فهرست مطالب سایت

ضرورت تبری - جلسه دوم

موضوع : ضرورت تبری
تاریخ انتشار : 11 بهمن 1397


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

یکی از ملحقات بحث تبری، یک حدیث مهم است به نام رفع القلم. میخواههم آن را توضیح بدهم.
وجود نازنین حضرت رضا علیه السلام میفرماید: «كَمَالُ الدِّينِ وَلَايَتُنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا» یعنی: کمال دین مربوط به کسانی است که اهل ولایت و محبت ما و اهل بیزاری جستن از دشمنان ما باشند. کمال دین را در تولی و تبری میدانند نه در نماز. کلاس اول دین، نماز و روزه و حج است؛ اما کلاس آخر، تولی و تبری است. وقتی چنین فرمایش مهمی از ساحت مقدس حضرت رضا هست، معلوم میشود که تبری، یک حقیقت ویژه است، نه اینکه به هر شکلی که بخواهد اتفاق بیفتد.
تبری به این معنا است که اثبات اهل بیت و نفی غیر اهل بیت صورت بگیرد. شما به هر شکلی که بتوانید این اثبات و نفی غیر را داشته باشید تولی و تبری است؛ منتها شکلش یک شکل استدلالی و علمی است. شما علماً باید بدانید که غیر امیر المؤمنین هر کسی که باشد نمیتواند ناجی باشد. اگر توانستید بر این مطلب استدلال بیاورید میگویند شما برائت دارید. جامعه کبیره را بخوانید. میگوید علم و خیر مربوط به اهل بیت است. اگر کسی فکر کند این دو در جای دیگری هم هست اشتباه میکند. باید نفی تمام امور را از غیر اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین داشته باشیم.
حسن بصری دشمن امیر المؤمنین و اهل بیت است و نمیدانم چرا برخی از شیعیان هستند که به اینها ارادت دارند. او نمیفهمید حق با علی است. اصحاب جمل را ارزشمند میدانست. او نتوانست غیر علی را نفی کند. امام صادق علیه السلام او را بنده شیطان معرفی میکند نه بنده خدا؛ ولی صوفیه او را از اقطاب خودشان میدانند و میگویند او قطب ما است. امام باقر علیه السلام فرمود: حسن بصری برای به دست آوردن علم بسیار به غرب و شرق رفته است؛ ولی پیدا نمیکند؛ چون علم فقط پیش ما است.
شکل اول ظهور تبری، لعن است. لعن در لغت یعنی نفرین و در اصطلاح یعنی طرد و تبعید و دور شدن از مقام قرب و رحمت حضرت حق. اگر خداوند بخواهد کسی را تبعید کند او را لعن میکند. دور بودن از مقام قرب حضرت حق در قرآن کریم به صورت مسخ نیز تعبیر شده است. زیرا وقتی خداوند کسی را از مقام قرب خودش دور کند در حقیقت او را مسخ کرده است.
گاهی اوقات مسخ انسانی، ظاهری است. یعنی هم به ظاهر انسان بر میگردد و هم به حقیقت باطنی آن شخص که خداوند علی اعلا در باب بنی اسرائیل همین معنا را بیان میکند. در سوره مبارکه مائده آیه 60 میفرماید: «لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ» یعنی: لعنت و غضب و خشم خداوند بر او است. کسانی را که خداوند لعن کرده است و بر آنها غضب کرده است، به شکل میمون و خوک در میآورد. یعنی از حقیقت انسانی خارجشان میکند و به یک حقیقت حیوانی تبدیلشان میکند.
گاهی اوقات مسخ به حقیقت انسان بر میگردد مانند همین فرمایش حضرت حق: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ». ممکن است که ظاهر شخص تغییری پیدا نکرده باشد، ولی حقیقتش تغییر پیدا کرده است. بیان مبارک وجود نازنین حضرت امیر در نهج البلاغه این است: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ لَا يَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَيَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَيَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاء» یعنی: ظاهرش انسان است؛ ولی حقیقتش یک حقیقت حیوانی است. این حقیقت حیوانی او را به اینجا میکشاند که اصلاً هدایت را نمی-شناسد تا بخواهد از آن پیروی کند. این آدم به راه بدبختی و خطا پی نبرده است تا از آن باز داشته شود. این شخص، مردهای است در بین زندهها.
امام صادق علیه السلام فرمودهاند اگر میخواهید شما را شفاعت کنیم خودتان را به ما برسانید تا ما هم شما را شفاعت کنیم. پرسیدند: مگر میشود ما در قیامت خودمان را به شما نرسانیم؟ حضرت فرمود: مسخ نشده باشید. انسان محشور شوید.
لعن در لسان قرآن کریم آمده است:
1. در سوره مبارکه آل عمران آیه 61 در ذیل آیه مباهله میفرماید: «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ» یعنی: پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم. لعنت خدا انتها ندارد همانطور که رحمت او انتها ندارد.
2. در سوره مبارکه اعراف آیه 44 میفرماید: «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ» یعنی: آوازدهنده‌ای در بین آنها فریاد میزند لعنت خدا بر قوم ظالمین باد.
3. در سوره مبارکه بقره آیه 89 بیان دیگری از لعن هست: «فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرينَ» یعنی: پس لعنت خداوند بر کافران باد.
آیا ما هیچ وقت پنبه خودمان را زدهایم که موحد هستیم یا کافر؟ بیست و دو مرتبه از توحید وجود دارد. خروج از توحید، کفر است. پس باید این بیست و دو مرتبه را بشناسیم. دین، مزه غذا نیست. شما غذایتان که شور نباشد و بی مزه باشد نمک میزنید. اگر ترش نباشد قدری آبلیمو میزنید. دین، مزه زندگی نیست؛ بلکه همه زندگی است. یعنی اگر میخواهید حیات بشری داشته باشید باید بر مبنای دین باشد، نه اینکه یک حیاتی باشد و در کنارش دین هم باشد.
4. در سوره مبارکه ص آیات 70 تا 78 میخواهد یک موجود را لعنت کند. از زبان وجود نازنین حضرت رسول اکرم میفرماید: «إِنْ يُوحى‏ إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبينٌ 70» یعنی: به من وحی نمیشود مگر اینکه من هشداردهنده آشکار هستم. میفرماید ثمره وحی، هشدار و انذار و ترساندن است. سپس می-فرماید: «إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طينٍ 71» یعنی: و به یاد بیاور آن زمانی را که به ملائکه گفتیم: میخواهیم موجودی به نام بشر را از گِل خلق کنیم. «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ 72» یعنی: وقتی همه چیز انجام شد و در او روح قرار دادیم بر او سجده کنید. «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ 73» یعنی: همه ملائکه سجده کردند. در ملائکه چیزی به نام تمرد وجود ندارد. «إِلاَّ إِبْليسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ 74» یعنی: مگر ابلیس که تکبر کرد و کافر شد. «قالَ يا إِبْليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالينَ 75» یعنی: خداوند ابلیس را محاکمه کرد و به او فرمود: چه شد که به آن موجودی که من به دست قدرت خودم خلق کردم سجده نکردی؟ نسبت به من تکبر کردی یا فکر کردی از او بالاتر هستی؟ «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ 76» یعنی: ابلیس گفت: من از این بهتر هستم. من را از آتش خلق کردهای و او را از گل آفریدهای. آتش از گل، برتر است. «قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجيمٌ 77» یعنی: خداوند به او فرمود: از جوار قرب ما خارج شو. تو رانده-شده هستی. «وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتي‏ إِلى‏ يَوْمِ الدِّينِ 78» یعنی: لعنت من بر تو تا روز قیامت.
لعن در لسان وجود نازنین حضرت رسول اکرم هست. در موارد متعددی لعن کردهاند:
1. وقتی وجود نازنین ایشان در شرف انتفال به عالم برزخ بود برای اینکه مدینه را از دست منافقین نجات بدهد، اسامة ابن زید را مأمور کرد تا لشگری بیرون از مدینه داشته باشد و به همگان فرمودند که به ارتش او ملحق شوند و بعد هم فرمودند: «لَعَنَ اللهُ مَن تَخَلَّفَ عَن جَیشِ أُسَامَةٍ» یعنی: لعنت خدا بر کسی که بخواهد از ارتش اسامه کنارهگیری کند.
2. پیامبر در صبح روز جنگ احد، سه نفر را نفرین کردند: «اَللَّهُمَّ العَن أبَا سُفیَانٍ وَ صَفوَانَ ابنَ أُمیَّةٍ وَ حَارِثَ ابنَ هُشَامٍ».
3. اباذر غفاری به معاویه فرمود: «سَمِعْتُهُ يَقُولُ وَ قَدْ مَرَرْتُ بِهِ: اللَّهُمَّ الْعَنْهُ وَ لَا تُشْبِعْهُ إِلَّا بِالتُّرَابِ» یعنی: در حالی که تو از کنار پیامبر رد میشدی من از ایشان شنیدم که فرمود: خدایا! لعنتت را بر معاویه قرار بده و او را سیر نکن مگر با خاک. بیماری معاویه این بود که هیچ وقت سیر نمیشد. همواره سر سفره غذا که بود خسته میشد؛ ولی سیری نداشت؛ چون پیامبر او را لعن و نفرین کرده بود.
پس در قرآن کریم و در لسان حضرت ختمیمرتبت، لعن وجود دارد. در قرآن کریم و در لسان پیامبر، ملاک برای لعن نیز وجود دارد. وجود نازنین حضرت حق در سوره مبارکه احزاب آیه 57 ملاک لعن را اینطور بیان میکند: «إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً» یعنی: کسانی که خدا و پیامبر را ایذاء کنند خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت میکند. به حدیث متواتر و سنت واضح و آشکار در بین اهل سنت و در منابع شیعه، مسلم است که سقیفه، محل ایذاء و آزار اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین است. چون در آنجا که مسیر اسلام را عوض کردند.
در زبان رسول گرامی هم ملاک برای لعن وجود دارد. پیغمبر شش گروه را مستحق لعن میدانند:
1. «الزَّائِدُ فِي كِتَابِ اللَّهِ» یعنی: کسی که در کتاب خدا دست ببرد و چیزی را اضافه کند. یعنی به جای اینکه قرآن را بر اساس آنچه که نازل شده است تبیین بکنند بر اساس منویات خودشان تبیین کنند.
2. «وَ الْمُكَذِّبُ بِقَدَرِ اللَّهِ» یعنی: کسانی که قضا و قدر الهی را تکذیب میکنند. تکذیبکننده مقدرات الهی یعنی نپذیرفتن حکم خدا.
3. «وَ الْمُخَالِفُ لِسُنَّتِي» یعنی: کسانی که سنت من را ترک کنند.
4. «وَ الْمُسْتَحِلُّ مِنْ عِتْرَتِي مَا حَرَّمَ اللَّهُ» یعنی: کسانی که به عترت من توجه نکنند و حرمت آنها را از بین ببرند.
5. «وَ الْمُسَلَّطُ بِالْجَبَرُوتِ لِيُعِزَّ مَنْ أَذَلَّ اللَّهُ وَ يُذِلَّ مَنْ أَعَزَّ اللَّهُ» یعنی: کسانی که حاکم میشوند و حاکم استبداد هستند. علامت استبداد این است که کسانی را که خدا عزیز قرار داده است ذلیل میکنند و کسانی را که خدا ذلیل قرار داده است عزیز میکنند. حد اعلای این مورد، حکومت است و حد پایینش همین کارفرمایان هستند که با چند کارگر سر و کار دارند یا کسانی که در خانه شما به خاطر روزی کار میکنند. نباید اینهایی که خداوند عزیز قرار داده با رفتار و گفتمارمان را خوار کنیم؛ چون مؤمن هستند.
6. «وَ الْمُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ» یعنی: کسانی که حرام خدا را حلال بشمارند.
، یکی از چیزهایی که در باب مسأله تبری به غلط در جامعه ما جا افتاده، این است که به غلط می-گویند ایام تبری. اولاً تبری، ایام ندارد. مگر میشود در سال سه روز مؤمن بود؟ ایمان به تبری است و بعضی میگویند تبری برای این سه روز است. تبری باید در ذره ذره عمرتان جاری باشد. باید جزء وجودتان باشد. تبری، زمانبردار نیست.
حدیث نهم ربیع از جناب احمد ابن اسحاق قمی است. این حدیث گرچه مرسل است؛ اما به واسطه قرائن، ضعف سندی را جبران کردهاند. قرائنی را در کنار آن قرار دادهاند که ضعف ارسال و ضعف راوی مجهول و ضعیف را برطرف کردهاند. بنابراین این روایت قابل استناد است. احمد ابن اسحاق، وکیل امام عسکری است. او کسی است که در ایام امامت حضرت عسکری به محضر حضرت مهدی شرفیاب شده است. یعنی از شیعیان خاص است. حضرت او را صدا زدند و فرمودند بیا و پسر من را ببین. این آدم، حرف الکی نمیزند. حدیث را تا آخرش گوش کنید و بعد از آن هر کاری خواستید بکنید.
«أَمَرْتُ الْكِرَامَ الْكَاتِبِينَ أَنْ يَرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ لَا أَكْتُبُ عَلَيْهِمْ شَيْئاً مِنْ خَطَايَاهُمْ كَرَامَةً لَكَ وَ لِوَصِيِّكَ» یعنی: خداوند علی اعلا به حضرت ختمیمرتبت میفرماید: من به ملائکه نویسنده اعمال امر کردم که از باب اکرام و بزرگداشتی که نسبت به تو دارم، لغزشها و خطاهای امت تو را به مدت سه روز از روز نهم ربیع ننویسند. تو برای من بسیار عزیز هستی. در بحثهای حکومتداری هم همینطور است. مثلاً رئیس قوه قضائیه به رهبری نامه مینویسند که به مناسبت بیست و دوم بهمن تعدادی از متخلفین را آزاد کنید. یک بحث عرفی است. یعنی ایام خاصی، احترام دارد و در آن ایام، یک عده را که مستقلاً دارای احترام نیستند احترام میکنند.
خداوند به پیامبر فرمود من تا سه روز نمینویسم. یعنی روز چهارم مینویسد. این مربوط به کسانی است که لغزش کردهاند، نه اینکه بگویند برویم گناه کنیم که سه روز نمی‌نویسند. خداوند در هیچ لحظه-ای به هیچ کس جواز گناه نداده؛ بلکه اگر کسی بر اساس آن خمیرمایه ضعیفی که دارد اگر دچار خطا شد به حرمت نهم ربیع و به خاطر پیامبر و اهل بیت پیامبر تا سه روز نمینویسد. پس دستور به گناه کردن نداده است. بلکه فرمود به حرمت این ایام تا سه روز نمینویسم. این مطلب نظیر هم دارد. در کتاب شریف وسائل الشیعه و در کتاب شریف کافی آمده است که عبد الصمد ابن بشیر میگوید از امام صادق علیه السلام شنیدم: «الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ» یعنی: اگر از بندهای که مؤمن است و به خدا اعتقاد دارد، گناهی سر زد، خداوند به او هفت ساعت مهلت میدهد. اگر در این هفت ساعت استغفار کرد هیچ چیزی برای او نمینویسند. اگر هفت ساعت گذشت و اصلاً استغفار نکرد نوشته میشود. پس در تمام ایام سال، هفت ساعت فرصت میدهد؛ اما در نه ربیع، هفتاد و دو ساعت فرصت میدهد.
به نظر من اگر کسی در این ایام گناه کرد به حرمت پیامبر و امیر المؤمنین، خدا اصلاً نمینویسد. از خودم نمیگویم. دو آیه برای شما میخوانم. در سوره مبارکه هود آیه 114 میفرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ». چه حسنهای بالاتر از ولایت امیر المؤمنین علی علیه السلام؟ در سوره مبارکه فرقان آیه 70 میفرماید: «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» یعنی: خداوند آن سیئه را پاک میکند. خداوند نفرموده است بروید گناه کنید. تعمد در گناه و استغفار، مسخره کردن خدا است و خداوند، مسخره‌کنندگان را دوست ندارد. الان شاید مفهوم این روایت را بفهمید: «حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ» یعنی: دوستی علی ابن ابی طالب، حسنهای است که سیئات در کنار آن، صدمهای به انسان نمیزند.
ما به جشن و شادی شما کاری نداریم. جشن، ملاک شرعی دارد. ما میگوییم در عروسیای که ساز و آواز هست شرکت نکنید. تو در مجلس علی ابن ابی طالب ساز و آواز میآوری؟ مراجع ما میگویند در مجالس عروسیای که صله رحم هم هست اگر خلاف شرعی میشود شرکت نکنید. حکم رقص را هم از طرف مراجع عرض کردم. تنها کسی که میتواند در مقابل کسی برقصد زن در مقابل شوهر است. اینکه زن در مقابل سایر محارمش برقصد خلاف شرع است. پدر و عمو و دایی و برادر محرم هستند؛ ولی رقصیدن در مقابل آنها حرام است. رقص زن در مقابل زن را هم با پنج قید میگویند اشکالی ندارد که اگر کسی سه قید اول را رعایت کند به دو قید آخر نمیرسد.
1. ترویج گناه نباشد که معمولاً ترویج گناه هست.
2. مبتنی بر حرام نباشد. یعنی ساز و آواز در آن نباشد.
3. ایجاد فساد نکند. یعنی اینطور نباشد که در پایانش هر چه شد شده است.
4. تحریککننده نباشد. دیگران را به وسط نکشاند.
قید پنجم در ذهنم نیست؛ ولی همین چهار مورد کافی است. معمولا در جاهایی که این اتفاق می-افتد تحریککننده است. پنج نفر دیگر هم وسط میآیند.
تبری، نفی غیر اهل بیت است. این نفی باید با استدلال باشد و ظهورش به لعن است.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده