فهرست مطالب سایت

مکارم اخلاق ، جلسه 49

موضوع : مکارم اخلاق
تاریخ انتشار : 27 خرداد 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست


در بیان این عبارت از دعای مکارم الاخلاق بودیم: «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي» یعنی: به قدرت خودت آنچه را که از من فاسد شده اصلاح فرما. گفتیم که اصلاح یعنی سامان بخشیدن به امور و افساد یعنی نابه‌سامانی در امور. این افساد و اصلاح در مورد انسان یعنی سلوک که انسان‌ها از آن غافل هستند و برای آن اصلاً اهمیت قائل نیستند. مردم از حالتی که دارند راضی هستند. به همین دلیل به کمال خودشان نمی‌رسند و اصلاً راجع به کمال فکر نمی‌کنند کمال هر شیئی یعنی رسیدن به آن موقعیتی که از آن شیء انتظار می‌رود. هر کسی باید از خودش سؤال کند که کمال من چیست؟ این من، سه تفسیر پیدا می‌کند:
1. من به عنوان شخص خودم. شخص من کیستم؟
2. من به عنوان یک مرد در مقابل زن. از یک مرد چه توقعی می‌رود؟
3. من به عنوان یک انسان.
شما تا به حال در این سه بخش از خودتان سؤال کرده‌اید که از فرد شما چه توقعی می‌رود؟ این توقع خودش در سه بخش است:
1. من از خودم چه توقعی دارم؟
2. جامعه از من چه توقعی دارد؟
3. خدا از من چه توقعی دارد؟
این شش سؤال، سلوک انسان است. انسان‌ها چون از شرایط موجودشان راضی هستند از این سؤال‌ها غافل هستند که بسیار هم خطرناک است. عمده‌اش هم به این برمی‌گردد که انسان گام اول معرفت را برنداشته است. گام اول معرفت، خودشناسی است. انسان ظرفیت‌های خودش را نمی‌داند و نمی‌داند که این ظرفیت‌ها چه تعالی‌ای می‌توانند پیدا کنند و آدم را به کجا می‌توانند برسانند. دلیل عمده‌اش این است که ما تحت تربیت قرار نگرفته‌ایم. رشد کرده‌ایم؛ اما به کمال نرسیده‌ایم. چون اصلاً در مسیر آن نبوده‌ایم. ما اگر سر و کار داشته باشیم، با تعلیمات دین است، نه با تربیت دین. تعلیمات دین را هم بر اساس خواسته‌های خودمان برداشته‌ایم. در مناسک دینی، آسان‌ترین کارها را انتخاب می‌کنیم یعنی ذکر و نماز. اما وقتی نوبت به روزه و درآمد حلال می‌شود می‌گوییم کار سختی است. ما دنبال نجاست و پاکی می‌رویم. ما بیشتر وسواس نجس و پاکی داریم تا وسواس درآمد حلال؛ چون درآمد حلال، کار سختی است. از همه سخت‌تر، فکر کردن است که «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ أَفضَلُ مِن عِبَادَةِ سَبعینَ سَنَةً». یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت بدنی با ارزش‌تر است. یک ساعت فکر کردن معادل هفتاد سال نماز خواندن است.
اینکه کمال انسان به چه چیزی تحقق پیدا می‌کند، به خودشناسی و انسان‌شناسی برمی‌گردد. انسان، یک ظرفیتی دارد به نام فکر. این فکر به چه چیزی تعلق پیدا می‌کند؟ عوامل تعالی فکر و موانع تعالی فکر چیست؟ تا زمانی که فکر درست نشود هیچ چیزی درست نمی‌شود. اگر فکر شما دنیا باشد نمی‌توانید از امام زمان حمایت کنید. طلحه و زبیر فکر دنیایی داشتند که در مقابل علی ابن ابی طالب ایستادند. این-ها کسانی بودند که به پیامبر بسیار کمک کرده بودند؛ ولی وقتی علی ابن ابی طالب به حکومت رسید گفتند به ما چه می‌دهی؟ نیامدند بگویند از ما چه می‌خواهی. اشتباه این است که می‌گوییم من از دین چه می‌خواهم و نمی‌گوییم دین از من چه می‌خواهد. اولِ انحراف، همین مطالبه از دین است. سنم که از ازدواج بگذرد می‌گویم این چه دینی است. این همه دخترهای فلان با دوست پسر بوده‌اند و الان شوهر کرده‌اند؛ ولی من با چادر بودم و هنوز شوهر نکرده‌ام. این به مانند آبی است در بنزین که موتور را خاموش می‌کند. به همین دلیل است که به ما دستور می‌دهند مدام به خودتان هشدار بدهید و بگویید «اَللّهُمَّ اجعَل عَوَاقِبَ أُمورِنَا خَيراً».
حضرت سجاد می‌گوید: «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي». یعنی من به کمال برسم. گام اول برای رسیدن به کمال این است که قبول کنم موجود کاملی نیستم. در سلوک اسم این مرتبه را یقظه می-گذارند یعنی بیداری. «النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» یعنی: مردم خواب هستند. وقتی مردند تازه بیدار می-شوند. گام دوم سلوک، این است که از خواب بیدار شویم و حالت یقظه پیدا کنیم. ما غالباً در سیر به سوی کمال، استحسانی عمل می‌کنیم. می‌گوییم اگر بشود خوب است.
سراغ بند دوم از درخواست‌های حضرت از وجود نازنین حق تعالی می‌رویم. اولین چیزی که در آغاز فراز دوم بیان می‌کنند، درود فرستادن به پیغمبر و آل پیغمبر است. در رابطه با این درود فرستادن در جلسات اول تا سوم صحبت کردم. درخواست دوم در فراز دوم، تتمیم آخرین دعا در فراز اول است. بیان مبارک امام این است: «وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ» یعنی: من را از اقدام به کارهایی که موجب می‌شود به آن‌ها مشغول شوم و از خودم غافل شوم و باز بمانم، کفایت کن و بی نیاز گردان. در «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي»، سیر کمال را تصویر کرد. در اینجا می‌گوید کاری نکن که من از آن کمال باز بمانم.
عموماً اینطور هستیم که تا یک مدتی چیزی نمی‌فهمیم. وقتی می‌خواهیم بفهمیم اولین کاری که می‌کنیم این است که زن می‌گیریم. وقتی زن گرفتیم باید خرجی دربیاوریم. با این شرایط اقتصادی باید بسیار کار کرد. باید زندگی را اداره کنیم. پس باید دو شغل داشته باشیم. چه زمانی به خودمان می‌رسیم؟ منتظر هستی تا چه اتفاقی بیفتد که به خودت برسی؟ ما از فرازهای این دعا بسیار عقب هستیم. ما قادر نیستیم اهمیت و اولویت زندگیمان را تشخیص بدهیم. چون آن فکر ما تغییر پیدا نکرده است. فکر دنیایی داریم. «وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ» یعنی خدایا! تو یک کاری بکن که من اولویت زندگیم را پیدا کنم. اگر به خود من باشد تنها اولویت من، بهبود شرایط اقتصادی است، یعنی پرداختن به اثاثیه زندگی، نه اساس زندگی. کفایت کردن یعنی اینکه یک کسی ورود پیدا کند و قائم مقام من در برآورده کردن یک موضوعی بشود. در «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي»، درخواستشان قرار گرفتن در مسیر کمال بود. در «وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِه»ِ، درخواست حضرت برطرف شدن موانع است. یعنی در این مسیر یک موانعی وجود دارد که من را زمین می‌زند. مسیری چیست؟
در بینش اسلامی، انسان موجودی است در حال سیر به سوی حضرت حق. در سوره مبارکه انشقاق آیه 6 می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ» یعنی: ای انسان! یقیناً تو با تلاشی سخت به سوی حضرت حق در حرکت هستی و او را ملاقات خواهی کرد. ما مسافر هستیم؛ منتها این سفر، معنوی است و از آن تعبیر به سلوک می‌کنند؛ سلوک عملی. این سفر، سیر در انفس است. ارکان این سفر چیست؟ برای اینکه ارکان این سفر برای شما معلوم شود ما این را به یک سفر مادی تطبیق می‌دهیم تا ارکان سلوک شرون شود. سفر، هشت رکن دارد:
1. اولین چیزی که بعد از تصمیم و اراده باید معلوم شود «مبدأ حرکت» است. فرض کنید چند خانواده می‌خواهند با هم بروند. می‌گویند فلان ساعت در عوارضی منتظر هستیم. عوارضی، مبدأ حرکت است.
2. موضوع حرکت و مسافرت، دومین رکن است. موضوع یعنی اینکه چه کسانی مسافر هستند؟
3. از کدام راه برویم؟ می‌خواهیم به شمال برویم. از جاده چالوس برویم یا از جاده هراز ؟ راه، «بستر حرکت» است.
4. رکن چهارم، «وسیله حرکت» است. با چه چیزی باید رفت؟ با وسیله عمومی یا وسیله خصوصی؟
5. چند روز می‌خواهیم آنجا بمانیم؟ پنج روز. «زاد و توشه» این پنج روز چیست؟
6. «راهنما» کیست؟ چه کسی جلو برود؟
7. «مقصد» باید معلوم باشد. ما می‌خواهیم به شمال برویم؛ ولی شمال اسم یک جهت است. به کدام شهرستان می‌خواهیم برویم؟
8. هشتمین رکنی که در یک سفر محسوس مطرح می‌شود «مقصود یا نتیجه» است.
همین هشت رکن در سفر معنوی نیز وجود دارد.
1. مبدأ حرکت در سلوک، نفس انسان است. آن چیزی که سیر می‌کند نفس است. نفس بهیمی باید تبدیل به نفس مطمئنه شود. نفس بهیمی، شهوت‌ران است و به دنبال منفعت. این نفس باید به نفس مطمئنه برسد.
2. موضوع حرکت یا مسافر، انسان است.
3. بستر و مسیر حرکت از نفس بهیمیه است تا نفس مطمئنه.
4. مرکبی که شما را در این سیر قرار می‌دهد محبت به خدا است. تا زمانی که عاشق خدا نشوید حرکت نمی‌کنید. سومین گام بعد از بیداری، عاشق خدا شدن است.
5. زاد و توشه این مسیر، تقوا است.
6. راهنمای این سفر، انبیاء هستند و ائمه. منتها ما سراغ برنامه سهروردی و مولوی و ملا صدرا می-رویم که ببینیم آن‌ها چه می‌گویند. مولای ما امیر المؤمنین است. باید دید محمد و آل محمد چه می‌گویند.
7. مقصد و پایان این سفر، لقاء الله است.
8. مقصود از سفر، کمال انسان است.
نکته دیگری که هست این است که در سفرهای محسوس لازم است موانع راه را بشناسیم. مثلاً بُعد مسیر را باید بدانیم چقدر است. موانع سیر به سوی حضرت حق چیست؟ بیان مبارک امام علیه السلام این است: «وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ». یعنی مانع سفرم را تو برطرف کن. گاهی اوقات ما به جای اینکه به خودمان مشغول بشویم به مردم مشغول می‌شویم. به جای اینکه به آخرت مشغول بشویم به دنیا مشغول می‌شویم. به جای اینکه به خدا مشغول شویم به آخرت مشغول می‌شویم. ما را خلق نکرده‌اند تا اهل آخرت شویم. ما را خلق کرده‌اند که اهل الله بشویم. انسان به جای اینکه به وحی اعتماد کند به عقل و علم اعتماد می‌کند. نارسایی عقل و علم در جای خودش اثبات شده است. مشغولیت و علم‌زدگی، مانع هستند.
تنها کسی که می‌تواند این موانع را برطرف کند پسر نرجس خاتون است. اگر یک نگاه کند حُر درست می‌کند. ما از امام زمان فقط دنیای خودمان را می‌خواهیم. تا به حال نشده است که خودش را بخواهیم. اوست که می‌تواند ما را درست کند. رابطه ما با امام زمان چیست؟ باید از دعای عهد شروع کرد. باید برای سلامتی او صدقه داد. باید برای سلامتی امام زمان حد اقل هفته‌ای یک روز روزه گرفت. برای خوشحالی امام زمان باید گناه نکرد.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده