فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه مبارک رمضان 96 - جلسه 05

موضوع : در مسیر حَسنات
تاریخ انتشار : 25 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
امام باقر علیه السلام فرموده‌اند: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ اكَمَلَ إِسْلَامُهُ وَ أُعِينَ عَلَى إِيمَانِهِ وَ مُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ وَ لَقِيَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ وَ لَوْ كَانَ فِيمَا بَيْنَ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوبٌ؛ اگر چهار خصوصیت در یک کسی باشد اسلامش کامل می‌شود. بر ایمانش هم کمک می‌شود. گناهانش از بین می‌رود. پروردگاش را ملاقات می‌کند در حالیکه خدا از او راضی است. بعد می‌فرماید: اگر چه که از فرق سر تا نوک پا غرق در گناه باشد. آن چهار خصوصیتی که در این حدیث است چیست؟
1. وَ هِيَ الْوَفَاءُ بِمَا يَجْعَلُ لِلّهِ عَلَى نَفْسِهِ؛ وفای به عهدی که با خدا بسته‌اید. دو عهد با خدا داریم و باید روی آن دو بایستیم. یک جا بله گفته‌ایم. در سوره مبارکه اعراف آیه 172 فرموده است: (أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏) من پروردگار شما هستم؟ ما هم گفته‌ایم: بله. این عهد ربوبی است که بسته‌ایم. یکی دیگر هم عهد الوهی است که داریم. در سوره مبارکه یس آیه 60 می‌فرماید: (أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ) آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید و من را بپرستید؟
2. وَ صِدْقُ اللِّسانِ مَعَ النَّاسِ؛ با مردم راستگو بودن.
3. وَ الْحَياءُ مِمَّا يَقْبَحُ عِنْدَ اللهِ وَ عِنْدَ النَّاسِ؛ شرم از آن چیزی که مردم و خدا آن را بد می‌دانند.
4. وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَعَ الْأَهْلِ وَ النّاسِ؛ خوش اخلاقی با مردم و خانواده.
بعضی از مردم، شکر بیرون هستند و تبر در خانه. یزید ابن معاویه‌ای هستند در خانه. ولی در بیرون از خانه سلمان فارسی هستند برای مردم. حدیث می‌گوید که اگر کسی بخواهد مورد تمحیص قرار بگیرد باید با هر دو خوب باشد؛ هم با مردم هم با اهل خانه.
امام صادق علیه السلام از وجود نازنین حضرت ختمی‌مرتبت این حدیث را نقل می‌کند که فرمود: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ ... چهار خصلت است که در هر کسی باشد اگر چه که از فرق سر تا نوک انگشتان غرق در گناه باشد اولا خداوند گناهانش را می‌بخشد و ثانیا همه آن‌ها را تبدیل به حسنه می‌کند.
آن چهار خصلت چیست؟ روح دین است.
مورد اول: الصِّدْقُ؛ راستگویی است. صدق از نماز مهم‌تر است. چون تو نماز را می‌توانی به دروغ بخوانی. می‌گویی: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ) یعنی من فقط تو را می‌پرستم و فقط از تو کمک می‌گیرم. خدا هم می‌داند دروغ است. می‌داند مسخره‌بازی است. کجا ما فقط خدا را می‌پرستیم و فقط از او کمک می‌گیریم؟ ما همه جز خدا را می‌پرستیم و درِ خانه همه جز خدا را می‌زنیم. به همین جهت دروغ از نماز مهم‌تر است که چه بسا اگر انسان دروغ بگوید و نماز بخواند نماز او هم بر مبنای دروغ است. ولی اگر صادق باشد .... خدا رفتگان شما را غریق رحمت بکند. پدر من در مورد این فقره کمیل که می‌گوید: صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ می‌فرمودند: راست می-گویی؟ تو بر آتش جهنم صبر می‌کنی؟ می‌فرمود به اینجا که رسیدید بگویید: خدایا! علی این را می‌گوید. وگرنه من که این کاره نیستم. برزگان حواسش جمع بوده است که چه می‌کرده‌اند.
مورد دوم: وَ الْحَيَاءُ حیا و شرم کردن هم مهم است.
مورد سوم: وَ حُسْنُ الْخُلُقِ اخلاق خوب داشتن.
مورد چهارم: وَ الشُّكْرُ شکرگذاری.
این چهار خصلت اگر در شما باشد و از فرق سر تا نوک انگشتان غرق در گناه باشید خدا شما را می‌بخشد و همه آن‌ها را تبدیل به حسنه می‌کند. این تبدیل، قرآنی دارد و امکان عقلی هم دارد که بحث آن قبلا گذشت. اما توضیح فقرات حدیث: دو مورد اول یعنی بحث صدق و حیا را در سلسله بحث‌های به سوی جامعه مهدوی توضیح داده‌ام. بعید می‌دانم کسی به این شکل و تکامل در مورد صدق و حدیث بحث کرده باشد. به سایت هم می‌توانید رجوع کنید و این دو فقره را در آنجا پیدا بکنید. تکرار نمی‌کنیم. اما سومین فقره‌ای را که ما مورد بحث قرار می‌دهیم بحث حسن خلق است.
وقتی به مباحث اخلاقی رجوع می‌کنیم با یک سری واژه‌های شبیه به هم برخورد می‌کنیم. ولی این‌ها فقط به حسب ظاهر شبیه هم هستند ولی در واقع با هم متفاوت هستند. مثلا بعضی از بحث‌ها گفته است: محاسن الأخلاق. بعضی از بحث‌ها هم گفته است: مکارم الأخلاق. بعضی از بحث‌ها گفته است: معالی الأخلاق. سه واژه است. اخلاق ممدوح، اخلاق مذموم، فضایل اخلاقی، رذایل اخلاقی، حسن خلق و ... این-ها به حسب ظاهر شبیه همه هستند ولی به حسب واقع، شباهتی به یکدیگر ندارند. یعنی در بینش دانشمندان اخلاق با هم متفاوت هستند. درست که همه این‌ها راجع به صفات اخلاقی صحبت می‌کنند ولی در اینکه مکارم اخلاق چند صفت را شامل می‌شود و چه صفاتی را شامل می‌شود با محاسن الأخلاق متفاوت است. در خود مکارم اخلاق، ده صفت و دوازده صفت و چهارده صفت گفته‌اند که بر اساس سه روایت است. ولی اکثر دانشمندان علم اخلاق، ده صفت را پذیرفته‌اند که بر اساس فرمایش حضرت امیر است که در این زمینه، قوی‌تر از سایر روایات است.
مکام اخلاق عبارت است از: صدق، سخاوت، حیا، ادای امانت، تواضع، غیرت، شجاعت، حلم، صبر و شکر. این را اگر کسی داشته باشد امام زمان می‌آید. این‌ها همان ده خصوصیتی است که جامعه ما ندارد پس امام زمان هم نمی‌آید. چون جانش را از سر راه نیاورده است. ولی جامعه ما نماز می‌خواند و روزه هم می‌گیرد. با همه اوضاعی که با عربستان داریم در حج هم ثبت نام می‌کنیم. واجب که باید ثبت نام کرد. ولی در عمره مانده‌ام. غیرت یکی از این موارد بود. ولی حضرت صادق علیه السلام همین مکارم اخلاق را ده مورد می-شمرد ولی به جای حیا و امانتداری و صدق، یقین و حسن خلق و مروت را می‌آورند. این‌ها در سلسله‌ بحث-های اخلاقی، بحث‌های دقیقی است. باید توضیح داد که مکارم اخلاق چیست؟ محاسن اخلاق چیست؟ حسن خلق چیست؟ ظاهر این موارد شبیه به هم است ولی واقع این‌ها شباهتی به هم ندارد. ما راجع به حسن خلق صحبت می‌کنیم.
فارغ از این، بحث می‌کنیم که اخلاق چیست. چون جامعه ما با اخلاق یک مشکلی دارد و آن اینکه نمی‌داند اخلاق، شایسته است یا بایسته. یعنی لازم است که متخلق به اخلاق بشود یا خوب است که متخلق به اخلاق بشود. این بزگترین مشکل جامعه ما است که جایگاه اخلاق برای او معلوم نیست. وقتی هم که دنبال اخلاق می‌رود دنبال کرامت است. یعنی دنبال یک آدم‌هایی می‌گردد که طی الارض بکنند. دنبال یک آدم‌هایی است که یک نگاه بکند و درون او اصلاح شود. این‌ها اخلاق شیعه نیست. این‌ها اخلاق متصوفه است. مال صوفیه است. اخلاق تشیع، یک چنین خصوصیتی ندارد. اخلاق تشیع، تهذیب نفس است و اخلاق تصوف، تقویت نفس است. ریاضت می‌کشد تا نفس او به یک قدرتی برسد که بتواند روی آب راه برود. این نهایت اخلاق متصوفه است. در حالیکه
بر سر بازار عشق، کس نخرد ای عزیز از تو به یک جو هزار، کشف و کرامات را
چون آ‌ن‌ها، انسان کامل را خواسته‌اند. حضرت صادق علیه السلام در عمر مبارکشان چند بار طی الارض کرده‌اند؟ وقتی خدمت حضرت رضا علیه السلام مشرف می‌شوید و حاجتتان را می‌گویید چند موردش را می-گیرید؟ صد تا حاجت که بخواهید شاید ده موردش را بدهد. برای این است که به من و تو بفهماند که روح دین این نیست که فقط حاجت بگیری. یک چیزی هم هست به نام راضی شدن به قضای الهی. یک چیزی هم هست به نام تسلیم شدن به امور خدا. این‌ها را باید یاد گرفت. ولی تمام حربه متصوفه این است که این استاد ما روی آب راه می‌رود.
شخصی به یکی از اهل معنا به معنای واقعی آن گفت: ما یک آقایی داریم که مراد ما است. روی آب راه می-رود. آن اهل معنا گفت: خب آب‌دزدک هم روی آب راه می‌رود. آن شخص گفت: شما نمی‌فهمید. او روی هوا پرواز می‌کند. پاسخ داد: کلاغ هم روی هوا پرواز می‌کند. آن شخص گفت: او طی الأرض هم می‌کند و به طرفة العینی از فلان جا به فلان جا می‌رود. پاسخ داد: شیطان هم به طرفة العینی از شرق عالم به غرب عالم می-رود.
باید روح دین را یاد گرفت. آیا حسن خلق، روح دین هست؟ بله هست. پیامبر فرموده که هست. وَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا الدِّينُ؟ فَقَالَ: حُسْنُ الْخُلُقِ. ثُمَّ أَتَاهُ عَنْ يَمِينِهِ، فَقَالَ: مَا الدِّينُ؟ فَقَالَ: حُسْنُ الْخُلُقِ. ثُمَّ أَتَاهُ مِنْ قِبَلِ شِمَالِهِ فَقَالَ: مَا الدِّينُ؟ فَقَالَ: حُسْنُ الْخُلُقِ. ثُمَّ أَتَاهُ مِنْ وَرَائِهِ فَقَالَ: مَا الدِّينُ؟ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ وَ قَالَ: أَمَّا تَفَقُّهُ الدِّينِ هُوَ أَنْ لَا تَغْضَبَ‏ یک شخصی خدمت پیامبر رسید. عرض کرد: دین چیست؟ حضرت فرمود: حسن خلق. رفت و از سمت راست پیامبر آمد. سوال کرد: دین چیست؟ پیامبر فرمود: حسن خلق. رفت و از سمت چپ آمد و پرسید؟ دین چیست؟ پیامبر فرمود: حسن خلق. رفت و از پشت سر آمد و پرسید: دین چیست؟ حضرت فرمود: حسن خلق. این یعنی اینکه حسن خلق، روح دین است. اگر نمازی هم بخواهد اتفاق بیفتد باید در بستر حسن خلق باشد. پیغمبر فرمود: اَلإِسلَامُ حُسنُ الخُلقِ اسلام، حسن خلق است. چیز دیگری نیست.
در ذیل آیه شریفه 4 از سوره مبارکه قلم که می‌فرماید: (وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ) یعنی تو بر خلق عظیم هستی، حضرت باقر می‌فرماید: مراد از خلق عظیم، اسلام است. خلق عظیم، اسلام است و اسلام هم همان حسن خلق است.
بیان مبارک و نوارنی وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این است: می‌دانید مؤمن به چه چیزی شناخته می‌شود؟ پسری به خواستگاری دختر شما می‌آید و یا شما به خواستگاری دختران مردم برای پسرتان می‌روید. در روایت هم خوانده‌اید که باید اهل ایمان باشد. وقتی هم که کسی اهل ایمان بود از ثروت و مالش سوال نکنید. همان ایمان که باشد کافی است. ایمان به چیست؟ چگونه شناخته می‌شود؟ به ریش شناخته می‌شود؟ به تسبیح شناخته می‌شود؟ به نماز شناخته می‌شود؟ به چادر شناخته می‌شود؟ علی القاعده خود شما هم زیاد شنیده‌اید که آدم‌های بسیاری هستند که با همین پوشش آمده‌اند و آن چیزی که می‌گفته‌اند نبوده‌اند. بیان نورانی امیرالمؤمنین علیه السلام این است که مؤمن به این شکل شناخته می-شود: عِنوَانُ صَحیفَةِ المُؤمِنِ حُسنُ الخُلقِ سرلوحه‌ دفتر اهل ایمان، حسن خلق است.
برادرها! مناسک در بستر حسن خلق باید باشد. این کار را نکرده‌اید. به دست کسانی که رویه شما را نمی-پسندند گزک داده‌اید. به خارج از ایران می‌رود و وقتی برمی‌گردد می‌گوید: من اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم. یعنی چه چیزی را ندیده‌ است؟ نمازخوان ندیده است. محجبه ندیده است. ولی به هم دروغ نمی-گویند. به هم خیانت نمی‌کنند. این گزک را شما به دست آن‌ها داده‌اید در حالیکه دین اصلا این نیست. سه روایت برای شما می‌خوانم. اهل بیت راست می‌گویند یا دروغ می‌گویند؟ به نظر شما امام صادق چه می‌گوید؟ ببینید چه می‌گوید. با این جمله، تکلیف من و تو را روشن کرده است.
روایت اول: قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: شَابٌّ سَخِيٌّ مُرَهَّقٌ فِي الذُّنُوبِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ شَيْخٍ عَابِدٍ بَخِيلٍ جوانی که عمر کمی و سخاوت دارد (سخاوت از مصادق اخلاق است) ولی آلوده گناهان است نزد خدا محبوب‌تر است از پیرمردی که عمر طولانی دارد و نماز می‌خواند ولی بخیل است. یعنی امتیاز به نماز و روزه نیست. بلکه امتیاز به نماز و روزه در بستر اخلاق است. جامعه ما نماز و روزه را دارد ولی اخلاق را دارد. به همین دلیل است که جوان‌ها می‌گویند من نماز نمی‌خوانم ولی دروغ نمی‌گویم. به این دلیل است که هر چه از شما نمازخوان‌ها دیده‌ام دروغ است. این را من و تو به دست او داده‌ایم. چون نماز خواندن واقعا آسان است. شما ببینید کسانی که خودشان را از این نماز خواندن هم محروم می‌کنند چه آدم‌هایی هستند. اما دروغ نگفتن کار سختی است. خیانت نکردن کار سختی است. سخاوت داشتن کار سختی است.
این‌ها به معنای تأیید جهان غرب نیست. در جهان غرب، اخلاق یعنی رعایت قانون نه رعایت ملکات نفسانی. به این دلیل که وقتی یک جایی هرج و مرج می‌شود واقعیتشان را بروز می‌دهند و بیرون می‌ریزند. حتما در فیلم‌ها دیده‌اید. من آن‌ها را متخلق به اخلاق نمی‌دانم. اما اخلاق در آن کشورها، قانون است. رئیس جمهورشان را به خاطر دروغ احضار می‌کنند ولی او را به خاطر کشتن مردم عراق احضار نمی‌کنند. چون کشتن مردم عراق برای آمریکا منفعت دارد. اگر هم در آمریکا تظاهرات می‌کنند و می‌گویند جلوی جنگ را بگیرید به این دلیل است که می‌گویند چرا از مالیات ما خرج می‌کنید که اوباما آن را عوض کرد و از مردم نمی-گیرید. آن‌ها هم دیگر اعتراضی ندارد. اخلاق در جهان غرب، ملکات نیست بلکه رعایت قانون است و در این مورد هم سخت عمل می‌کنند.
روایت دوم: قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: جَاهِلٌ سَخِيٌّ أَفْضَلُ مِنْ نَاسِكٍ بَخِيلٍ. آدم نادان ولی سخاوتمند از آدم عبادت-کننده‌ای که بخیل است برتر است. جهل نقص است ولی سخاوت یک کمال اخلاقی است. ما فقط پارامتر دوم را داریم. ناسک هستیم ولی یا بخیل هستیم و یا متکبر هستیم و ... باید اصلاح بشویم تا گزک از دست کسانی که نسبت به جامعه دینی تردید دارند گرفته شود و نگوید من نماز نمی‌خوانم ولی دروغ نمی‌گویم. این بدترین فحش به نمازخوان‌ها است. نیروی انتظامی از این شعار خوشش می‌آید و می‌گوید: ماه رمضان که می‌شود آمار جرم و جنایت پایین می‌آید. یعنی ما متدینین که روزه می‌گیریم جرم و جنایت می‌کنیم؟ این چه حرفی است که تو می‌زنی؟ با خوشحالی هم می‌گوید که آمار جرم و جنایت پایین می‌آید. هشتاد میلیون نفر که روزه نمی‌گیرند. من و تو هستیم که روزه می‌گیریم. یعنی ما از دیوار مردم بالا می‌رویم؟
روایت سوم: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: شَابٌّ سَخِيٌّ حَسَنُ الخُلقِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِن شَيخٍ بَخيلٍ عَابِدٍ سَيِّئِ الخُلقِ جوان خوش اخلاق سخاوتمند از پیرمرد عبادت‌کننده بخیل بهتر است. پس عبادت به تنهایی در نزد خدا هیچ ارزشی ندارد. چون اَلإِسلَامُ هُوَ الاَخلَاقُ تمام اسلام، اخلاق است.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده