فهرست مطالب سایت

شب تاسوعا محرم الحرام - 9۸

موضوع : امامت ، روح غدیر - جلسه 9
تاریخ انتشار : 18 شهریور 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج سید مهدی میرداماد



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
گفتیم که خطر ورود به جاهلیت، جامعه اسلامی را پس از رحلت پیغمبر تهدید می‌‌‌‌کند. پس باید ملاک و شاخصه‌‌‌‌ای را به ما بدهند که خودمان را با آن ارزیابی کنیم و ببینیم آیا خدای‌‌‌‌نکرده به دوران جاهلیت برگشته‌‌‌‌ایم یا نه و آن شاخصه از ناحیه پیامبر عظیم الشأن اسلام طی یک روایت صادر شده که هم در منابع عامه و هم در منابع خاصه و شیعه به طور متواتر نقل شده است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». کسانی این شاخصه را که پیامبر در غدیر ترسیم کرد قبول کردند و نسبت به آن محبت داشتند و ولایت او را داشتند و از او تبعیت کردند و نسبت به او معرفت داشتند و إن شاء الله به او شباهت پیدا کردند، کسانی هستند که به دوران جاهلیت ورود پیدا نکرده‌‌‌‌اند.
سومین نکته‌‌‌‌ای که در این حدیث وجود دارد این نکته است که ورود به جاهلیت به سه شکل است که نتیجه هر سه، یکی است:
1. انحراف به صورت ضلالت و گمراهی. ضلالت یعنی اینکه هنوز خداوند آن پیشوای آسمانی را معرفی نکرده است. این‌‌‌‌ها مستضعف هستند. چون خودشان در این مسأله مقصر نیستند.
2. انحراف کافران. کافران کسانی هستند که حق یعنی امام را شناخته‌‌‌‌اند؛ ولی نپذیرفته‌‌‌‌اند. این‌‌‌‌ها اهل کتاب هستند. محال است که این‌‌‌‌ها امام معصوم را نشناخته باشند. در سوره مبارکه اعراف آیه 157 می‌‌‌‌فرماید: «الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ» یعنی: کسانی که از این فرستاده الهی و پیامبر امی تبعیت کردند، اوصاف او را در تورات و انجیلِ موجود در نزد خودشان می‌‌‌‌یابند. اوصاف پیامبر در انجیل بوده است.
3. انحراف منافقین. منافقین یعنی کسانی که حق را شناختند و با زبانشان به آن اقرار کردند؛ ولی به قلبشان نپذیرفتند. نفاق، تفاوت قلب و زبان است.
ورود به جاهلیت چه به شکل ضلالت، چه به شکل کفر و چه به شکل نفاق یک نتیجه دارد و سرنوشت هر سه گروه یک چیز است. در سوره مبارکه بقره آیه 161 می‌‌‌‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ» کسانی که کفر ورزیدند و بر همین کفر مردند در حالی که کافر هستند، کسانی هستند که از رحمت خدا دورند. لعنت خدا و ملائک و مردم بر این‌‌‌‌ها باد.
در سوره مبارکه آل عمران آیه 91 می‌‌‌‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْ‏ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى‏ بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ» یعنی: کسانی که کفر ورزیدند و بر اساس کفرشان مردند، هرگز از آن‌‌‌‌ها پذیرفته نمی‌‌‌‌شود اگر روی زمین پر از طلا باشد و این‌‌‌‌ها همه آن را به عنوان کفاره و فدیه بپردازند. برای آن‌‌‌‌ها عذابی دردناک وجود دارد و هیچکس نمی‌‌‌‌تواند در حقشان شفاعت کند. ابلیس سجده چهار هزار ساله داشت ولی چون آزمونش را قبول نشد این عبادت را از او نپذیرفتند.
در سوره مبارکه محمد آیه 34 می‌‌‌‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُم‏» یعنی: کسانی که کفر ورزیدند و مردم را از راه خدا بازداشتند و بر همین اساس هم مردند در حالی که کافر بودند، خداوند هرگز آن‌‌‌‌ها را نمی‌‌‌‌بخشد. مسلّماً این آیه در رابطه با کسانی است که طرفدار سقیفه هستند.
اما چهارمین نکته‌‌‌‌ای که راجع به این روایت می‌‌‌‌خواهیم بگوییم که حرف اصلی ما هم هست. مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ. معرفت چیست؟ مراد از این معرفت چیست. این را یک خرده دقت بکنید. بعد به من اشکال نمی‌‌‌‌کنید که تو چرا گفتی محبت، یازده و نیم است و نمره قبولی، چهارده است. این بحث را دقت کنید. اینکه ما باید امام زمانمان را بشناسیم یعنی چه؟ مراد از معرفت چیست؟ برای اینکه من مراد از معرفت را معین بکنم اولین نکته‌‌‌‌ای را که بیان می‌‌‌‌کنم این است که اصلاً ثمره این معرفت چیست. اگر این معرفت را داشته باشیم چه اتفاقی می‌‌‌‌افتد؟
امام زین العابدین علیه السلام، دوران غیبت کبری را ترسیم می‌‌‌‌کنند و می‌‌‌‌فرمایند: «أَنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى» یعنی: امام دوازدهم دو غیبت دارد. یکی از این دو غیبت، طولانی‌‌‌‌تر از دیگری است. یعنی غیبت صغری و غیبت کبری. سپس در مورد غیبت صغری بیاناتی را می‌‌‌‌فرمایند که مورد بحث من نیست. اما در مورد غیبت کبری می‌‌‌‌فرماید: «وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِع‏ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» یعنی: آن غیبت دوم به حدی طولانی می‌‌‌‌شود که بیشترین کسانی که قائل به امامت او بودند دست بر می-دارند و بر مسأله امامت ثابت‌‌‌‌قدم نمی‌‌‌‌ماند مگر کسی که سه خصوصیت باشد:
1. کسی که یقین قوی و باور محکم داشته باشد. گاهی ما قرآن را می‌‌‌‌خوانیم. گاهی آن را می-فهمیم. ممکن است که ما آن را باور می‌‌‌‌کنیم. سومی را از ما خواسته‌‌‌‌اند. خواندنش ثواب دارد. فهمیدنش لازم است. اما باور محکم به قرآن است که اثر می‌‌‌‌گذارد.
2. کسی که معرفت درست داشته باشد.
3. کسی که اگر ما چیزی را گفتیم او نسبت به آن در دل خودش تردید نداشته باشد.
برخی می‌‌‌‌گویند این حرف‌‌‌‌ها درست نیست. امام گفته ارث زن، نصف مردم ولی درست نیست. این همان حرجی است که در ذهن برخی هست؛ چون صحیح معرفت ندارند. چون فکر می‌‌‌‌کنند از خدا بیشتر می‌‌‌‌فهمند و خدا به زن ظلم می‌‌‌‌کند. به خاطر این است که معرفت صحیح ندارند و تسلیم امام معصوم نیستند. تسلیم بودن، «کَالمَیِّتِ بَینَ یَدَیِ الغَاسِلِ» است.
ابو نصر بزنطی می‌‌‌‌گوید: نوشته‌‌‌‌ای از امام رضا علیه السلام را پیدا کردم که در آن نوشته نوشته بود: اگر کسی یک بار حضرت رضا را زیارت کند، معادل هزار حج و هزار عمره است. تعجب کردم. خدمت حضرت جواد رفتم. گفتم: واقعاً هزار حج و هزار عمره؟ حضرت جواد فرمود: إِي وَ اللهِ وَ أَلْفَ أَلْفِ حِجَّةٍ لِمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ یعنی: آری به خدا و یک میلیون حج برای کسی که عرفان به حق او داشته باشد. «عَارِفاً بِحَقِّهِ» یعنی تسلیم امام بودن. آدم‌‌‌‌های کمی تسلیم امام هستند. مالک اشتر اگر یک خیمه دیگر را تخریب می‌‌‌‌کرد أم الفساد و الفتنة، معاویة ابن ابی سفیان از بین رفته بود. به او گفتند علی ابن ابی طالب گفته است برگرد. برگشت. با خودش نگفت معاویه را می‌‌‌‌کشیم و بعد می‌‌‌‌رویم و جواب علی را می‌‌‌‌دهیم. کشتن معاویه بدون رضایت علی ارزش ندارد. او تسلیم امام بود.
مردم می‌‌‌‌گویند چرا با هفتاد و دو نفر جنگید؟ چرا با چهار هزار نفر صلح کرد؟ چرا امام رضا ولایتعهدی را پذیرفت؟ چرا احکام الهی اینطور است؟ کسانی که اشکال بکنند تسلیم نیستند. یک جمله طلایی بگویم و آن اینکه: «هرگز کسی حق ندارد از فعل امام سؤال کند؛ اما از جهل خودش می‌‌‌‌تواند». یعنی بگوید مشکل ما علمی است و شما آن را حلّ کنید. تفسیر آیه را می‌‌‌‌توان پرسید.
چطور معرفت صحیح پیدا کنیم؟ امام امام باقر علیه السلام به فرزند بزرگوارشان حضرت صادق فرمودند: «يَا بُنَيَّ! اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِيَ الدِّرَايَةُ لِلرِّوَايَةِ وَ بِالدِّرَايَاتِ لِلرِّوَايَاتِ يَعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَوَجَدْتُ فِي الْكِتَابِ أَنَّ قِيمَةَ كُلِّ امْرِئٍ وَ قَدْرَهُ مَعْرِفَتُهُ» یعنی: درجات شیعیان را بر اساس روایت و معرفتشان بشناس. یعنی ببین چقدر تسلیم آن روایت هستند. بعد حضرت می‌‌‌‌فرماید: معرفت، فهم روایت است، نه فقط خواندن روایت. با فهم روایت است که اهل ایمان به بالاترین مراتب ایمانی می‌‌‌‌رسند، نه با خواندن روایت. من به نوشته‌‌‌‌ای از فرمایشات علی ابن ابی طالب رجوع کردم. در آن نوشته بود: ارزش و مرتبه هر انسانی، تسلیم بودن او است.
برای کسب معرفت اول باید شناخت و سپس با قلب باور کرد و آن گاه تسلیم بود. در روایت آمده است: «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَهُ» یعنی: هیچ بنده‌‌‌‌ای به مراتب ایمان نمی‌‌‌‌رسد مگر اینکه خدا و رسول خدا و همه ائمه را بشناسد. همه ائمه را و امام زمانش را بشناسد و به او رجوع کند و تسلیم او باشد. باید به ائمه رجوع کرد؛ چون «یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ». آن‌‌‌‌ها چیزی را به ما می‌‌‌‌آموزند که نمی‌فهمیدیم. هزار سال هم دنبال کنیم نمی‌‌‌‌فهمیم سعادت بشر چیست. حضرت باقر به ما می‌‌‌‌گوید: «كُلَّمَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ بَاطِلٌ» یعنی: هر چیزی که از غیر این خانه بیاید باطل است.
در سوره مبارکه طه آیه 82 می‌‌‌‌فرماید: «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى‏». منِ خدا کسی که تؤبه کند و ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و هدایت شده باشد را می‌‌‌‌بخشم. به چه چیزی هدایت شود؟ یعنی اگر شما فقط آن سه مورد اول را انجام بدهی قبول نمی‌‌‌‌کنند. تؤبه و ایمان و عمل صالح را نمی‌‌‌‌بخشد. به چه چیزی هدایت بشویم؟ این سؤال را از امام باقر پرسیدند. حضرت فرمود: «وَ اللهِ لَوْ أَنَّهُ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ لَمْ يَهْتَدِ إِلَى وَلَايَتِنَا وَ مَوَدَّتِنَا وَ يَعْرِفْ فَضْلَنَا مَا أَغْنَى عَنْهُ ذَلِكَ شَيْئاً أَمَّا التَّوْبَةُ فَمِنَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ وَ أَمَّا الْإِيمَانُ فَهُوَ التَّوْحِيدُ لِلَّهِ وَ أَمَّا الْعَمَلُ الصَّالِحُ فَهُوَ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ أَمَّا الِاهْتِدَاءُ فَبِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ نَحْنُ هُمْ» یعنی: به خدا سوگند اگر کسی تؤبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام بدهد اما به ولایت و محبت و معرفت ما هدایت نشده باشد، آن سه مورد او را بی نیاز نمی‌‌‌‌کند. تؤبه یعنی مشرک نباشد. ایمان یعنی موحد باشد. عمل صالح یعنی واجباتش را انجام بدهد. هدایت یعنی به ولایت ما هدایت شده باشد.
ذیل همین آیه از امام صادق پرسیدند: «فَمَا هَذَا الْهُدَى بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ؟» یعنی: هدایتِ پس از ایمان و تؤبه و عمل صالح چیست؟ حضرت فرمود: «مَعْرِفَةُ الْأَئِمَّةِ وَ اللَّهِ إِمَامٍ بَعْدَ إِمَامٍ» یعنی: شناخت امام. هر کدام از ائمه را باید بشناسد.
اگر کسی بخواهد نسبت به امام معرفت داشته باشد دو نوع معرفت وجود دارد:
1. معرفت اسمی و سجلّی که مثلاً تاریخش ائمه را باید بدانی.
2. معرفت وصفی. یعنی جایگاه امام را بدانی. بدانی امام کجا است که «لَو لَا الحُجَّةُ لَسَاخَتِ الأَرضُ بِأَهلِهَا» یعنی: اگر امام معصوم نباشد زمین با اهلش به هم می‌‌‌‌ریزد.
پس از این شناخت است که باید تصدیق کرد یعنی قبول قلبی. این همان کاری است که منافقین نکردند. آن‌‌‌‌ها قلباً نپذیرفتند. باید هم به زبان باشد و هم به قلب. به زبان یعنی شعار داشتن. جابر ابن عبد الله انصاری در مسأله ولایت امیر المؤمنین دارای شعار بود. همیشه می‌‌‌‌گفت: «عَلِیٌّ خَیرُ البَشَرِ وَ مَن أَبی فَقَد کَفَرَ» یعنی: علی، بهترینِ مردم است و هر کسی این حرف را نپذیرد کافر شده.
پس از تصدیق نوبت تسلیم است. تسلیم دو مرحله دارد:
1. نسبت به آنچه که امام به من می‌‌‌‌فرماید، کاملاً راضی باشم.
2. نسبت به آنچه امام انجام داده، راضی باشم.
به من دستور می‌‌‌‌دهد این کار را انجام بده و خودش کار دیگری می‌‌‌‌کند. من باید به هر دو راضی باشم. این یعنی معرفت. زمانی که شناخت، تصدیق و تسلیم در کنار هم بیاید معرفت حاصل می‌‌‌‌شود.
صالحین کسانی هستند که شخصی مانند حضرت یوسف می‌‌‌‌گوید: «وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ» یعنی: مرا به صالحین ملحق کن. این همه مقام دارد؛ ولی می‌‌‌‌گوید من را به صالحین ملحق کن. وقتی شما زیارت‌نامه حضرت عباس را می‌‌‌‌خوانید می‌‌‌‌گویید: «اَلسَّلَامُ عَلَیکَ أَیُّهَا العَبدُ الصَّالِحُ». این، مقام صالحین چطور به دست می‌‌‌‌آید؟ حضرت صادق علیه السلام می‌‌‌‌فرماید: «إِنَّكُمْ لَا تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَ لَا تَعْرِفُونَ حَتَّى تُصَدِّقُوا وَ لَا تُصَدِّقُونَ حَتَّى تُسَلِّمُوا» یعنی: شما به مقام صالحین نمی‌‌‌‌رسید مگر آن گاه که به شناخت برسید. به شناخت نمی‌‌‌‌رسید مگر اینکه باور قلبی داشته باشید. باور قلبی پیدا نمی‌‌‌‌کنید مگر اینکه تسلیم بشوید. یعنی اگر کسی بخواهد به معرفت برسد باید تسلیم بشود. اگر بخواهد تسلیم بشود باید باور داشته باشد. اگر بخواهد باور داشته باشد باید شناخته داشته باشد که فقط به اهل بیت باید رجوع کرد.

 





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده