فهرست مطالب سایت

روز 28 صفر - 96

موضوع : عوامل گریز از دین - جلسه 14
تاریخ انتشار : 27 آبان 1396


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج سید مهدی میرداماد



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
مستحضر هستید که بحثی را که مدتی است مشغول آن هستیم، بیان عوامل دین‌گریزی است. عوامل دین‌گریزی نسبت به کسانی مطرح می‌شود که در مسیر دین هستند و به دلایلی خارج می‌شوند. ما در بیان آن دلایل هستیم؛ ولی کسانی که اساساً از دین خارج هستند و گرایشی به دین ندارند، دلیل عدم گرایششان به دین، موارد دیگری است غیر از این مواردی که عرض می‌کنم. پس ما در بیان عوامل دین‌گریزی هستیم. یعنی کسانی که در خط دین هستند و بعداً به دلایلی خارج می‌شوند. کسانی که اصلاً به دین گرایشی ندارند عوامل دیگری دارند. این بحث‌ها، بحث‌های آکادمیک و دقیق است. منتها ما تلاش کرده‌ایم که در سطح بحث‌های مناسبتی مطرح کنیم.
به استناد قرآن، یکی از آن عوامل را شیطان معرفی کردیم که در سوره مبارکه اعراف آیه 16 بیان حضرت حق این است: (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ) یعنی: من بر سر صراط مستقیم تو می‌نشینم. به استناد روایات گفتیم که مراد از صراط، دین مردم است. اما برای اینکه بتواند موفق بشود، پنج سیاست دارد. سیاست اول او، هجمه عمومی است که از چهار جانب حمله می‌کند. در همین سوره آیه 17 می-گوید: (ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ) یعنی: از چهار جهت به آن‌ها حمله می‌کنم. در جلسه اربعین موفق شدیم که چهارمین جهت را هم بیان کنیم. تمام موارد را بیان کرده‌ایم.
امروز سیاست دوم شیطان را می‌گویم. سیاست دوم او، کمین و بهره‌بردای از غفلت است. وقتی می‌گوید: (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ) یعنی: من در مسیر مستقیم که همان دین است هستم. یعنی در کمین است. طوری است که دیگران او را نمی‌بینند. حضرت حق در سوره مبارکه فاطر آیه 6 در مورد شیطان صحبت می‌کند و می‌فرماید بدانید این موجودی که در کمین است چه کسی است: (إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا) یعنی: شیطان برای شما، دشمن است. شما هم او را دشمن خودتان قرار بدهید. پس در کمین است اولاً. دشمن است و در کمین است ثانیاً. در سوره مبارکه صاد آیه 82 می‌فرماید که برای دشمنی خودش، قسم یاد کرده است. یعنی جدیت دارد: (قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ) یعنی: به عزتت سوگند من همه را فریب می‌دهم. بعد هم قسمش به عزت خدا است. اسم عزیز خدا برای خود خدا هم بسیار محترم است. به همین دلیل است که مهم‌ترین اموری را که می‌خواهد انجام بدهد، به عزتش سوگند می‌خورد. می‌فرماید: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی. این اسمِ عزیز خدا، بسیار محترم است. لذا شیطان هم به همین اسم قسم می‌خورد که بگوید: در دشمنی جدیت دارم و شوخی ندارم. با همه هم دشمنی دارم. به دنبال این هستم که اگر بتوانم حتی انبیاء را هم شکست دهم. ولی موفق نمی‌شوم و زورم نمی‌رسد و این به معنا نیست که به آن‌ها کاری ندارم.
حضرت حق در سوره مبارکه نساء آیه 60 می‌فرماید مراد او از در کمین بودن این است که می‌خواهد انسان را گمراه کند: (وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً) یعنی: هدف شیطان این است که او اراده کرده است انسان را گمراه کند؛ آن هم یک گمراهی بعید. یعنی یک گمراهی که در آن، راه برگشتی وجود نداشته باشد. نه راه پس باقی می‌گذارد و نه راه پیش.
پس شیطان، دشمن است. دشمنی است که در کمین است. برای دشمنی‌اش قسم خورده است. نسبت به همگان هم دشمنی دارد. هدف او هم ضلالت است. دشمنی که در کمین است، زمانی موفق می‌شود که از غفلت طرف مقابل بهره ببرد. شیطان هم از همین قاعده استفاده می‌کند. دشمنی است که در کمین است و برای گمراهی همگان قسم یاد کرده است و مترصد غفلت بشر است. در سوره مبارکه زخرف آیه 36 می‌فرماید: (وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ) یعنی: و هر کسی که از یاد خداون علی اعلی غفلت پیدا کند و رویگردان شود، شیطانی را بر او مسلط می‌سازیم که همواره با او باشد. نه اینکه گاهی هست و گاهی نیست. هم‌نشین دائمی قرارش می‌دهیم. این هم‌نشینی دائمی شیطان برای انسان در صورتی است که شخص غفلت کند. شیطان از این قاعده عقلائی استفاده می‌کند. هر دشمنی برای ضربه زدن از غفلت استفاده می‌کند. شیطان هم از همین قاعده استفاده می‌کند که می-شود سیاست کمین و استفاده از غفلت.
اگر شیطان مسلط شود چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ در سوره مبارکه نساء آیه 38 می‌فرماید: (وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطانُ لَهُ قَريناً فَساءَ قَريناً) یعنی: کسی که شیطان هم‌نشین او باشد، هم‌نشین بدی دارد. این داستان رفیق بد از شیطان شروع می‌شود. او رفیق بدی است که از غفلت استفاده می‌کند. بنابراین بحث این چند جلسه من راجع به غفلت خواهد بود.
اهل لغت می‌گویند غفلت به معنای فراموشی و عدم توجه است. به معنای نادانی و اهمال و بی-خبری است. اهمال یعنی سستی کردن. همه این‌ها معانی‌ای است که برای غفلت در کتاب‌های لغت ذکر کرده‌اند. واژه مقابل غفلت را یقظه می‌گویند. یقظه یعنی هوشیاری و بیداری. علما می‌گویند اولین گام برای سلوک بشر، مرحله یقظه و بیداری است. غالب مردم خواب هستند. ممکن است کسی بگوید ما که در مسجد هستیم. پیغمبر فرموده است که ما خواب هستیم و عقیده ما هم این است که پیامبر راست می-گوید. چه زمانی از خواب بیدار می‌شویم؟ پیغمبر می‌فرماید: اَلنَّاسُ نِیَامٌ إِذَا مَاتُوا اِنتَبَهُوا یعنی: مردم خواب هستند و وقتی که مردند بیدار می‌شوند و تازه می‌فهمند چه خبر است. آن زمان است که راه پس و پیش نیست. این حدیث یعنی اینکه در تمام دوران شصت ساله و هشتاد ساله زندگیشان تماماً در غفلت و اهمال‌کاری به سر می‌برند. وقتی مردند می‌فهمند چه سرمایه‌ای را از دست داده‌اند؛ سرمایه عمر را. هر چقدر هم گفته شود که این سرمایه عمر را پای تلویزیون نگذارید، برخی می‌گویند باز هم حاج آقا شروع کرد. پس چه کاری کنیم؟ پای تلویزیون نگذاریم کجا بگذاریم؟ زمان قدیم نیست که در روستا باشیم. خداوند برق را به واسطه ادیسون آورد که از آن بهره ببریم. مخترع تلویزیون هم که یک چیزی درست کرده است. اگر ما از برق بهره نبریم و تلویزیون نبینیم چه کاری بکنیم؟
وقتی به قیامت برویم از ما سؤال می‌کنند. راجع به چه سؤال می‌کنند؟ عَن عُمرِکَ فِی مَا أَفنَیتَ یعنی: از عمر شما سؤال می‌کنند که آن را در چه چیزی به باد داده‌اید. تازه می‌فهمیم که این عمری که به ما داده بودند در هر مسیری که مصرف شده باشد، به باد داده شده است؛ مگر مسیری که مد نظر خداوند باشد. به همین دلیل است که پیامبر می‌فرماید: مردم خواب هستند. وقتی مردم پول را در جایی سرمایه‌گذاری می‌کنند و آن شخص کلاه‌بردار از آب در می‌آید، به زمین و زمان بند می‌کنند که پول ما را برگردان. ولی این عمری که به باد می‌رود را از کسی طلب‌کار نمی‌شوند. اصلا معترض نمی‌شوند. چون برای آن‌ها اهمیت ندارد. چرا اهمیت ندارد؟ چون در غفلت به سر می‌برند. چه کسی به این عمر اهمیت می‌دهد؟ کسی که هوشیار باشد. کسی که بیدار باشد. اولین گام سلوک، یقظه و بیداری است.
گاهی اوقات شما نسبت به یک چیزی از ریشه و بنیه علم ندارید و اصلا نمی‌دانید. می‌گویند فلان چیز چیست؟ می‌گویید نمی‌دانم. از این ندانستن شما، تعبیر به جهل می‌کنند. می‌گویند جهل دارد. ولی گاهی به شما می‌گویند فلان چیز چیست؟ و شما می‌گویید یادم رفته است. این هم ندانستن است؛ اما از ریشه نیست. این ندانستن دوم را غفلت می‌گویند. بنابراین علما در اصطلاح می‌گویند غفلت، فراموشی پیدا کردن و یاد رفتن چیزی است که قبلاً در ذهن بوده است و الان نیست. پس غفلت هم نوعی ندانستن است؛ منتها ندانستنی که قبلاً در ذهنم بوده است و الان یادم رفته است.
گاهی انسان غفلت می‌کند و مثلاً اموالش را می‌دزدند. غفلت می‌کند و مریض می‌شود. غفلت می-کند و در دام می‌افتد. غفلت می‌کند و گرفتار همسر بد می‌شود. غفلت می‌کند و گرفتار رفیق بد می‌شود. تبعات این غفلت هم بد است که مثلا انسان اموالش را از دست بدهد و یا در اثر یک اهمال، باعث مرگ یک شخصی می‌شود. مثلا اگر با سرعت شصت کیلومتر بر ساعت هم رانندگی می‌کرد و به آن شخص می‌زد، باعث مرگش نمی‌شد و نهایتا زخمی‌اش می‌کرد. ولی با سرعت صد و بیست کیلومتر بر ساعت رفته است و کسی را کشته است. غفلت کرده است. تعمدا کسی را نکشته است. تبعات این غفلت هم بد است. اما این نوع غفلت‌ها موجب دین‌گریزی نیست. اگر شما غفلت کنید و گرفتار همسر بد بشوید، باعث نمی‌شود که از دین بروید. اگر غفلت کنید و مریض شوید باعث نمی‌شود که از دین بروید. این غفلت هست، بسیار هم بد است؛ اما باعث دین‌گریزی نمی‌شود. غفلتی که باعث دین‌گریزی می‌شود، غفلت از هر چیزی است که مایه نگون‌بختی و شقاوت انسان است؛ یعنی غفلت از معتقدات و باورها.
در سوره مبارکه اعراف آیه 205 فرموده است: (وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ) یعنی: از غافلان مباش. غفلت، منکَر جامعه اسلامی است. نهی از منکر، واجب است. تا به حال چند مرتبه از این منکر نهی کرده‌اید؟ چون خودت دچار همین منکر هستی. به محض اینکه می‌گویند نهی از منکر، می‌گوید برویم و به خانم‌ها تذکر بدهیم که حجابشان را درست کنند. آن را رها کنید. یعنی اگر فردا همه زنان ایران چادر به سر کنند و برقع بزنند، مشکلات حل می‌شود؟ نخیر. نمی‌شود. از غفلت بیرون بیایید. آن یک رابطه‌ای بین زن و خدای خودش است. او این رابطه را درست انجام می‌دهد. درست مانند شما که رابطه بین خود و خدای خود را درست انجام نمی‌دهد و نمازی را که باید بخوانید نمی‌خوانید. اما یکی از منکرات، غفلت است. جامعه ما دچار غفلت است. تا به حال چند مرتبه از این منکر نهی کرده‌اید؟ هیچ. انگار نه انگار که چنین منکری وجود دارد. خدا می‌فرماید: (وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ) یعنی: از غافلان مباش.
مواردی را به استناد آیات از غفلت و مصادیق غفلت بیان می‌کنم که عمدتاً در دو زمینه بیان شده است. یکی غفلت از خداوند است و یکی هم غفلت از معاد. هر دو در حوزه اصول معتقدات ما هستند. اگر از این دو غفلت کنیم، از جمله عوامل دین‌گریزی است. در سوره مبارکه یونس آیه 92 می‌فرماید: (وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ) یعنی: بسیاری از مردم از آیات ما غفلت کرده‌اند.
آیات الهی چه نقشی در زندگی بنده و شما دارد؟ برای رسیدن به خدا، راه‌هایی هست. یکی از راه-های رسیدن به خدا و باور کردن او، استفاده از آیات الهی است. در سوره مبارکه آل عمران آیه 190 می-فرماید: (إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ) یعنی: در آفرینش آسمان-ها و زمینی و آمد و شد شب و روز که در پی یکدیگر می‌روند و می‌آیند، آیات و نشانه‌هایی برای صاحبان خرد هست که به وسیله آن به ما برسند. خداوند آیات الهی را قرار داده است تا به او برسیم. بیست و یک نوع از آیات الهی را در قرآن کریم معرفی می‌کند تا این اتفاق بیفتد. خداوند در سوره مبارکه یونس آیه 92 فرمود: (وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ) یعنی: طایفه زیادی از مردم هستند که این آیات را می‌بینند؛ ولی به ما نمی‌رسند. غفلت می‌کنند.
چه اتفاقی برای کسانی که غفلت کنند می‌افتد؟ در سوره مبارکه یونس آیات شریفه 7 و 8 می‌فرماید: (وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ 7) آن‌ها کسانی هستند که از آیات ما غفلت کرده‌اند. (أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ 8) جایگاه آن‌ها آتش است به خاطر کارهایی که انجام دادند. یعنی وقتی خدا را ملاک قرار ندهیم، هر کاری انجام می‌دهیم. اگر هر کاری که انجام دهیم، جایگاهمان آتش خواهد بود. این، غفلت از معتقدات بود که یک بخش از غفلت است.
خداوند در سوره مبارکه مریم آیه 39 فرموده است: (وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ هُمْ في‏ غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ). خدا به پیغمبرش می‌فرماید: این مردم را از روز قیامت بترسان. یکی از باورها و معتقدات ما، روز قیامت است که ما نسبت به آن بسیار شجاع هستیم. خدا به پیغمبرش فرموده است این مردم را از قیامت ترسان؛ ولی برخی از ما می‌گویند: خدا کریم است. او با ما رفیق است. این یعنی اینکه تو یک سور به همه عالم زده‌ای. خدا به پیغمبرش می‌فرماید: این مردم را از روز قیامت بترسان. برخی از مردم اصلا متوجه نمی‌شوند که قیامت چیست و این به خاطر غفلت است. خداوند می‌فرماید: در آن هنگامی که همه چیز به پایان می‌رسد و این‌ها در غفلت هستند. هنوز منتظرند که یک اتفاقی بیفتد. تمام شد. آنچه که باید می‌کاشتیم را نکاشته‌ایم. منتظر هستی چه چیزی را درو کنی؟ چیز نکاشته را می‌خواهی درو کنی؟ خداوند می‌فرماید: این دسته از مردم اصلاً ایمان ندارند.
در سوره مبارکه انبیاء آیه 97 از زبان گنه‌کاران فرموده است: (يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا في‏ غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمينَ) یعنی: وای بر ما. ما از این جریان در غفلت بودیم. گفتم که غفلت، فراموشی نسبت به چیزی است که به آن توجه داشته‌ایم. یعنی انبیاء آمده‌اند و گفته‌اند که آتشی هست؛ منتها من دچار غفلت شده‌ام. گنه‌کاران علیه خودشان بیانیه صادر می‌کنند و می‌گویند: ما خودمان به خودمان ظلم کردیم. وگرنه خدا که پیغمبر و امام را فرستاده بود. دوازده امام را فرستاد که ما غفلت نکنیم؛ ولی غفلت می‌کنیم.
غفلتی که باعث نگون‌بختی می‌شود، آن غفلتی است که در باب معتقدات باشد. نه آن غفلتی که در باب دنیای ما باشد و مثلاً غفلت کرده‌ام و ماشینم را دزده‌اید و غفلت کرده‌ام و بیمه را به موقع پرداخت نکرده‌ام و الان جریمه شده‌ام و ... این‌ها را رها کنید. می‌شود از کنار شوهر بد هم به خانه نزد خدا رسید. مگر آسیه در کنار فرعون نبود؟ می‌شود در کنار زن بد هم به خدا رسید. مگر امام مجتبی همسر بد نداشت؟ ولی نمی‌شود با غفلت از خدا به جایی رسید. نمی‌شود با غفلت از معاد به جایی رسید. این‌ها کار شیطان است. این، اصل راه‌بردی شیطان است که ما را نسبت به اصول اعتقادی دچار غفلت می‌کند. در سوره مبارکه انبیاء آیه شریفه 1 می‌فرماید: (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ في‏ غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ) حساب مردم به آن‌ها نزدیک شده است در حالیکه مردم در غفلت، رویگردان هستند. می‌گویند از فردا درست می‌کنیم و آن فردا هرگز نمی‌رسد. این غفلت است.
گاهی غفلت از مرگ است. یک باور مسلم ما، مرگ است که به خدا سوگند آن را فراموش کرده‌ایم. همه می‌میرند مگر ما. مولا امیر المؤمنین است و ما نمیر المؤمنین هستیم. در تشییع جنازه‌ها نگاه کنید. آدم خنده‌اش می‌گیرد. همه آنچه که باید در تجارت‌خانه‌اش انجام شود را در تشییع جنازه با موبایلش انجام می‌دهد. این تشییع را گذاشته‌اند که تو از مرگ حساب ببری. چقدر زیبا بیان فرموده است آقا امیر المؤمنین: وَ أُوصِيكُمْ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ وَ كَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمَّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ یعنی: شما را توصیه می‌کنم که مرگ را یاد کنید. نسبت به مرگ کمتر فراموشی پیدا کنید. حضرت می‌فرماید: فراموشی حاصل می-شود ولی نگذارید زیاد باشد. بعد می‌فرماید: من تعجب می‌کنم که چگونه شما از چیزی غفلت می‌کنید که آن از شما غفلت نمی‌کند. حالا شما مرگ را فراموش کنید. مرگ که شما را فراموش نمی‌کند. سراغ شما می‌آید. چرا خودمان را به بیراهه می‌زنیم و می‌گوییم ما که بعد از صد و بیست سال می‌میریم؟ چه کسی گفته است که ما بعد از صد و بیست سال می‌میریم؟
به ما می‌گویند: می‌خواهید دنیا پیش چشم شما سیاه شود؟ اُذکُرُوا المَوتَ یعنی: یاد مرگ بیفتید که هَادِمُ اللَّذَاتِ است. از بین برنده لذت‌ها است. ما غرق لذت دنیا هستیم. غرق در لذت دنیا باقی می‌مانیم؛ چون از مرگ غافل شده‌ایم. به بهلول گفت: ببین چه قصر زیبایی دارم. بهلول گفت: بسیار زیبا است؛ ولی حیف که بقا ندارد. اگر بقا داشت الان به تو نرسیده بود. دست نفر اول باقی می‌ماند. این‌ها چیزهایی است که باید به خودمان بگوییم و هشدار بدهیم.
مرگ که فراموش شود، قلب قسی می‌شود. قلب که قسی شود، رحم از بین می‌رود و هیچ کسی در جامعه به دیگری رحم نمی‌کند. رحم که در جامعه وجود نداشته باشد، سه هزار میلیارد را می‌برند. الان که می‌گویند سه هزار میلیارد قدیمی شده است. چند ده هزار میلیارد را می‌برند. رحم که نباشد، آب را می‌فروشد؛ ولی پول شیر را می‌گیرد. رحم که نباشد، غش در معامله می‌کنند. رحم که نباشد، سرقت اتفاق می‌افتد. رحم که نباشد خیانت اتفاق می‌افتد. چه زمانی رحم خواهد بود؟ زمانی که بگوییم: ما می‌میریم و باید سر پل صراط جواب بدهیم. ما مردن را فراموش کرده‌ایم.
یک غفلت، غفلت از دشمن است. یک روایت هست که بسیار عالی است. باید ببینم جرأت می‌کنم این را بخوانم یا نه. از پارسال گفته‌ام که یک روایتی هست که عالی است. برای شما هم جرأت نمی‌کنم بخوانم. به هم می‌ریزید. به خدا سوگند به هم می‌ریزید. اگر احساس کنم به هم نمی‌ریزید می‌گویم. حضرت امیر المؤمنین خطاب به مردم کوفه فرمود: وَ لَا يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ یعنی: چشم دشمن برای حمله به شما خواب ندارد و شما از آن‌ها غفلت می‌کند. الان دشمن ما کیست؟ در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 120 می‌فرماید: (وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ) یعنی: پیغمبر! یهودی‌ها و مسیحی‌ها از تو راضی نمی‌شوند تا اینکه تو تابع آیین خرافی آن‌ها شوی. این‌ها هنوز هم دست از کار برنداشته‌اند و تو از حملات این‌ها در غفلت هستی و می‌گویی الحمد لله توان موشکی ما بالاست. إن شاء الله بیشتر شود. آن‌ها به توان موشکی تو کاری ندارند. جایی را هدف گرفته و زده و ضربه‌فنی کرده است. ولی تو داغ هستی و نفهمیده‌ای که تو را زده و ضربه‌فنی هم کرده است. این است که مشکل است. بسیار هم مشکل است. می‌ترسم آن حدیث مورد نظرم را بخوانم. ببینیم چه زمانی وقتش می‌شود.
ما برای رفتن به بلاد دشمن، سر و دست می‌شکنیم. می‌خواهیم برویم تابعیتش را داشته باشیم. حضرت می‌فرماید: این‌ها دشمن تو هستند و تو در غفلت هستی. تو می‌گویی: آنجا هم می‌شود نماز خواند و روزه گرفت. آنجا خدا هست. آن حدیث، همین را می‌خواهد بگوید که من نمی‌گویم. سخت است که آدم نتواند حرف پیامبر و آل پیامبر را به مریدهای آن‌ها بزند. سخت است. بسیار سخت است که آدم نتواند این حرف‌ها را بزند. آن‌ها حمله می‌کنند و خواب ندارند و ما از آن‌ها غافل هستیم. دین را بردند. در جنگ نرم موفق شدند. من دارم به شما می‌گویم. من خودم کارشناس هستم. موفق شدند. در جامعه اسلامی شیعی ایران، چیزی به نام حرمت خانواده وجود ندارد. آمار طلاق در جامعه ایران، از هر چهار نفر یکی است. قبل از ما چه کسانی هستند؟ هر کسی که باشد. یهودی هستند و مسیحی هستند و هر چه که هستند. ما چرا چهارم هستیم؟ چون آن‌ها به ما حمله کرده‌اند و ما اصلا توان دفاع نداریم. چیزی به نام خانواده نمانده است. آثار زیان‌بار غفلت مشهود است.
بخشی از این آثار غفلت، به دنیا بر می‌گردد. بخشی از آثار زیان‌بار غفلت، به آخرت بر می‌گردد. یکی از اموری که از آثار زیان‌بار غفلت در دنیا این است که انسان غافل، مرتکب گناه می‌شود و جرأت بر گناه دارد. کسانی که در معارف اسلامی، کوشا هستند، به استناد روایات گفته‌اند: دلیل ارتکاب گناه، سه چیز است: 1. ضعف ایمان. 2. ضعف اراده. 3.غفلت. بعد هم می‌گویند میان این سه عنصر، غفلت از همه قوی‌تر است. اگر ایمان هم دچار ضعف بشود، اول باید غافل بشوید. اگر اراده‌ات سست شود، اول باید غافل بشوی. غفلت، قوی‌ترین عنص برای ارتکاب گناه است. اگر می‌خواهید جامعه را از گناه دور نگه دارید، باید جامعه دچار یقظه و بیداری شود و غفلتش از بین برود. تو دنبال ذکر هستی؟ می‌گویی: یک ذکری به ما بده که ما در حصن آن ذکر باشیم و شیطان نتواند با ما کاری بکند. اگر این قدر کاروان‌سرایی بود که لازم نبود خدا انبیاء را بفرستد. با ذکر همه را اداره می‌کرد.
ما غفلت می‌کنیم از اینکه روز قیامت در کار است و (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ)، هر عملی به سنگینی ذره هم که باشد جزای خودش را دارد. ذره یعنی غبار معلق. غبار آن قدر سبک است که نمی‌تواند روی زمین بنشیند. خداوند می‌فرماید هر عملی حتی اگر به اندازه سنگینی یک ذره هم باشد، چه خیر و چه شر، شما آن را خواهید دید و بر اساسش مؤاخذه می‌شوید. ما نسبت به یک چنین چیزی غفلت داریم.
ما نسبت به خدا غفلت داریم. در سوره مبارکه علق آیه 14 می‌فرماید: (أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏) یعنی: آیا نمی‌دانست که خدا او را می‌بیند؟ برادرها! خواهرها! خدا ما را می‌بیند. نه اینکه می‌داند. بین دانستن و دیدن تفاوت هست. چرا ما حیا نمی‌کنیم؟ در مقابل موجودی که من را می‌بیند هر غلطی می‌کنم. چرا حیا نمی‌کنم؟ در سوره مبارکه تؤبه آیه شریفه 105 یک جمله‌ای گفته است که بسیار سرد است: (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ) یعنی: هر کاری که می‌خواهید بکنید. خدا، عمل شما را می‌بیند. پیغمبر، عمل شما را می‌بیند. ائمه، عمل شما را می‌بینند. این را می‌بینند. در سوره مبارکه عنکبوت آیات 10 و 11 می‌فرماید: (أَ وَ لَيْسَ اللهُ بِأَعْلَمَ بِما في‏ صُدُورِ الْعالَمينَ 10) آیا خدا نسبت به نیت شما که در سینه شماست، از دیگران آگاه‌تر نیست؟ (وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنافِقينَ 11) هم عمل را می-بیند و هم این می‌داند که این عمل برای اوست یا برای غیر او. ما از این خدا غفلت می‌کنیم. وقتی از این خدا غفلت کردیم، جامعه ما دچار بی‌حیایی می‌شود. وقتی دچار بی‌حیایی شد، صدور گناه آسان می-شود.
ما خدا را فراموش کرده‌ایم در حالیکه دوربین‌های سر چهار‌راه‌ها را فراموش نکرده‌ایم. تا پیش از اینکه این دوربین‌ها را نصب کنند تا وسط چهارراه می‌رفتیم. الان وقتی چراغ زرد است، پشت خط عابر می‌ایستیم. چرا؟ می‌گوییم دوربین می‌گیرد و جریمه می‌شویم. یعنی خدا به اندازه این دوربین‌های آلمانی پیش ما اعتبار ندارد؟ (أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏) نمی‌دانیم که خدا ما را می‌بیند؟ شخصی نزد رسول خدا رفت و گفت: هر کاری که کرده‌ام خدا دیده است؟ فرمود: بله. گفت: یعنی گناه هم که کرده‌ام خدا دیده است؟ فرمود: بله. گفت: با شرمندگی آن چه کنم که خدا دیده است من دست به نامحرم زده‌ام و به بیت المال دست‌درازی کرده‌ام. خدا دیده است که چه نیتی داشته‌ایم و چه کرده‌ایم. چرا شرمنده خدا نمی-شویم؟ غفلت. غفلت. غفلت.
به خانه امام مجتبی برویم. آقای ما بسیار غریب است. بسیار غریب است. در اربعین عده زیادی از هیئتی‌ها به کربلا رفته بودند؛ ولی جلسات اربعین از شور و هیجانش نیفتاده بود. ولی آقای ما غریب است. الهی برای او بمیرم. رسم من این بود که در این روز، روضه پیغمبر را بخوانم. ولی می‌خواهم روضه امام مجتبی را بخوانم؛ چون آقای ما مظلوم است. مظلومیت او از پدرش امیر المؤمنین هم بیشتر است. الهی برای او بمیرم. الهی برای او بمیرم. الهی برای او بمیرم. آقای ما بسیار مظلوم است.
اگر امام حسین و امیر المؤمنین و حضرت زینب و حضرت ام کلثوم دیدند که حضرت زهرا سلام الله علیها صورتش را به کسی نشان نمی‌دهد، هیچ گاه ندانستند که چرا صورتشان را می‌پوشانند. تنها کسی که این را می‌دانست وجود نازنین امام مجتبی بود. آقای ما شش ساله بودند. من از خیابان فاطمی می-آمدم. در خیابان یک پلی بود که زیر آن جوی آب بود. یک خانمی دست دخترش را گرفته بود و رد می‌شد. پای آن خانم میان نرده‌های پل گیر کرد. زمین خورد. مردم ریختند و این خانم را بلند کردند. احترام کردند. ولی این کودک گریه می‌کرد. جیغ می‌زد. من بلافاصله متوجه کوچه شدم. گفتم این مردم با محبت آمدند و هم کودک را آرام کردند و هم این خانم را بلند کردند. شربت قند آوردند. او را آرام کردند.
امام مجتبی فرمود: دستم در دست مادرم بود. دست که در دست مادر باشد یعنی همه تکیه‌ام به مادرم است. نمی‌دانم چه کسی او را خبر کرده بود. وارد کوچه شد. گفت: چه چیزی در دستت است؟ مادرم فرمود: نامه رد فدک را. گفت: بده به من. فرمود: حق من است. حق شوهرم است. حق فرزندانم است. نمی‌دهم. مگر اینکه به زور بگیری. فاطمه این را فرمود که بحث قطع شود و او برود. اما آن نانجیب یک قدم جلو رفت. فاطمه زهرا در مقابل چشمان پسرش یک قدم عقب رفت. او قدم دوم را برداشت. فاطمه یک قدم دیگر هم عقب رفت. قدم سوم فاطمه به دیوار خورد. با دو دستش جلوی چشم امام مجتبی طوری به دو طرف صورت سیلی زد که فاطمه نقش زمین شد. امام مجتبی می‌فرماید: اگر من دنبال مادرم نبودم، مادرم راه خانه را گم کرده بود.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده