فهرست مطالب سایت

شهادت حضرت زهرا (س) ، فاطمیه اول ، شب دوم - 95

موضوع : وَرَع ، عامل حفظ دین - جلسه ٣
تاریخ انتشار : 05 مهر 1396


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج سیدمجید بنی فاطمه



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
و اما بعد؛ بحثی را که از دیشب در تداوم بحث شب شهادت امام حسن عسکری آغاز کرده‌ام در رابطه با یکی از معارف و موضوعات اصلی دین اسلام تحت عنوان مقوله ورع است. فوایدش را عرض کردم و در این جلسه اگر بتوانم بقیه‌ای از منافع ورع و رعایت آن را ذکر کنم. ولی تا کنون آنچه که به دست آمد این است که ورع یکی از مسائل اصلی دین ما است. نه اینکه یک چیزی باشد که اگر شد که شده است و اگر هم نشد مهم نیست. طبق آن روایتی که از امام صادق و نظیر آن از حضرت باقر بیان شد این بود که امام فرمودند رکن دین شما، ورع است. رکن یعنی جزئی که اگر نباشد مشکل پیدا می‌کنید. مثل ستون‌های یک ساختمان است. ستون‌های اصلی دین این چیزهایی هستند که به آن‌ها می‌گویند ارکان. اگر این‌ها نباشد ساختمان منهدم می‌شود. ورع را در ساختمان دین، رکن می‌دانند نه رنگ ساختمان. رکن دین است.
نکته دیگری که به حسب روایات تحت عنوان فواید بیان شد این بود که ائمه سلام الله علیهم اجمعین به ما دستور داده‌اند که ما از شما ورع می‌خواهیم. بنابراین باید بررسی کرد و دید که ورع به چه معنایی است. این روایت را زیاد شنیده‌اید از حضرت صادق علیه السلام که فرموده‌اند: كُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَيْهِ زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْهِ شَيْناً برای آن کسانی که خودتان را به آن‌ها منسوب می‌کنید زینت باشید و بر آن‌ کسی که خودتان را به او منتسب می‌کند باعث بدنامی و رسوایی نباشید. زینت باشید. اما اگر ما بخواهیم زینت امام عصر علیه السلام باشیم ببینید روایت چه می‌گوید. امام صادق علیه السلام فرموده است اگر می-خواهید زینت ما باشید اینطور باشید. ببینیم ما هستیم یا نه. ایشان فرموده‌اند: يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ! ای گروه شیعیان! شیعه در این حدیث به معنای خاص آن نیست. شیعه در معنای خاص آن، عالی‌ترین مرتبه ارادت به اهل بیت است. از موالی شروع می‌شود و بعد به محب می‌رسد و بعد به شیعه می‌رسد. این را نمی‌گوییم. این در بحث‌های من و شما نمی‌گنجد. به صراحت فرموده‌اند که افرادی نظیر حضرت ابراهیم و نوح شیعه هستند. ما که آنجا نیستیم. در مورد چیزی که نیستیم حرف نمی‌زنیم. در این حدیث، مراد از شیعه، معنای عام آن است.
حضرت فرموده‌اند: يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ! إِنَّكُمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إِلَيْنَا كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً ای گروه شیعیان! شما به سوی ما منسوب هستید. نسبت شما به ما است. الان که نسبت شما به ما است برای ما زینت باشید. برای ما مایه رسوایی و بدنامی نباشید. این طور نباشید که مردم بگویند ای داد بیداد. این‌ها چه کسانی هستند. اینطور نباشید. بعد می‌فرماید: مَا يَمْنَعُكُمْ أَنْ تَكُونُوا مِثْلَ أَصْحَابِ عَلِيٍّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي النَّاسِ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ لَيَكُونُ فِي الْقَبِيلَةِ فَيَكُونُ إِمَامَهُمْ وَ مُؤَذِّنَهُمْ وَ صَاحِبَ أَمَانَاتِهِمْ وَ وَدَائِعِهِم چرا مانند یاوران علی ابن ابی طالب در بین مردم نیستید؟ مگر آن‌ها چه خصوصیتی داشته‌اند؟ یک نفر از اصحاب علی در یک قبیله و یا فامیل و یا خاندان که بوده‌اند پیشرو بوده‌اند. اذان‌گو بوده‌اند. مردم اماناتشان را به آ‌ن‌ها می-داده‌اند. ودیعه‌هایشان را به آن‌ها می‌داده‌اند. گاهی اوقات امانتی که یک شخص دارد سِرّ او است و گاهی اوقات هم یک مالی را به امانت و ودیعه می‌گذارد. می‌گوید اینقدر این‌ها متدین بوده‌اند که پیشرو بوده‌اند. هر کسی هر کاری که می‌خواسته انجام بدهد ریش‌سفید برای او، اصحاب علی بوده‌اند. در خانواده شما، شما که منسوب به امام حسین هستی اهل خانه شما به شما اقتدا می‌کنند؟ امانت زندگیشان را در اختیار شما می‌گذارند؟ در مسائل مذهبی به شما رجوع می‌کنند؟ امام صادق می‌فرماید اینطور زینت ما باشید که اگر خواستند سر مگوی خودشان را بیان بکنند شما را ببینند و با شما در میان بگذارند. به عنوان قوه عاقله فامیل، شما را قبول داشته باشند و بگویند هر چه که فلانی بگوید. بگویند ریش‌سفید، فلانی است. چرا؟ چون منسوب به امیرالمؤمنین است. اگر می‌خواهید زینت ما باشید به این شکل زینت ما باشید.
امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری فرموده‌اند: كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَيْرِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ؛ لِيَرَوْا‏ مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ با زبان‌بازی که نمی‌شود زینت بود. با عملتان زینت باشید. با ظاهرسازی که نمی-شود، با رفتارتان زینت باشید. اگر مردم در شما تلاش در دین خدا را ببینند، اگر مردم در شما راستگویی را ببینند، اگر مردم در شما ورع را ببینند به شما اقتدا می‌کنند. ولی باید ببینند این مساله را. پس اگر بخواهیم زینت اهل بیت باشیم باید صاحب ورع باشیم. چیزی که در زندگی ما، جای آن به شدت خالی است.
به سه توصیه از سه امام علیهم السلام دقت کنید:
1.‌ توصیه اول از امیر المؤمنین علی علیه السلام است: أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ و برای هر ماموم و پیرو، یک امامی هست که به او اقتدا می‌شود و نور گرفته می‌شود به سبب علم آن امام. از اینجا خودشان را معرفی می‌کنند. می‌دانید من چه کسی هستم؟ شما باید به من اقتدا بکنید. من چه کسی هستم؟ بدانید که امام شما، حاکم جهان اسلام شما از دنیا به دو لباس کهنه و از غذا به دو قرص نان اکتفا کرده است. زمانی که خلیفه بود نماز جمعه می‌خواند. راوی می‌گوید دیدم لباسش را تکان می‌دهد. از پدرم پرسیدم چرا لباسش را تکان می‌دهد؟ خلیفه جهان اسلام است. یک طرف آن جهان اسلام ایران است و یک طرف آن آفریقا است و مصر. بر این منطقه حکومت می‌کند. پرسیده است چرا این امام جمعه و این خلیفه لباسش را تکان می‌دهد؟ راوی می‌گوید پدرم گفت: او فقط یک لباس دارد. لباسش را شسته است. خیس است. در تنش آن را خشک می‌کند. می‌تکاند که خشک شود. این شخص است رهبر و امام ما. او می‌فرماید: بدانید که شما قدرت بر چنین کاری را ندارید. خیالمان را راحت کرده است. آقا است. بدانید که شما اصلا شما اهل این کار نیستید. اصلا نمی‌توانید اینطور فکر کنید در دنیا. من می‌دانم الان ته دلتان با خودتان چه می‌گویید. اصلا نمی‌توانید اینطور فکر کنید. برای همین فرمود: این کار را که نمی‌توانید بکنید. یعنی شما کباب سلطانی را بگذارید و دو قرص نان بخورید؟ هزار تا توجیه پزشکی و بهداشتی می‌آورید که این جسم است و مرکب روح است و باید بنیه داشته باشد که بتواند به خلق الله خدمت بکند. با قرص نان که نمی‌شود. باید کباب بخورد. این هم شیطنت نفس است.
خود آقا می‌فرماید: نمی‌توانید این کار را بکنید ولی یک کاری بکنید. آن هم اینکه من را کمک بکنید. با ورع کمکم کنید. این را که می‌توانید. آن کار خیلی سخت است. من می‌گویم در ماشینی بنشینید که حداقل قیمت را داشته باشد می‌گویید باید در یک ماشینی بنشینم که امنیت داشته باشم. اگر بعضی‌ها مثلا این شرکت‌های داخلی نشنوند می‌گوییم این ماشین‌هایی که این‌ها تولید می‌کنند امنیت ندارد و من باید در یک ماشینی بنشینم که سلامت به منزل برسم. این توجیه نیست؟ خودش می‌گوید شما نمی‌توانید این کار را بکنید. ولی ورع داشته باشید. من را با ورع کمک کنید. یعنی اگر ما بخواهیم به حضرت امیر کمک بکنیم باید ورع داشته باشیم.
یک نکته را در اینجا بیان بکنم؛ حضرت فرمود: لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ شما نمی‌توانید این کار را بکنید. نمی-توانید مثل من زندگی بکنید. نروید و بگویید علی ابن ابی طالب در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خوانده است و آیا من می‌توانم این کار را بکنم؟ تو کدام کار علی را می‌توانی بکنی که این دومین کار باشد؟ خود او یک بیانیه صادر کرده است که شما هیچ کاری از کارهای من را نمی‌توانید انجام بدهید. اصلا قاعده الگو همین است. ما وقتی یک کسی را الگو قرار می‌دهیم یعنی بر اساس فطرتمان چون موجوداتی هستیم که فطرتا به دنبال کمالات هستیم و فطرتا موجود کامل را دوست داریم موجود کامل کسی است که مثل ما نباشد. او باید یک چیزی داشته باشد که ما نداشته باشیم. باید کامل باشد. اینکه از من خوش‌تیپ‌تر باشد که فایده ندارد. این که از من خوشگل‌تر باشد که فایده‌ای ندارد. او باید یک چیزی داشته باشد که من ندارم. به همین دلیل است که به او می‌گویند کامل. الگوها دست نایافتنی هستند. اگر دست یافتنی باشند که دیگر نمی‌توانند الگو باشند. به حکم عقل نمی‌توانند الگو باشند. چون اگر با من برابر باشد که چرا او جلو باشد؟ این یعنی ترجیح بلا مرجح که به حکم عقل باطل است. اگر از من عقب‌تر باشد که می-شود ترجیح مرجوع. مثلا کسی که نمره او سیزده می‌باشد رهبر کسی بشود که نمره او هجده است. چرا آن کسی نمره او سیزده است را جلو بیندازند؟ اگر با من برابر است پس چرا او جلو باشد؟ چرا من جلو نباشم؟ پس یک کسی را باید جلو انداخت که جای او جلو است. هرگز نمی‌رسید به او. او همیشه جلو است. حضرت می‌فرماید شما را خلق نکرده‌اند که رفتار من را انجام بدهید. چون نمی‌توانید انجام بدهید. اگر بتوانید انجام بدهید که دیگر من الگو نیستم.
الان که نمی‌توانیم رفتار ایشان را داشته باشیم چه کاری بکنیم؟ خود حضرت می‌‌فرماید: وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ اگر می‌خواهید در مسیر من باشد به حرف من گوش بدهید. مسیر من این است که ورع داشته باشید. این، توصیه امام اول ما است.
2.‌ توصیه دوم از وجود نازنین حضرت باقر علیه السلام است. به شخصی به نام خیثمه فرموده‌اند. اما باقر علیه السلام می‌فرماید: يَا خَيْثَمَةُ! أَبْلِغْ مَنْ تَرَى مِنْ مَوَالِينَا السَّلَامَ وَ أُوصِيهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ أَنْ يَعُودَ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ وَ قَوِيُّهُمْ عَلَى ضَعِيفِهِمْ به تمام کسانی که ما را دوست دارند سلام ما را برسان. به آن توصیه می‌کنم که رعایت تقوا داشته باشند. اغنیاء به ضعفاء کمک مالی بکنند. آن‌های که دارای موقعیت اجتماعی هستند دست پیاده‌ها را بگیرند. پول‌دارها به فقرا پول بدهند و سواره‌ها پیاده‌ها را سوار کنند و به مقصد برسانند. یعنی از آبرویی که خدا داده است و از موقعیت اجتماعی که خدا داده است برای دیگران استفاده کنند. این، توصیه امام باقر است. چیزهایی که اصلا در جامعه ما نیتس ولی امام توصیه کرده است.
بعد حضرت می‌فرمایند: وَ أَنْ يَشْهَدَ حَيُّهُمْ جَنَازَةَ مَيِّتِهِمْ وَ أَنْ يَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِم به تشییع جنازه بروید. به تشییع جنازه موالیان ما بروید. اینکه اصلا وجود ندارد. به زیارت یکدیگر در خانه‌ها بروید، نه در رستوران‌ها. افطار که به خاطر وضعیت مالی تعطیل شده است. یک طایفه‌ای هم که افطاری می‌دهند در خانه‌هایشان افطاری نمی‌دهند. در فلان رستوران افطاری می‌دهند. امام نفرموده است که فقط افطاری بدهید. فرموده است که به ملاقات همدیگر در خانه‌هایتان بروید. این کار است که همراه است با برکت. بعد فرموده‌اند: فَإِنَّ لُقيا بَعْضِهِمْ بَعْضاً حَيَاةٌ لِأَمْرِنَا ملاقات شماها در خانه‌هایتان با یکدیگر احیاء امر ما است. در خانه‌ را که می‌زنند تا از آیفون تصویری می‌بینند که چه کسی آمده است هر کسی به یک طرف می‌پرد. بعد هم می‌گویند من مرید امام صادق هستم. چطور تو مرید حضرت صادق هستی؟ اگر هم یک گوشه خانه مخفی نشود تمام مدتی که خویش و قوم در خانه‌ آن‌ها هستند با موبایلش بازی می‌کند. موبایل یک حسنی که پیدا کرده است این است که آن‌هایی را که از هم دور هستند به یکدیگر نزدیک کرده است ولی کسانی را که به هم نزدیک بودند را از هم دور کرده است. چه معامله‌ای کرده‌ایم. سر تا پای این معامله، باخت است ولی ما خبر نداریم.
بعد حضرت می‌فرمایند: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا يَا خَيْثَمَةُ أَبْلِغْ مَوَالِينَا أَنْ لَا يُغْنِيَ عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِلَّا بِعَمَلٍ وَ أَنَّهُمْ لَنْ يَنَالُوا وَلَايَتَنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ احیاء امام باقر این است که همدیگر را ملاقات بکنیم و رحمت خدا بر کسی که امر ما را احیاء کند. همه ما بلا تردید از موالیان حضرت صادق هستیم. قطعا ما امام باقر را دوست داریم. ای خیثمه! به موالیان و دوستداران ما بگو که ما در مقابل خدا شما را بی‌نیاز نمی‌کنیم. یعنی دوستی ما کفایت نمی‌کند به تنهایی. مگر اینکه عمل داشته باشید. به ولایت و سرپرستی و محبت و مودت ما نمی-رسید مگر با ورع. ما نکته‌های فرمایش اهل بیت را کنار گذاشته‌ایم و فکر می‌کنیم که متولی ولایت اهل بیت هستیم. می‌فرماید اگر کسی متولی ولایت من است باید ورع داشته باشد. اگر کسی ورع نداشته باشد به ولایت اهل بیت نمی‌رسد. یک شخصی شیشه می‌کشد و سرخوش می‌شود ولی تو نزده سرخوش هستی. بدون ورع که نمی‌شود اظهار کرد که ما متولی ولایت اهل بیت هستیم مگر اینکه بگوییم امام باقر دروغ می‌گوید. امام باقر می‌فرماید هرگز نمی‌رسد. محال است که برسد به ولایت و سرپرستی و محبت ما مگر در سایه ورع. اگر در زندگی شما ورع وجود دارد که هستید وگرنه نیستید.
بعد حضرت یک جمله‌ می‌فرمایند که عجیب است: وَ أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِه روز قیامت شدیدترین حسرت برای کسانی است که حلوا حلوا کرده‌اند ولی حلوا نخورده است. زقوم خورده است. مدام گفته است اهل بیت ولی به اهل بیت اقتدا نکرده است. با حلوا حلوا کردن دهان کسی شیرین نمی‌شود. روزگار می‌گذرد فقط. می‌گوید اگر می‌خواهی در روز قیامت حسرت نخوری باید به من اقتدا بکنی. اگر بخواهی به من اقتدا بکنی راه آن، ورع است.
3.‌ توصیه سوم از آقای ما حضرت صادق علیه السلام است. چقدر هم همه آقا هستند. هم باقر علیه السلام به ما سلام رسانده‌اند و هم امام صادق: اقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ يُطِيعُنِي مِنْهُمْ وَ يَأْخُذُ بِقَوْلِيَ السَّلَامَ وَ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ طُولِ السُّجُودِ سلام من را به کسانی که از من اطاعت می‌کنند و حرف من را گوش می‌کنند برسان. به کسانی که حرف من را گوش می‌کنند و از من اطاعت می‌کنند سلام من را برسان و به آن‌ها بگو که جعفر به شما وصیت کرده است که تقوای الهی را پیشه کنید و ورع را در دینتان را رعایت کنید و برای بندگی تلاش داشته باشید. راستگو باشید. امانت را برگردانید. سجده‌های طولانی داشته باشید. حضرت رسول گرامی فرموده است اگر می-خواهید به شفاعت من برسید راه آن سجده‌های طولانی است. سجده داشته باشید. حالا شما می‌گویید من سجده کنم و چه بگویم؟ بلد نیستم ذکر بگویم. خب بگویید غلط کردم. نفهمیدم. اشتباه کردم. هزار مرتبه بگو. سجده‌ات طولانی می‌شود و یک روزنه‌ای از قلب شما به ملکوت باز می‌شود و یاد می‌گیرید چطور صحبت کنید. اول با غلط کردم شروع کنید.
بعد حضرت صادق علیه السلام می‌فرمایند: وَ حُسْنِ الْجِوَارِ همسایه‌داری داشته باشید. بلد باشید با همسایه‌هایتان رفتار کنید. امام صادق می‌گوید همسایه‌داری، سجده طولانی، اجتهاد برای بندگی، ورع در دین را داشته باشید. بعد می‌فرماید: فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ پیغمبر ما با همین احکام آمد. چندان پیچیده نیست. می‌گویند ما دین را نفهمیده‌ایم. تمام دین این است که راست بگویید. ما دین را نفهمیده‌ام. دین این است که ورع داشته باشید، ولی داشته باشید.
آخرین منفعتی که برای ورع وجود دارد را من فردا شب می‌گویم. تعریف آن را هم می‌گویم و یک کتاب هم معرفی می‌کنم. این منفعت آخر یک بحث طولانی است که الان نمی‌شود ادامه داد.
ما اگر بخواهیم راجع به حضرت فاطمه زهرا صحبت بکنیم بهترین کار این است که فضائل حضرت صدیقه را بگوییم. هفتاد و پنج یا نود و پنج روز بعد از رحلت پیغمبر و طبق قول اصح شهادت پیغمبر، ایشان در دنیا زندگی کردند. پیچیده‌ترین مقطع تاریخ را درست کردند. لذا اگر کسی بخواهد در بحث‌های تحلیلی ایام شهادت حضرت زهرا وارد بشود کار یک جلسه و دو جلسه نیست. من به عزیزان توصیه می-کنم؛ فکر می‌کنم من جامع‌تر از بقیه گفته‌ام. آن بحث نود و پنج روز بعد از رحلت پیامبر را که مطرح کرده-ایم مراجعه بکنید و گوش بکنید. فضای حرکت حضرت صدیقه طاهره بعد از رحلت پیامبر به شکل مستند دستتان می‌آید. خواهید دانست که حضرت زهرا چه کاری کرده‌اند. آن بحث را قطعا گوش کنید. اقل معرفت به حضرت زهرا همین کار است. اما یکی از معارف اصلی حضرت زهرا را خواهید دانست.
شخصیت فاطمه زهرا و منصب ایشان نه امامت است و پیامبری. اما فضیلت ایشان هم فضیلت امام است و هم فضیلت پیامبر. این را چه کسی می‌خواهد بفهمد؟ به حسب ظاهر نه امام است و نه پیامبر. اما فضایل ایشان هم فضیلت پیامبر است و هم فضیلت امام. دقت کنید. خطیب خوارزمی از عالمان سنی است. او در کتابی که نوشته است از عبدالله ابن مسعود یک روایت نقل می‌کند. عبدالله ابن مسعود از رواتی است که هم شیعه او را قبول دارد و هم سنی. از اصحاب فدوی حضرت امیر است. بسیار نازنین است. او می‌گوید: یک روز پیامبر من را صدا زدند. محضر پیغمبر رسیدم. رسول الله به من فرمودند: در آن شبی که به معراج رفتم به آسمان چهارم که رسیدم ارواح تمام انبیاء آمدند. عیسی علیه السلام هم بود. عیسی زنده است. به حسب قرآن در آسمان چهارم زندگی می‌کند. در سوره مبارکه نساء آیه 158 می-فرماید: (بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ) خدا او را بالا برد. روایات می‌گویند که ایشان در آسمان چهارم زندگی می‌کند. غیبت دارد ولی غیبت او مانند امام زمان نیست که در بین مردم باشد. در یک جای دیگری زندگی می-کند. رسول گرامی می‌فرماید من در آسمان چهارم دیدم که همه انبیاء جمع هستند حتی انبیاء. جبرئیل به من گفت: یا رسول الله! از ارواح انبیاء سلف سوال کن: چه شد که شما پیغمبر شدید؟ تافته جدابافته تمام نظام خلقت شدید؟ من از انبیاء سوال کردم: عَلی مَاذَا بُعِثتُم؟ چه شد که شما پیامبر شدید؟ جواب دادند: بُعِثنَا بِوِلَایَتِکَ وَ وِلَایَةِ عَلِیِّ ابنِ أَبی طَالِبٍ ما به نبوت مبعوث شدیم چون آقایی و سرپرستی و امامت تو ولایت علی ابن ابی طالب را قبول کردیم. یعنی ولایت پیامبر و ولایت علی، ابراهیم را پیامبر کرده است، عیسی را پیامبر کرده است، آدم را پیامبر کرده است، نوح را پیامبر کرده است.
حالا برویم خدمت حضرت زهرا. در این مساله، حضرت زهرا با حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المؤمنین شریک است. قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: وَ مَا تَکَامَلَتِ النُّبُوَّةُ لِکُلِّ نَبِیٍّ حَتّی أَقَرَّ بِفَضلِهَا وَ مَعرِفَتِهَا نبوت برای هیچ پیغمبری شکل نگرفت مگر اینکه اعتراف کرد به فضل و برتری فاطمه زهرا سلام الله علیها. ولایت فاطمه زهرا نبوت‌ساز است همانطور که ولایت علی ابن ابی طالب نبوت‌ساز است. همانطور که ولایت پیامبر اسلام نبوت‌ساز است. فاطمه زهرا نه پیغمبر است و نه امام. او کیست؟ امام صادق می‌فرماید: مَن عَرَفَهَا حَقَّ مَعرِفَتِهَا فَقَد أَدرَکَ لَیلَةَ القَدرِ هر کسی که فاطمه زهرا را به آن چیزی که هست بشناسد لیله القدر را درک کرده است. (وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) در هاله‌ای از ابهام است شخصیت صدیقه طاهره. این تلویزیون ما می‌گوید او مادر خوبی بود. زن خوبی بود. این مزخرفات چیست؟ مادر من هم عالی است. مادر شما هم عالی است. این لاطائلات چیست؟ کسی که معرفتش نبوت‌ساز است بگوییم زن خوبی بوده است؟ فضه زن خوبی بوده است.
اما یک چیزی را می‌خواهم بگویم. حواسم هست. درسش را خوانده‌ام. می‌فهمم چه می‌گویم. خدا را شکر می‌کنم که در هیچ یک از مباحثم تحت تاثیر جو قرار نگرفته‌ام. می‌توانم جو ایجاد کنم ولی تحت تاثیر جو نیستم. فاطمه زهرا یک ویژگی دارد که نه علی دارد و نه پیغمبر. این را من می‌گویم. حواسم جمع است. نه آن‌ها نیاز به این حرف‌ها دارند و نه من اهل حرف دروغ هستم. یک مقدمه دارد: می‌خواهم بگویم که امشب چه کسی را کشتند. نفهم‌ها چه کسی را کشتند. این را می‌خواهم بگویم. راوی رفت خدمت امام صادق علیه السلام. گفت: آیا راست که پیروان و شیعیان شما اگر دارای لغزش هم باشند در قیامت شما آن‌ها را شفاعت می‌کنید و به بهشت می‌روند؟ فرمود: بلی. راست است. گفت: یعنی واقعا همه به بهشت می‌روند؟ حضرت یک قاعده فرمود. فرمود: شما خودتان را به ما برسانید. ما شما را شفاعت می‌کنیم. پرسید: یعنی چه؟ فرمود: یعنی شما آدم محشور بشوید و ما شما را شفاعت می‌کنیم. یعنی ممکن است بعضی از ما از دار دنیا که برویم (وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَت) بشود. ممکن است انسان محشور نشویم. حیوان محشور بشویم. آدم متکبر مثل مورچه محشور می‌شود. این را پیغمبر هم نمی‌تواند شفاعت بکند. امام صادق فرموده است شما آدم محشور بشویم ما شما را شفاعت می‌کنیم. اگر لنگی داشته باشید ما آن لنگی را درست می‌کنیم.
حضرت صادق علیه السلام می‌فرماید: وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ. قُلْتُ: وَ مَا الْبَرْزَخُ؟ قَالَ: الْقَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ من از برزخ شما می‌ترسم. نگران برزخ شما هستیم. برای برزختان یک کاری بکنید. یعنی امام صادق علیه السلام می‌فرماید من ششمین خلیفه بر حق پیغمبر در عالم برزخ شفاعت نمی‌کنم. برای برزخ یک کاری بکنید. من نگران برزخ شما هستم. برزخ کجا است؟ برزخ از زمانی است که من و شما در همان لحظه‌ای که خداوند اراده کرده باشد که از دار دنیا برویم. روحمان از همان لحظه وارد عالم برزخ می‌شود تا لحظه‌ای که نفخ صور اتفاق بیفتد. به آنجا می‌گویند برزخ. حضرت صادق فرمود: آنجا خطرناک است. من نگران برزخ شما هستم. برزخ، غربت دارد. برزخ، وحشت دارد. برزخ، تنهایی دارد. برزخ، تاریکی دارد. برزخ، تنگی جا دارد. برزخ، فشار دارد. یکی از اتفاقاتی که سر انسان در عالم برزخ می‌آورند فشار است. فشار شب اول قبر که می‌گویند در عالم برزخ اتفاق می‌افتد. می‌دانید چقدر فشار می‌دهند؟ حضرت امام صادق علیه السلام می‌فرماید: فَتَضُمُّهُ حَتَّى تَلْتَقِيَ أَضْلَاعُهُ آنقدر این آدم را فشار می-دهند که دو استخوان پهلوی او به هم می‌چسبد. این اتفاق در عالم برزخ می‌افتد. این یکی از وحشت‌های برزخ است. این یکی از سختی‌های برزخ است. و امام صادق علیه السلام می‌فرماید: منِ امام صادق برای شما در برزخ هیچ کاری نمی‌توانم بکنم. یک فکری برای خودتان بکنید. چه فکری بکنیم؟ چه کاری می-توانیم بکنیم؟ چه کاری از دست ما برمی‌آید؟
پیامبر ما به سلمان فرمود: یَا سَلمَانُ! حُبُّ إِبنَتی فَاطِمَةَ یَنفَعُ فِی مِأَةَ مَوَاطِنَ أَحوَالُهُنَّ عَظیمَةٌ سلمان! دوستی دخترم فاطمه صد جا به دردتان می‌خورد که همه سخت است. یکی از جاهایی که پیامبر به سلمان می-فرمایند برزخ است. فاطمه زهرا دارای مقام شفاعت خاص در عالم برزخ است. نامردها! این خانم را بین در و دیوار قرار دادید. کدام یکی از رهبران سقیفه در برزخ می‌تواند شفاعت بکند؟ امام صادقِ ما می-فرماید من هم نمی‌توانم. امید شما ناامید است. کسی را ندارید.
شب شهادت حضرت زهرا است. مصیبت فاطمه زهرا با مصیبت امام حسین زمین تا آسمان فرق می‌کند. جانسوزتر است. جانکاه‌تر است. چون امام حسین مرد بود. فاطمه زهرا زن بود. ظلمی که به زن می-شود ... امام حسین در میدان جنگ بود. منتظر هر حادثه‌ای بود. اما فاطمه زهرا را بی‌هوا زدند. بی‌هوا او را بین در و دیوار قرار دادند. نامردها! با ناموس خودتان هم همین کار را می‌کردید. چقدر بغض از علی داشتید؟ چقدر بغض از علی داشتید؟ شهادت حضرت زهرا است. امام زمان سربرهنه است. من دو سبک روضه دارم. در شهادت روضه من عاطفی است. ولی در روضه شهادت اول ... من یک سوال از شما می-پرسم: در تاریخ حضرت زهرا که بگردید این عبارت وجود دارد: مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ بعد از پدرش، فاطمه زهرا سرش را دائما بسته بود. اگر سیلی بوده است که صورت درگیر است. اگر میخ در است که پهلو درگیر است. چرا سر را بسته است؟ چرا سر را بسته است؟
امام صادق می‌فرماید؛ من فقط همین روایت امام صادق را توضیح می‌دهم. فرمود: وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ نعل سیف یعنی شمشیر داخل غلاف؛ نه غلاف به تنهایی. شمشیر در غلاف، غلاف را سنگین‌تر می‌کند. فقط یکی را می‌گویم؛ با دست چپش کمر علی را گرفته بود. نمی-گذاشت او را ببرند. آن نفر دوم گفت: زهرا را خلاص کن. لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ با غلاف شمشیر به سر فاطمه زهرا زد. دستش از کمر علی جدا شد. روی زمین افتاد. از روی زهرا رد شدند.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده