فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه مبارک رمضان 96 - جلسه 18

موضوع : در مسیر حَسنات
تاریخ انتشار : 25 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
جایگاه برائت در دین کجا است؟ یک امری است متعلق به دین و یا حقیقت دین است؟ از امام باقر(ع) سؤال کردند که آن دین مقبول که اعمال در سایه آن دین پذیرفته می‌شود کدام دین است؟ امام مؤلفه‌هایی را معرفی کردند. ابتدا توحید را بیان کردند. رسالت پیامبر(ص) را مطرح کردند. بعد حضرت فرمودند: باید اقرار داشته باشیم که هر چه حضرت رسول آورده است از ناحیه خدا است. بعد فرمودند ولایت و سرپرستی ما و برائت جستن از دشمنان ما. این‌ها چسبیده به دین نیست بلکه حقیقت دین است. حقیقت دین ما، تبری است. دو سوال مطرح کردند که باید جواب بدهیم:
سوال اول: آن شخص از امام باقر(ع) پرسید: " عَنِ الدِّینِ الَّذی یُقبَلُ فِیهِ العَمَلُ؛ از دینی که عمل در سایه آن پذیرفته می‌شود" نکته مهم این است که عمل هر چقدر هم عالی باشد اما اگر منطبق بر دستورات نباشد پذیرفته نمی‌شود. این ارزش و اهمیت دین را می‌رساند.
اما راجع به ارزش دین؛ خود دین، یک مقوله ارزشمند است. این مطلب هم با عقل قابل اثبات است و هم با نقل. نقطه ممیز انسان بین حیوان، عقل است. عقل هم می‌گوید که ما باید چهارچوب داشته باشیم. چهارچوب همان دین است. این برهان را کنار بگذارید. برهان ضرورت مکتب برای انسان است که فعلا ما با برهان آن کاری نداریم.
امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند اگر یک شخصی که باید مجمع فضائل باشد ولی یک فضیلت داشته باشد، من به آن یک فضیلت او را می‌پذیرم و به خاطر نداشته‌هایش او را عفو می‌کنم و می‌گویم عیبی ندارد. ولی اگر یک خصوصیت را نداشته باشد و همه خصوصیت‌های دیگر را نداشته باشد او را نمی‌پذیرم. " مَنِ اسْتَحْكَمَتْ لِي فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ احْتَمَلْتُهُ عَلَيْهَا وَ اغْتَفَرْتُ فَقْدَ مَا سِوَاهَا وَ لَا أَغْتَفِرُ فَقْدَ عَقْلٍ وَ لَا دِينٍ لِأَنَّ مُفَارَقَةَ الدِّينِ مُفَارَقَةُ الْأَمْنِ فَلَا يَتَهَنَّأُ بِحَيَاةٍ مَعَ مَخَافَةٍ وَ فَقْدُ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَيَاةِ وَ لَا يُقَاسُ إِلَّا بِالْأَمْوَاتِ؛ هر کس خصلتی از خصال نیک را به کار بندد و آن را در خود ملکه نماید او را با همان عادت پسندیده می پذیرم و از اتصاف به خصلت های نیک دیگر چشم می پوشم، اما هیچگاه نداشتن عقل و دین را نمی بخشم، زیرا نداشتن دین یعنی نداشتن امنیت و آسایش، و زندگی در سایه ترس و نگرانی گوارا نیست.چه اینکه نداشتن عقل بمعنای نداشتن خود زندگی است و حیات بدون عقل تنها به زندگی مردگان می ماند" اگر کسی نزد من بیاید و یک خوبی داشته باشد می‌پذیرم و او را به خاطر نداشته‌هایش عفو می‌کنم و می‌بخشم. به همین یک خوبی نگاه می‌کنم. اصطلاحا به این می‌گویند «دیدن قسمت پر لیوان». حضرت اصطلاحا می‌فرمایند من قسمت پر لیوان را می-بینم.
حضرت عیسی(ع) با یک طایفه‌ای از حواریونشان از کنار مردار یک سگ می‌گذشتند. بو گرفته بود. از کنار آن که رد شدند همه بینی‌هایشان را گرفتند. یعنی همه، قسمت خالی لیوان را دیدند. ولی حضرت عیسی(ع) زیبابین است. فرمود: عجب دندان زیبایی دارد. خوبی‌های مردم را ببینیم. این کار انبیاء است. حضرت عیسی(ع) از نجس العین بودن آن گذشت. از بوی بد و گند آن گذشت. فرمود: عجب دندان زیبایی دارد. آیا ما می‌توانیم یک آدمی را که برخی از لغزش‌ها را داشته است اینطور نگاه کنیم و بگوییم چقدر دست به خیر است، چه قلب رئوفی دارد و ... این چشم، چشم پیغمبرگونه است.
حضرت امیر در ادامه می‌فرمایند: من داشتن یک صفت را می‌پذیرم و نداشتن دیگر صفت‌ها را می‌بخشم. ولی هرگز نمی‌بخشم کسی را که عقل و دین ندارد. هزار تا خوبی هم داشته باشد ولی عقل نداشته باشد من نمی‌پذیرم. خواجه عبدالله انصاری می‌گوید: آن را که عقل دادی چه ندادی و آن را که عقل ندادی چه دادی. حضرت امیر فرموده‌اند و خواجه عبدالله انصاری همان حرف را زده است. حضرت بی عقلی و بی دینی را نمی‌پذیرند. این حرف، اهمیت دینداری را می‌رساند. بعد حضرت می‌فرمایند: به خاطر اینکه اگر کسی از دین جدا شد امنیت از بین می‌رود. اگر در جامعه، امنیت و آرامش بخواهد برقرار شود راهش این است که جامعه، جامعه دینی بشود؛ نه اینکه جامعه انتظامی و قضایی بشود. هر چقدر هم که جامعه انتظامی بشود و هر چقدر هم که قوه قضائیه محکم عمل کند ولی همه جرائم را نمی‌توانند رسیدگی کنند. بنابراین ناامنی به قوت خودش پا بر جا خواهد بود. آن چیزی که باعث می‌شود فقط قانون اجرا بشود دین است. اگر نبود هزار تا دوربین هم که باشد فایده ندارد و رشوه را جای دیگر می‌گیرد. ولی اگر دین باشد نیازی نیست کسی آقا بالاسر داشته باشد. چون این آیه 14 سوره علق را در ذهن دارد: " أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏؛ آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می‌بیند؟!" خدا می‌بیند. همین کافی است. چه رئیس و حراست ببینند و چه نبینند.
آن چیزی که در جامعه، ایجاد آرامش می‌کند دین است نه قانون. قانون ایجاد آرامش نمی‌کند. قانون، ایجاد سکوت می‌کند. دین سکون و آرامش می‌آورد چون امنیت را در پی دارد. ولی رعایت قانون، سکوت را در پی دارد. در بحث عوامل دین‌گریزی، این مثال را زدم و گفتم: مادری که فرزندش را به سربازی می‌فرستد ناراحت است. ولی سکوت می‌کند. چون قانون است. اما مادری که فرزندش را برای دفاع از کشور به جبهه می‌فرستد آرام است. می‌گوید چهار فرزند دیگر هم داشته باشم می‌فرستم. این کار، کار دین است نه قانون. قانون نمی-تواند این کار را بکند. لذا حضرت می‌فرماید حاکمیت دین، آرامش می‌آورد و هر انسان عقلاً و عُقلائیاً به دنبال رسیدن به آرامش است. راهبرد رسیدن به آرامش، دین‌مداری است. در جهان غرب، قانون حاکم است. ولی وقتی بلبشو بشود سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. چون این‌ها قانون را اجراء می‌کنند نه دین را.
امیرالمؤمنین(ع) در عهدنامه‌شان به محمد ابن ابی بکر وقتی والی مصر شدند، نوشتند و شرایط حاکم را توضیح داده‌اند و اینکه که تا کجا باید پای دین ایستاد: " فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَى نَفْسِكَ وَ أَنْ تُنَافِحَ عَنْ دِينِكَ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ لَكَ إِلَّا سَاعَةٌ مِنَ الدَّهْرِ؛ تو مخالفت با نفس باید داشته باشی ( باید نفس را بشناسی. باید رذایل نفسانی را بشناسی و راه تهذیب نفس را هم بدانی) و این که از دینت حمایت کنی اگرچه که یک لحظه دیگر زنده باشی" یعنی همه چیز را فدای دینت بکنی. وقتی که باید جان را فدای دین کرد به طریق اولی باید مال را فدا کرد. یعنی پست را هم باید فدا کرد.
چرا دین تا این حد اهمیت دارد؟ به خاطر فرمایش حضرت امیر(ع) که فرموده‌اند: " أَيُّهَا النَّاسُ! دِينَكُمْ دِينَكُم؛ ای مردم! مراقب دینتان باشید، مراقب دینتان باشید" برای مراقبت از دین، اقتضاء می‌کند که با خیلی‌ها ارتباط نداشته باشیم. برای مراقبت از دین، اقتضاء می‌کند که خیلی از چیزها را نبینیم.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: " تَمَسَّكُوا بِهِ لَا يُزِيلُكُمْ أَحَدٌ عَنْهُ لِأَنَّ السَّيِّئَةَ فِيهِ خَيْرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فِي غَيْرِهِ لِأَنَّ السَّيِّئَةَ فِيهِ تُغْفَرُ وَ الْحَسَنَةَ فِي غَيْرِهِ لَا تُقْبَلُ؛ به دینتان تمسک کنید. به خاطر اینکه بدی‌های در بستر دیندرای، بهتر است از خوبی‌ها و نیکی‌ها در بستر بی‌دینی. چون گناه در بستر دینداری بخشیده می‌شود و عمل خوب در بستر بی دینی قبول نمی شود" این کلام در قرآن در سوره مبارکه نساء آیه 48 آمده است: " إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ؛ خداوند (هرگز) شرک را نمی‌بخشد! و پایین‌تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‌بخشد".
بعد حضرت می‌فرماید: خوبی‌ها در بستر بی‌دینی اصلا قبول نمی‌شود. شما اگر خدا را قبول نداشته باشید هر چقدر هم که خیرات و مبرات داشته باشید خدا نمی‌پذیرد. هر چقدر هم نیکی داشته باشید خدا نمی-پذیرد. در قرآن کریم در سوره مبارکه نور آیه 39 آمده است: " وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَريعُ الْحِسابِ؛ کسانی که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می‌پندارد؛ امّا هنگامی که به سراغ آن می‌آید چیزی نمی‌یابد، و خدا را نزد اعمالش می‌یابد که حساب او را بطور کامل می‌دهد؛ و خداوند سریع الحساب است" این، اهمیت دین است که اگر گناه در بستر دین بود بخشیده می‌شود ولی خیرات در بستر بی‌دینی قبول نمی‌شود. هر دو مورد، آیه قرآن است.
بنابراین تولی و تبری جزء دین نیستند. بلکه حقیقت دین هستند.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده