششم: "شِکوه می‌کنم از خانه ام که چقدر برای آبادی اش خرج کردم و اکنون دیگری در آن سکنی گزیده است"
رزق انسان چیست؟ پیامبر(ص) میفرماید: رزق انسان، همان چیزی است که خوردید. بقیهاش رزق تو نیست. از لباس، رزق شما همان چیزی بوده است که پوشیدهاید. بقیهاش رزق شما نبوده است. اینها اندوخته شما بوده است و باید جواب بدهید. بعد میفرماید: رزق شما از مالتان، همان مقداری بوده است که صدقه دادهاید. خیلی سختگیری میکنند در دنیا؛ چون اگر سختگیری نکنند همین چیزی میشود که شده است.
آن متوفا میگوید: آن چیزی را که احتیاج داشتم صرف خانه کردم یعنی عمرم را. وبالم شده است. به گردن من افتاده است. لذتش برای دیگران شده است.
امر هفتم: " شِکوه می‌کنم از خانه ام که چقدر برای آبادی اش خرج کردم و اکنون دیگری در آن سکنی گزیده است. و شکوه می‌کنم از مدت طولانی ماندنم در قبرم که صداى بلند مى‌گويد: من خانه کِرمها هستم من خانه تاريكى و تنهايى و تنگی هستم"
یعنی: من از طول اقامتم در عالم برزخ گلایه دارم. شصت هفتاد سال در دنیا زندگی کردم و کاری نکردم. الان معلوم نیست که چند هزار سال باید در آنجا بمانم. گلایه دارم. از طول اقامتم در عالم برزخ گلایه دارم.
بعد از این هفت گلایه، متوفا میگوید: " ای وای بر من به خاطر کوتاهی‌هایی که در اطاعت خدا کردم، وای بر من که «شفاعت کننده ای که شفاعتش پذیرفته شود ندارم» و دوستی که به من ترحم کند نیست. «اکنون اگر برایم بازگشتی بود» من از اهل ایمان بودم "
در ادبیات عرب، یک عمل ویک فعل داریم. از ما عمل خواستهاند. تفاوت عمل و فعل اجمالاً از این جهت است که عمل عمدتاً در ادبیات عرب در جایی به کار برده میشود که بار مثبت داشته باشد؛ ولی فعل، بار مثبت ندارد. میتواند در امور ناشایست و حتی در جایی که منجر به عذاب الهی میشود هم از انسان سر بزند. فعل را نمیخواند؛ چون بار منفی دارد. عمل میخواهند. آن کاری را میخواهند که بار مثبت دارد. در سوره مبارکه آل عمران آیه 135 می فرماید: "و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند" تعبیر فاحشه، بار منفی دارد یعنی کار بد. در سوره مبارکه اعراف آیه 155 میفرماید: "به آنچه سفیهانمان انجام داده‌اند" یعنی: به آنچه که آدم‌های نادان انجام دادهاند. یعنی این فعل موجود، کار آدم نادان است؛ ولی عمل، کار آدم نادان نیست. عمل، بار مثبت دارد. در سوره مبارکه اعراف آیه 172 میفرماید: "به آنچه باطل‌گرایان انجام دادند" یعنی: اهل باطل، این کار را انجام دادهاند. اعمالی را که اهل باطل انجام میدهند در قرآن کریم با عنوان عمل نیامده است؛ بلکه با عنوان فعل از آن یاد شده است. لذا میگویند کلمه فعل، بار منفی دارد؛ اما عمل، بار مثبت دارد. لذا حضرت زین العابدین در مورد عمل صحبت کردند نه فعل.
کلمه فعل با نزول عذاب، سازگارتر است. در سوره مبارکه فیل آیه 1 میفرماید: "آیا ندیدی پروردگارت با فیل سواران ( لشکر ابرهه که برای نابودی کعبه آمده بودند) چه کرد؟!" ببینید خداوند چه بلایی سر اصحاب فیل آورده است. اینجا با فعل، تعبیر کرده است. در سوره مبارکه فجر آیه 6 میفرماید: "آیا ندیدی پروردگارت با قوم «عاد» چه کرد؟!" اینجا هم واژه فعل را آورده است. واژه فعل، جنبه منفی دارد و واژه عمل، جنبه مثبت.
تفاوت دیگری هم که بین این دو کلمه است این است که عمل به کاری گفته میشود که در آن، قصد و اختیار وجود داشته باشد. آن کاری که در آن، قصد و اختیار انسان وجود داشته باشد را عمل می-گویند. به همین خاطر مسؤولیتزا است. کاری که از روی اختیار انجام میشود مسؤولیت را در پی دارد. خداوند در سوره آل عمران آیه 195 می‌فرماید: "من عمل هیچ عمل‌کننده‌ای از شما را ضایع نخواهم کرد" یعنی: حتی اگر به اندازه ذرهای هم باشد آن را به شما نشان میدهم؛ چون از روی قصد و اختیار بوده است. ولی فعل از روی قصد و اختیار اتفاق نمیافتد مثل آن اعمالی که آدمهایی که در حالت خواب هستند انجام میدهند. ممکن است یک حرفی هم بزند ولی قصد و اختیار ندارد. به آن نمی‌گویند عمل. میگویند فعل.
تفاوت دیگری هم که وجود دارد این است که عمل فقط از حیوان سر میزند؛ چون فقط حیوان است که میتواند قصد و اختیار کند؛ ولی از جمادات سر نمیزند. به همین خاطر (در سوره انبیاء آیه 63 ) وقتی از حضرت ابراهیم پرسیدند آیا تو بتها را شکستی، گفت: "بلکه این کار را بزرگشان کرده است" این جامد، آن کار را انجام داده است.
اجمالاً این چند تفاوت بین عمل و فعل را بدانید که اولاً عمل، مسؤولیتزا است و جنبه مثبت دارد و از روی قصد و اختیار و از انسان سر میزند.
در بینش اسلامی اسباب و اثاثیه نشئه برزخ که چند هزار سال است و نشئه قیامت که ابدیت است را از بازار فرش هم تهیه نمیکنند. از هایپراستار هم تهیه نمیکنند. از قضا از طریق عمل تهیه میشود. در سوره مبارکه مدثر آیه 38 میفرماید: "(آری) هر کس در گرو اعمال خویش است" یعنی: هر موجودی در گرو عملی است که انجام داده است. هر عملی را که انجام میدهیم آخرت ما را میسازد. همین که انسان در قیامت در گرو عمل خودش است، فلسفه رؤیت عمل در قیامت است. فلسفه رؤیت عمل در قیامت، همین است که انسان در قیامت، عملش را می بیند؛ چون جایگاه او بر اساس عمل او است. به همین دلیل است که خداوند علی اعلا در قیامت، هیچ کس را به جهنم نمیفرستد؛ بلکه خود انسان است که جهنم را درست میکند. این از این جهت، درست است. در سوره زلزله آیه 7 و 8 می فرماید: "پس هر کس هموزن ذرّه‌ای کار خیر انجام دهد آن را می‌بیند! و هر کس هموزن ذرّه‌ای کار بد کرده آن را می‌بیند" ذره، غبار معلق در هوا است. آن قدر بی وزن است که روی زمین نمیماند. اگر کسی به همین اندازه هم عمل داشته باشد آن را میبیند.
این ملاقات، یک ملاقات حقیقی است. بسیار وحشتزا است. ملاقات، ملاقات حقیقی است. گاهی اوقات عکس شخص را در صحنه جرم نشان میدهند؛ ولی ملاقات ما با عملمان در قیامت، یک ملاقات حقیقی است. به همین خاطر در سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه 30 می فرماید: "روزی که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر می‌بیند؛ و آرزو می‌کند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانیِ زیادی باشد" یعنی: در روز قیامت، هر انسانی، عمل سوء و عمل خیرش را حاضر میبیند. آن قدر حقیقی است که عاملین سوء دلشان میخواهد بین خود و عملشان، فاصله‌ها باشد. اگر عکس بود که این حالت پیش نمیآمد. این ملاقات، حقیقی است.
بین عمل سوء و عمل خیر، یکسان قضاوت نمیکنند. در سوره مبارکه فصلت آیه 34 میفرماید: "هرگز نیکی و بدی یکسان نیست" یعنی: انجام دادن نیکیها با انجام دادن سیئات، یکی نیست. یکی نیست از این جهت که در سوره مبارکه نمل آیه 90 جایگاه عمل بد را بیان کرده است: "و آنها که اعمال بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده می‌شوند؛ آیا جزایی جز آنچه عمل می‌کردید خواهید داشت" یعنی: این که به جهنم میروند به سبب خداوند نبوده است. این جزای عمل خودش است. جایگاه عمل حسنه کجا است؟ در سوره مبارکه نمل آیه 89 میفرماید: "کسانی که کار نیکی انجام دهند پاداشی بهتر از آن خواهند داشت؛ و آنان از وحشت آن روز درامانند!" یعنی پس عمل سیئه و حسنه، یکسان نیست. از نظر جایگاه با هم متفاوت هستند. جایگاه سیئات، با صورت به آتش جهنم رفتن است و جایگاه حسنات، در امان بودن از فزع روز قیامت است.
جهت دیگری هم هست که به خاطر لطف خداوند است. لطف خداوند چیست. در سوره مبارکه انعام آیه 160 میفرماید: "هر کس کار نیکی بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدی انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید؛ و ستمی بر آنها نخواهد شد" یعنی: عمل حسنه، ده برابر پاداش دارد و عمل سیئه به همان میزان است که انجام شده است.
ابوذر غفاری از پیامبر(ص)، یک روایتی را نقل میکند که پایان این روایت، بسیار غصهدار است. این روایت ذیل همین آیه شریفه نقل شده است. پیامبر(ص) فرمود: حضرت حق فرموده است: هر کسی کار نیک انجام دهد من ده برابر و بیشتر به او میدهم. در روایت گفته است تا هفتصد برابر هم میدهد. ولی اگر کسی گناهی را انجام دهد به همان میزان عقاب دارد و شاید هم او را ببخشم. تا اینجا مشکلی نیست. از اینجا به بعد است که غصهدار است. گفتیم گناهان، ده برابر هستند و گناهان همان یک هستند. یک در مقابل ده است. پیامبر(ص) فرمود: وای به حال آن کسی که آحادش از عشراتش بیشتر است. یعنی گناهان یکی یکی او از ثوابی که ده برابر است بیشتر باشد. وای به حال این آدم. هر گناهی را یکی حساب میکنند؛ ولی وقتی جمع میکنند هزار تا شده است. هر حسنه ده تا بوده است. وقتی جمع کردهاند شده است هفتصد تا. باید هم فرموده باشد وای به حال این آدم. بیچاره است کسی که اینطور باشد.
چه نوع عمل حسنهای را میپذیرند؟ حسنات منجر به بهشت میشود. چه نوع عمل حسنهای است؟ در سوره مبارکه فاطر آیه 10 میفرماید: "سخنان پاکیزه به سوی او صعود می‌کند، و عمل صالح را بالا می‌برد؛ و آنها که نقشه‌های بد می‌کشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود می‌شود (و به جایی نمی‌رسد)" یعنی: کلم طیب به سوی خدا بالا میرود. کلم طیب یعنی سخن خوب؟ نخیر. کلم طیب یعنی اعتقاد درست. این اعتقاد درست را عمل صالح بالا میبرد. یعنی اولاً باید انسانِ اعتقادداری باشید و ثانیاً عمل صالح انجام بدهید. بدبختی در همین است که عمل صالح از ما خواستهاند. هر چیزی را نمیخواهند. اشکال کار در همین است. هر چیزی را از ما نمیخواهند. عمل صالح از ما می-خواهند.
بنابراین عمل صالح است که آن اعتقاد درست را بالا میبرد. یعنی بدون اعتقاد نمیتوان عمل خوب داشت.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده